حقوق شهروندی و تحصیل زنان | مجموعه یادداشتهای دانشجویان مددکاری اجتماعی در بابِ حقوق شهروندی

شهروند به فردی اطلاق می شود که اهل یک شهر یا کشور و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد. شهروندی را می توان رابطه بین فرد و دولت دانست که در آن طرف های مزبور به وسیله حقوق و تکالیف متقابل به یکدیگر وابسته می شوند و حقوق شهروندی امری است که بر اثر رابطه شهری به افراد اعطا می شود مورد حمایت قانون اساسی کشورها است. شهروندی وقتی تحقق می یابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند؛ به عبارت دیگر کلیه افراد به فرصت های اقتصادی و اجتماعی دسترسی یکسان داشته باشند و برابری و عدالت اجتماعی محقق گردد. از جمله حقوق شهروندی می توان به حق حیات، سلامت، کیفیت زندگی، کرامت و برابری انسانی، حق آزادی و امنیت شهروندی، حق مشارکت در تغییر سرنوشت اشاره نمود.
حق تحصیل و حق آموزش و پرورش را می‌توان به عنوان طبیعی ‏ترین و اساسی‏ ترین حق هر شهروند تلقی کرد که پایه و مبنای برخورداری سایر حقوق و آزادی‌های اساسی بشر است و تمام شهروندان باید به گونه ای مساوی و بدون تبعیض از لحاظ جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب، دین و … از این حق برخوردار‏ شوند و هدف پرورش رشد جسمانی و روانشناختی و هدف آموزش رشد فکری و ذهنی بشر است؛ که این هر دو لازم و ملزوم همدیگر بوده و با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.
در اسناد بین المللی ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمینه حق تحصیل این‏گونه صراحت دارد که هر شهروند حق دارد که از آموزش و پرورش بهره‌مند شود. آموزش و پرورش حداقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد و آموزش ابتدایی اجباری است از سوی دیگر آموزش حرفه‌ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، به روی همه باز باشد، همه، بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره‌مند شوند.
حقوق زنان اصطلاحی است که اشاره به آزادی و حقوق زنان در تمام سنین، تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رأی، حق کار، حق دستمزد برابر بخاطر کار برابر، حق مالکیت، حق تحصیل و … اشاره دارد که ممکن است این حقوق توسط قانون یا رسوم سنتی و یا اخلاقی در یک جامعه به رسمیت شناخته شوند و یا نشود. با این حال حق تحصیل زنان کلید اصلی دستیابی زنان به قدرت در ابعاد مختلف ناشی از سواد می باشد یعنی به دنبال سواد آموزی می توانند در بسیاری از عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و توسعه ای حضور مثمرثمر داشته باشند.
با توجه به اهمیت تحصیل همچنان آمارهای نگران کننده ای از جمعیت بی سواد منتشر می شود. بنابر گزارش آموزش جهانی سازمان ملل و سازمان یونسکو در سال ۱۹۹۳، نهصد و پنج میلیون نفر زن و مرد بی سواد وجود داشته که حدود پانصد و هشتاد و هفت میلیون نفر یا به عبارت دیگر ۶۵ درصد آن را زنان بی سواد تشکیل داده اند. از این روی تلاش های جهانی به طور مستمر صورت می گیرد تا جمعیت بی سواد را به حداقل برسانند ولی مشکلاتی از قبیل موقعیت فرهنگی، ضعف ارتباطات، راه های مواصلاتی و دوری به مراکز آموزشی به عنوان مهم ترین عواملی شناخته شده اند که در بی سواد نگه داشتن زنان در جوامع رو به توسعه نقش دارند.
تحصیل زنان باعث افزایش درآمد، ارتقاء بهداشت و سلامت و بالابردن بهره وری در جامعه می گردد. همچنین نظر کلی بر این است که اگر زنان دریافت کننده سواد باشند منافع و پیامدهای بیشتری خواهد داشت؛ چرا که زن باسواد یعنی مادر باسواد که خانواده سالمتری را می تواند هدایت کند. یک مادر باسواد نسبت به تغذیه فرزندان علم و آگاهی پیدا می کند و در برخورد با وقایع مربوط به بهداشت و سلامت آگاهی بیشتری دارد، هم چنین شاخص با سوادی زنان موجبات کاهش مرگ و میر اطفال و خود مادران را فراهم می آورد. از سوی دیگر یک مادر باسواد با مطالعه می آموزد که چگونه کودکانی را تربیت کند که در آینده دچار استرس و فشارهای روانی کمتری شوند و بتوانند به حل مسئله در مواقع بحرانی در زندگی خود دست یابند. با توجه به موارد بیان شده که در حوزه حقوق شهروندی وجود دارد باید به زنان در این زمینه پرداخته شود و حتی در مواقع مورد نیاز از تبعیض مثبت برای آنان بکار گرفت.

مریم حجرگشت؛ دانشجوی رشته مددکاری اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا