دکتر محمد زاهدی اصل: دانشگاه ساختن برای جوانان بیکار هنر نیست

دانشگاه ساختن هنر نیست: به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران؛ محمد زاهدی اصل رییس مجمع صنفی اساتید دانشگاه علامه‌طباطبایی می گوید: افتخار ما این است که چهار و نیم میلیون دانشجو در کشور داریم، آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که بعد از چند سال که این دانشجویان با مدارک لیسانس‏، فوق لیسانس و حتی دکتری فارغ التحصیل می‌شوند، دولت چه برنامه‌ای برای اشتغال آنها دارد.

دانشگاه ساختن هنر نیست

سال‌هاست که دیگر ترس کنکور در جامعه ما شکسته و با احداث دانشگاه‌های غیرانتفاعی‏، پیام نور، علمی کاربردی و … بسیاری از جوانان به امید آینده و استخدام در ادارات دولتی راهی به غیر از ورود به دانشگاه‌‌ها ندارند. هرچند آمار ارائه شده از سوی مسئولان در این رابطه نگران کننده است و این آمار نشان می‌دهد، حدود ۴۰ درصد از فارغ التحصیلان دانشگاه‌ها بیکار هستند.

هرچند که بسیاری معتقدند که این آمار در حالت خوشبینانه بوده و آمار بیکارهای تحصیل کرده بالاتر از ۴۰ درصد است،‏ اما این آمار تنها یک پیام دارد که مدارک تحصیلی برای فارغ التحصیلان تضمین کننده شغل نیست و نتیجه آن را می‌توان در جوانانی که امروزه با مدارک لیسانس به بالا مسافرکشی می‌کنند، در جامعه به وضوح دید. در این رابطه با محمد زاهدی اصل، رئیس مجمع صنفی اساتید دانشگاه علامه‌طباطبایی و مددکار اجتماعی به گفت و گو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

**در چند سال گذشته یکی از دغدغه‌های دانشجویان و فارغ‌التحصیلان در کشور بازار کار است. ما تا چه اندازه فضای کسب و کار و شغل را برای دانشجویان مهیا کرده‌ایم؟
در سال‌های گذشته و زمانی که کشور به سمت آموزش‌های متنوع مثل آموزش از راه دور، آموزش مجازی، آموزش مکاتبه‌ای، دانشگاه پیام نور‏، دانشگاه جامع علمی کاربردی، دانشگاه‌های غیر انتفاعی و … قدم برداشت، من در آن زمان به این نکته اشاره کردم که چطور دولت می‌خواهد برای حجم بالای دانش‌آموختگان که سالانه از این دانشگاه‌ها فارغ التحصیل می‌شوند کار و شغل ایجاد کند یا بازار کار ما آمادگی چنین حجم از جوانان تحصیل کرده را دارد؟ اما کسی به این حرف‌ها توجه نکرد. برای تکمیل صحبت‌هایم یک مثال می‌زنم‏، فلسفه شکل‌گیری دانشگاه علمی کاربردی برای کارکنان ضمن خدمت در ادارات دولتی بود که بعد از چند سال این واحد به دانشگاه جامع علمی کاربردی تبدیل شده و با برگزاری دوره‌ها و رشته‌های مختلف دانشجویان بسیاری را پذیرش کرد و حالا این دانشگاه انبوهی از فارغ التحصیلان را به کشور تحویل می‌دهد.

من درباره کیفیت آموزشی در این واحدها و دانشگاه صحبت نمی‌کنم، اما حالا افتخار ما این است که چهار و نیم میلیون دانشجو در کشور داریم، آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که بعد از چند سال که این دانشجویان با مدارک لیسانس‏، فوق لیسانس و حتی دکتری فارغ التحصیل می‌شوند، دولت چه برنامه‌ای برای اشتغال آنها دارد. البته ما در طی سال‌های اخیر جواب این پرسش‌ها را گرفته‌ایم و طبق آمار رسمی کشور حدود ۴۰ درصد از دانش آموختگان دانشگاه‌ها بیکار هستند و امکان ایجاد شغل برای آنها وجود ندارد.

البته بنده فکر می‌کنم که این آمار به شکل کاملا خوشبینانه ارائه شده است، چون ۶۰ تا ۷۰ درصد این افراد به راحتی جذب سازمان‌ها و بازار کار نمی‌شوند. وقتی بازار کار ما با چنین محدودیت عظیمی مواجه است، چرا این حجم از دانشجو که با هزار امید و آرزو وارد دانشگاه‌ها می‌شوند‏، را پذیرش می‌کنید. ما همواره در برنامه‌‌های توسعه شعار می‌دهیم که سالانه ۵۰۰ هزار شغل برای جوانان ایجاد می‌کنیم، اما در عمل هیچ‌کدام از این وعده‌ها محقق نمی‌شود.

**در بسیاری از نقاط دنیا و کشورهای توسعه یافته، دانشگاه‌ها و مراکز علمی مکانی برای تربیت افراد متخصص است‏ و آنها بعد از فارغ التحصیلی با توجه به تخصصی که سال‌ها برای آن درس خوانده‌اند جذب بازار کار و کارآفرینی می‌شوند. امری که در کشور ما اتفاق نمی‌افتد‏، نظر شما در این باره چیست؟
این موضوع دغدغه چندین ساله ماست. همیشه این سوال مطرح بوده که آیا دانشگاه‌های ما کاربردی هستند و دانش‌آموختگان در این مراکز چیزی یاد می‌گیرند یا تنها رفع تکلیف و گرفتن مدرک مهم است. بنده نمی‌دانم در پزشکی و مهندسی چه اتفاقاتی رخ می‌دهد، اما در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی که تخصص خود بنده است، به شرایط دانشجویان نگاه می‌کنم، بخش قابل توجهی از آنها در این رشته‌ها اصلا کاربردی نیستند و وقتی از دانشگاه بیرون می‌آیند کاری از دست‌شان برنمی‌آید.

از سوی دیگر اگر دانشگاه‌های ما کاربردی هستند، پس چرا طرح دانش‌افزایی برگزار می‌کنید، یعنی افرادی که سال‌هادر دانشگاه درس خوانده‌اند باید برای فراگیری رشته خود در دوره‌های سه- چهار هفته‌ای شرکت کنند تا کار یاد بگیرند! دانشجویی که در چهار یا ۶ سال کار یاد نگرفته چطور در سه یا چهار هفته می‌خواهد کار یاد بگیرد. سال‌هاست که همه امید قشر جوان و تحصیل کرده ما به استخدام در ادارات دولتی است، اما چند درصد از آنها آن‌قدر بار علمی مناسب دارند که با پشتوانه‌ علمی که در دانشگاه فرا گرفته‌اند، دست به‌کارآفرینی بزنند. بنده به جرات می‌گویم حتی پنج درصد از آنها نیز نمی‌توانند این کار را انجام دهند‏، چون سیستم آموزشی ما مشکل دارد.

کارآفرینی سرمایه‌، علم، زمینه و بستر می‌خواهد و ما چقدر زمینه و بستر را برای کارآفرینی جوانان مهیا کرده‌ایم. مگر با ۱۰ میلیون تومان تسهیلات می‌توان کارآفرینی کرد. بنابراین همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند و باعث می‌شوند که افراد دارای مدرک لیسانس، فوق لیسانس‌ و حتی دکترا در جامعه ما بیکار باشند. بنده همیشه بر این موضوع تاکید داشته و دارم که وقتی مدرک تحصیلی را به یک جوان می‌دهید، متناسب با آن مدرک تحصیلی، فرد توقعاتش هم از جامعه بالاتر می‌رود و این مدرک باعث می‌شود که بسیاری از جوانان به شغل‌های کمتر از مدیریت و پشت میز نشینی در ادارات فکر نکند، اما آنها بعد از چند سال بیکاری سرخورده می‌شوند و به سمت شغل‌های کاذب مانند مسافرکشی رو می‌آورند.

ما با وجود این مشکلات اصلا به پیوست اجتماعی فکر نکرده‌ایم که این پیوست امروزه تبعات اجتماعی زیادی برای کشور دارد. کشور ما مانند کشورهای توسعه یافته دانش را برای دانش نمی‌خواهد، بلکه دانش ما صرفا برای ایجاد کار و شغل دولتی است و وقتی دانش نتواند بستری برای اشتغال‌آفزینی فراهم کند حاصل آن، این حجم از جوانان بیکار می‌شود که نه می‌توانند ازدواج کنند، نه می‌توانند شغل آبرومندانه‌ای داشته باشند و نه تفریح و سرگرمی دارند‏، پس خروجی دانشگاه‌های ما به غیر از مدرک کاغذی چه هستند. بسیاری از متولدین دهه‌های ۶۰ و ۷۰ به نوعی سرخورده شده‌اند و این عوامل بستر آماده‌ای برای ورود آنها به آسیب‌های اجتماعی است.

**امروزه بسیاری از دهه شصتی‌ها معتقدند که هیچ زمان برای آنها کاری انجام نشده و شرایط دهه هفتادی‌ها بهتر از آنهاست. آنها معتقدند با شرایط جنگ بزرگ شدند، با شرایط سخت وارد دانشگاه‌های محدود کشور شدند و وقتی می‌خواستند وارد بازار کار و استخدام شوند قانون خصوصی‌سازی باعث شد که بیکار بمانند.
بنده با نظر شما مخالف و معتقدم دهه هفتادی‌ها مظلوم‌تر از دهه شصتی‌ها هستند. دهه شصتی‌ها به هر شکلی یک کار نیم بند برای خودشان در جامعه پیدا کرده‌اند، اما حالا دانش‌‌آموختگان ما در پنج یا شش سال اخیر که همان دهه هفتادی‌ها هستند، بازار کاری برای آنها وجود ندارد.

بنده معتقدم که مصائب دهه هفتادی‌ها بیشتر از دهه شصتی‌هاست. دهه شصتی ها حدود ۳۶-۳۷ سال از عمرشان گذشته و با تجربه‌تر شده‌اند و کمتر دچار اشتباه می‌شوند، اما مشکلات دهه هفتادی‌ها بیشتر است. البته این بحث دهه‌ها که امروزه در فضای مجازی هم زیاد شده به اعتقاد بنده معنا و دلیلی ندارد و مشکل در جوانی جمعیت و تدبیرهای غیرهوشمندانه برای امید، نشاط و سرگرمی، اشتغال و ازدواج جوانان است.

**همان‌طور که اشاره کردید وقتی جوان شغل نداشته باشد‏، نمی‌تواند تشکیل خانواده دهد و امروزه آمار بالای مجرد‌ها در کشور نگران کننده است‏، شما تبعات این امر را چطور ارزیابی می‌کنید؟
قانون اساسی کشور، دولت را مکلف می‌کند که در تشکیل و استمرار خانواده یار و یاور جوانان باشد، اما امروزه شاهد آن هستیم که در هر دو بخش مشکلات عدیده وجود دارد. مگر می‌توان با وام ۱۵ میلیون تومانی تشکیل خانواده داد و حاصل این بی‌توجهی‌ها تجرد میلیونی جوانان در سطح کشور شده است. بنا به آمار ما در حال حاضر یک میلیون خانوار تک نفره در کشور داریم و خانواده تک نفره یک اتفاق و یک معنای جدید در ساختار اجتماعی کشور است. ما چه برنامه‌ای برای جوانانی داریم که با پرنده و گربه‌ زندگی می‌کنند.

آنها حق ازدواج، تفریح، اشتغال، فرزند و … دارند. در گام نخست ما باید فضای کسب و کار را برای آنها درست کنیم که جوانان احساس کنند کارگزاران و مسئولان مشکل و وضعیت آنها را درک می‌کنند. ما به خوبی درک می‌کنیم که دولت دستش خالی است، اما این صداقت را از دولت انتظار داریم که واقعیت‌های جامعه را بگوید و برای بهبود شرایط تا حد توان تلاش کند. آن زمان جوانان نیز می‌گویند که با وجود اینکه دولت دستش خالی است، اما با ما صادقانه صحبت می‌کند، اما درد توجیه شرایط موجود برای جوانان بیشتر از درد تنهایی و بیکاری است.

**وضعیت جوانانی که با مدارک تحصیلی بالا به سمت شغل‌های کاذب می‌روند را چطور می‌بینید؟
این واقعیت جامعه است. بالاخره یک جوان تحصیلکرده آن‌قدر دنبال شغل می‌رود و بیکاری، بی‌پولی و فشار خانواده‌ را تحمل می‌کند که به شغل‌های کاذب رو می‌آورد. همه جوانان ما که خانواده ثروتمند ندارند که جوان ۲۵-۳۰ ساله را در خانه تحمل کنند پس آنها وارد شغل‌هایی مانند مسافرکشی با خودرو و موتور و … می‌شوند. البته همه شغل‌ها شریف هستند، اما جایگاه‌ها به حدی رسیده که دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها با فوق لیسانس و لیسانس مسافرکشی یا آبدارچی می‌شوند.

بسیاری از این جوانان در رشته‌های خوب و کاربردی تحصیل کرده‌ و با نمرات خیلی خوب از دانشگاه‌ها فارغ التحصیل شده‌اند، اما بازار کار برایشان وجود ندارد. از سوی دیگر این باور نادرست همواره در تفکر ما وجود دارد که بعد از فارغ التحصیل شدن باید به استخدام ادارات دربیایم‏، اما فرصت اشتغال وجود ندارد و دولت پولی برای استخدام ندارد و بخش خصوصی هم از کار و رونق افتاده.

مگر هدف ما از اجرای هدفمندی یارانه‌ها این نبود که ۳۰ درصد یارانه‌های کشور به بخش تولید اختصاص پیدا کند و باعث ایجاد شغل در میان جوانان شود، چرا دولت اعلام نمی‌کند که به‌دلیل تعطیلی کارخانه‌ها و تولیدی‌ها چقدر به آمار بیکارهای کشور افزوده شده است. پس از یک سو دانشگاه فارغ التحصیل به جامعه تحویل می‌دهد و بازار کاری برای آنها وجود ندارد و از طرف دیگر تولیدی‌ها یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند و جوانان تحصیل کرده شاغل هم بیکار می‌شوند. از هر دو طرف هر روز به آمار بیکار جامعه اضافه می‌شود.

منبع: روزنامه آرمان

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا