نگرشی اجتماعی به حوزه سالمندی

سالمندی به عنوان حوزه ای که در قرن اخیر در جهان و ایران به عنوان یکی از قلمروهای مورد توجه متخصصان اجتماعی مطرح شده است، نیازمند درکی درست و واقع بینانه است. درک و شناخت واقعی از پدیده ها، به عنوان پیش نیاز  مداخله موثر می باشد. از این رو در این یادداشت تلاش می شود پیش از هرگونه عجله برای ورود به حوزه مداخله در سالمندی، به صورتی مختصر به پیشنهاد چارچوب نگرشی ضروری برای متخصصین و سیاستگذاران اجتماعی پرداخته شود تا برمبنای آن مداخله ها سمت و سویی جامعتر، واقعی تر و موثرتر بیابند.

بخش عمده درک رایج درباره سالمندی تحت تأثیر دیدگاه پزشکی و کمتر متأثر از دیدگاه اجتماعی است. نتیجۀ سیطره دیدگاه پزشکی (بیومدیکال) در حوزه سالمندی، تمرکز شدید بر بیماری، ناتوانی و در نظر گرفتن سالمندی به عنوان دوره زوال جسمی، روانی، شناختی است. این تصویر از سالمندی به صورت مداوم در گفتمانهای رسانه ای و حتی در حوزه های اجتماعی تکرار شده و می شود و حتی پژوهشهای متفاوتی با همین دیدگاه عمدتاً بر بار بیماریها در سالمندی و خدمات بهداشتی- درمانی مورد نیاز سالمندان متمرکز شده است. مثلاً پژوهشهای مفتون و همکاران (۱۳۸۱) و هیک (۲۰۰۶)، وضعیت استفاده گروه جمعیتی سالمندان از خدمات بهداشتی و درمانی را به عنوان یافته ای نیازمند توجه مطرح کرده اند.

اما مسأله مهم و مغفول مانده این است که توجه دیدگاه پزشکی عمدتاً بر گروه سالمندان دچار بیماریهای ناتوان کننده (مانند دمانس، آلزایمر، سکته های مغزی، بیماریهای حاد جسمی) و  نیازمند مراقبتهای پزشکی است و کمتر متوجه بخش بزرگی از جمعیت سالمندان است که از وضعیت سلامت نسبتاً خوبی برخوردارند. به عبارت واضحتر بر خلاف تصور رایج و کلیشه ای از سالمندان به عنوان افراد دچار ناتوانی، بیماری و وابستگی، گروه جمعیتی سالمندان، بسیار متنوع و ناهمگون است و سالمندان ضعیف، وابسته و نیازمند مراقبت (که عمدتاً مورد توجه دیدگاه پزشکی هستند) تنها بخش کوچکی از جمعیت سالمندان را تشکیل می دهند و بخش قابل توجهی از این گروه جمعیتی شامل سالمندانی است که در وضعیت سلامت نسبتاً خوبی بسر می برند. نگاهی به پیرامونمان و مشاهده مسئولان، اساتید، بازنشتگان و پدربزرگها و مادربزرگها نیز گواهی بر وجود تنوع در گروه جمعیتی سالمندان است.

توجه به تنوع و تفاوتها در گروه سالمندان و پذیرش آن در قرن حاضر موجب شده دیدگاه رایج پزشکی به سالمندی کم کم به حاشیه رود و دیدگاههایی مثبت و اجتماعی به سالمندی مطرح شود که سالمندان را به عنوان افراد ناتوان، بیمار و منتظر مرگ نمی داند بلکه به خوبی واقف است که سالمندی دوره ای است که دو یا سه دهۀ با معنای زندگی افراد را شامل می شود و اتفاقاً در بخش عمده ای از این دوره، افراد از وضعیت سلامتی نسبتاً خوبی برخوردارند. در رویکرد اجتماعی به سالمندی، سلامتی و بیماری از عوامل مختلف در سطوح گوناگون تأثیر می پذیرد. بنابراین این پیش فرض که بیمار بودن، تنزل جسمی و روانی، ویژگی غیر قابل تغییر دوران سالمندی است به چالش کشیده می کشد. از این دیدگاه و با توجه به نظریه های وابستگی ساختاری و اقتصاد سیاسی، موقعیت سالمندان در جامعه و مسایلی که آنها تجربه می کنند، از لحاظ اجتماعی برساخت شده اند و سیاستهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و نهادهای مربوط به سالمندی، بر کم و کیف تجربه سالمندی افراد تأثیر می گذارد. بنابراین وضعیت سلامت و کیفیت زندگی سالمندان امری تغییر پذیر است. نتایج پژوهشهای کمی و کیفی مانند دچین و ویچر(۲۰۰۷)، گریوز و فاربوی(۲۰۰۶) و هالمن و همکاران(۲۰۰۷) و محمدی و همکاران(۱۳۹۵) نیز همین واقعیت را نشان داده اند که سلامت جسمی و روانی سالمندان با  فراهم کردن فرصت برای سالمندی فعال و مشارکت در جامعه از طریق برنامه ها و مراکز فرهنگی، ورزشی، اجتماعی جهت حضور بیشتر آنها و تشویق آنها به حضور در خارج از خانه، بهبود قابل ملاحظه ای یافته است و  احساس بیماری، افسردگی، کسالت و از کارافتادگی در آنها کاهش یافته است.  برعکس به حاشیه کشاندن سالمندان از طریق سیاستگذاریهای اجتماعی، فرهنگی و برنامه ریزیهای شهری که فرصت حضور سالمندان در سطح شهر، پارکها، فضاهای ورزشی، انجمنها ،کانونها و گروههای ادبی را محدود  کرده است موجب خانه نشینی و رکود اجباری و نتیجتا غلبه احساس بیماری و ناتوانی و کاهش کیفیت زندگی خانوادگی آنها شده است.

بنابراین متخصصان و برنامه ریزان اجتماعی با تکیه بر این دو جزء مهم مطرح شده در چارچوب نگرشی: ۱)ناهمگون بودن جمعیت سالمندان، ۲)آگاهی نسبت به سیطره دیدگاه پزشکی در سالمندی و لزوم اتخاذ دیدگاه اجتماعی و مثبت به آن، می توانند سهم قابل توجهی در برخورد با کم و کیف مساله سالمندی جمعیت داشته باشند. در واقع ایشان می توانند با در نظر گرفتن سالمندان به عنوان گروهی نامتجانس که بخش قابل توجهی از آنها  توانمند و دارای استقلال عملکردی هستند و خودشان از پس امور روزمره زندگی به راحتی بر می آیند و بخش اندکی از آنها(که عمدتا در سنین بسیار بالا هستند) افرادی از لحاظ جسمی و روانشناختی ناتوان هستند ، سیاستها، برنامه ریزیها و مداخلات هدفمند و متناسبی را برای هر گروه ارائه دهند. همچنین آنها با تلاش برای بیرون آمدن از تسلط دیدگاه پزشکی و جدی گرفتن دیدگاههای اجتماعی و مثبت به سالمندی و طراحی مداخلات با تکیه بر آنها، می توانند نه تنها  از روند حرکت سریع بخش قابل توجهی از جمعیت سالمندان به سوی گروه سالمندان ناتوان و وابسته پیشگیری کنند، بلکه از ظرفیتها و توانمندیهای بخش عمده ای از سالمندان برای مشارکت در جامعه نیز استفاده کنند.

نویسنده: الهام محمدی | دکترای مددکاری اجتماعی
منبع: مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران

منابع:

مفتون،ف. نیکپور،ب. مجلسی،ف. رحیمی فروشانی ع، شریعتی، ب.(۱۳۸۱) بررسی میزان تقاضا و مراجعه برای دریافت خدمات درمانی در سالمندان شهر تهران. فصلنامه پایش. ۱(۲) ۵۱-۵۵.

محمدی. ا. اله یاری ط. درویشپور ع. سرایی ح.(در انتظار چاپ). تحلیل تجربه سالمندان ساکن در اجتماع از استراتژیهای سالمندی فعال: مطالعه کیفی. فصلنامه سالمند.

Dechaine,J & Witcher, C.(2007).Rural Route to Active Aging Focus Group Report: What We heard in Rural Alberta. Canada: Alberta Center for Active Living.1-20.

Greaves C, Farbus L. (2006).effects of creative and social activity on the health and well-being of social isolated older people: outcomes from a multi-methods observational study. Journal of Royal society for the promotion of health. 126(3):134-142.

Hollmann, W., H. K. Struder, C. Tagarakis, and G. King.( 2007). Physical Activity and the Elderly. European Journal of Cardiovascular Prevention and Rehabilitation 14:730–۳۹.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا