نیازسنجی موضوعات مهم جهت آموزش مؤسسین، مدیران و مددکاران مراکز غیر دولتی

با سلام خدمت همکاران و دوستان پرتلاشم،
در خصوص مطالب و موضوعاتی که سالهاست در دوره ها و کلاسهای آموزشی برای مددکاران مراکز غیر دولتی تحت نظارت سازمان بهزیستی برگزار میگردد، همواره شاهد آن بوده ایم که هزینه های گزاف و وقت بسیار زیادی صرف ارائه مطالب کلیشه ای با موضوعات تکراری، مثل چگونگی پر کردن فرمهای درون پرونده و تشکیل یک جلد پرونده اجتماعی و توجه به دستورالعملهای سازمان و … یعنی صرفاً توجه به کمیت کار و نه کیفیت بوده و بسیار کم در خصوص چگونگی گزارش نویسی، نحوهء انجام بازدید منزل،انجام مصاحبه های حرفه ای و … وقت صرف میشود، بدتر از آن، اینکه؛ نیاز اصلی ما مددکاران، جهت بازتوانی مددجویان و انجام کار واقعی در حوزه ی تخصصی، روخوانی و اطلاع از بندهای مقررات خاص سازمانها و حتی گزارش نوشتن نیست. چیزهایی که به راحتی در کتابها و جزوات، موجود است و اطلاعات خوبی را در این خصوص میتوان هم در کارورزیها و هم طی یک جلسه فشرده آموزشی کسب کرد، آنچه نیاز امروز یک مددکار تازه کار و حتی کارکردهء روتین است و مهمتر از تمرین بازدید منزل و انجام مصاحبه میباشد و بایستی قبل از آموزش این موارد آموزش داده شود، آشنایی با نوع و نحوهء ارائه خدمات و تسهیلات و پتانسیلهای موجود در سازمانهای مختلف حمایتی و رفاهی جامعه و چگونگی بکارگیری این خدمات و استفاده از نیروی این منابع اجتماعی است. مگر نه اینکه سرمایهء اصلی برای کار یک مددکار اجتماعی بعد از خود مراجع و خانوادهءشان، همین منابع اجتماعی هستند و به پشتوانهء آن منابع است که میتواند به مددجویش برای دستیابی به هدف غایی حرفه ای اش که همان قادرسازی مددجو میباشد برسد؟ لذا، به نظر این بنده حقیر، بایستی جلسات متعدد آموزشی و حتی کارگاههای عملی و تورهای تخصصی در قالب بازدید از مؤسسات در خصوص آشنایی مدیران ،موسسین و مددکاران علی الخصوص افرادی که قبلاً هیچ گونه ارتباط و حتی تجربه ای و یا اطلاعاتی در خصوص سازمان بهزیستی یا دیگر نهادهای یاریگر جامعه مثل سازمان زندانها، کمیته امداد، هلال احمر ، فنی و حرفه ای و دادگستری و … نداشته اند برگزار شود تا افراد مذکور از نوع و نحوهء ارایه خدمات اینگونه سازمانها کاملا اطلاع کسب کنند و با تکیه به آن بتوانند در قالب فعالیت مددکاری فردی و گروهی و حتی جامعه ای از تسهیلات و شرایط ویژه ی موجود استفاده کنند و مددجویان را راهنمایی و بازتوان کنند. مطالبی که در هیچ جزوه ای ثبت نشده و در هیچ کلاس رسمی دانشگاهی یا غیر رسمی ای آموزش داده نمیشود. تکمیل کننده صحبتم توجه به بند پنج از مراحل ثبت گزارش نویسی برای مددکاران اجتماعی یعنی استفاده از سرویسهای ویژه است که در تمام کتابهای مددکاری به عنوان مهمترین مرحله در روند حل مشکل، بعد از تشخیص مشکل برشمرده میشود.

برای فهم بهتر مبحثم مثالی میزنم:
دوستان توجه داشته باشند که مشکل اکثر مراکز غیردولتی بخصوص کلینیکها، عدم آشنایی با خدمات رفاهی و پتانسیلهای موجود در جامعه است مثلا خیلی از افراد هنوز با قسمتهای مختلف سازمان بهزیستی کاملاً آشنا نیستند و فکر میکنند که کارشان فقط و فقط مربوط به حوزه امور اجتماعی است چرا که پرونده را یا طرح را صرفاً از این حوزه دریافت میکنند در صورتی که حوزه های دیگر بهزیستی بسیار کمک کننده جهت بازتوانی افراد میباشند مثلا حوزهء پیشگیری تسهیلات بسیار خوبی دارد که از طریق آن میتوان افراد معتاد را ساپورت کرد یا مثلا اعتبارات کلانی برای کارگاههای آموزشی مددجویان دارد. شاید فقط کار را بشناسیم ولی دقیقا جزییات را مبنی بر اینکه چه خدماتی، چقدر بودجه با چه شرایطی برای فلان مددجوی معتاد ارائه میشود را نمیدانیم . مراکزی هستند که مشاوره رایگان ژنتیک میدهند و برای ارجاع باید با همین حوزه پیشگیری ارتباط داشت. یا در حوزه توانبخشی بسیار خدمات و بودجه های خوبی موجود هست که میشود از آن طریق به نفع مددجو، هم ارتباط بیشتر با سازمان مربوطه برقرار کرد، هم اینکه صحیحتر و سریعتر مددجو را بازتوان کرد. بالاخره در بین مددجویان هر کلینیک فرد معلول مثلا ناشنوا هم ممکنه موجود باشه پس برای کمک، باید اطلاع از نحوه تهیه سمعک و دیگر خدمات داشته باشیم. باید بدانیم که انجمن نابینایان یا ام اس شهرستان یا استان کجاست، چه خدماتی دارد، چطور و چه وقت باید مددجوی شناسایی شده را ارجاع داد اگر مددجویی فرزند بیمار داشت که مجبور به سفر جهت درمان وی شد چطور و از کجا هزینهء ایاب و ذهاب وی را تامین کرد آیا میدانیم که سازمان بهزیستی همچین تسهیلاتی دارد؟ آیا مددکار بیمارستان شهر مقصد را میشناسیم با وی ارتباط داریم؟ چقدر از خدمات آن بیمارستان مطلعیم؟
باید بدانیم که حوزه مسکن و اشتغال در سازمان بهزیستی چه تسهیلاتی را برای مددجوها ارایه میدهد وقتی بدانیم پس استفاده میکنیم کار مددکار همین پیگیری و ارتباط برقرار کردن است. مشکل اصلی ما عدم آگاهی از خدمات میباشد. مشکل اینست که منتظر جلسات اشتغال اداره مینشینیم و فقط آمار میدهیم. مشکل ما این است که کار را بیشتر کمی ارایه میدهیم و دیگر وقتی برای کیفیت کار برای خود نمیگذاریم، لذا ابتداً لازمه بدانیم فلان سازمان که متولی فلان مددجوست چه کمکهایی میتواند به وی بکند بعد به دنبال آموزش بازدید از منزل و مشاهده و مصاحبه که همگی جزء کارابزارهای مددکاری اند و ثبت گزارش یا گروهی که تشکیل دادیم باشیم. بله مددکاری دریایی به عمق یک سانت هست یعنی اطلاع مختصر و مفید از منابع و مشکلاتی که در جامعه ای که ما به همراه مددجویمان در آن زندگی میکنیم.
یک مددکار باید بداند:
برای یک فردی که بچه معلول دارد و دوباره میخواهد بچه دار بشود واحد پیشگیری بهزیستی خدمات رایگان انجام آزمایش ژنتیک دارد فلان آزمایشگاه در فلان منطقه شهر فقط این آزمایش را انجام میدهد.
باید بداند برای فردی که بی خانمان یا حاشیه نشین است میتوان از هلال احمر درخواست تهیه وسایل اولیه زندگی رو کرد و فقط منتظر اعتبار اورژانس ۱۲۳نبود.
باید بداند برای فردی که میخواهد اما نمیتواند هزینه بیمه سنگین را بپردازد باید با اداره فنی و حرفه ای و سازمان بیمه هماهنگی کرد تا برایش از طریق بیمه ی کارگری یا باربری با هزینه بسیار کم، بیمه عمر فراهم کرد.
باید بداند برای فردی که نیاز به سوادآموزی دارد اما توان یا شرایط مدرسه رفتن را ندارد چگونه از خدماتی که نهضت سوادآموزی دارد جهت ارجاع و حل مشکل استفاده کرد.
باید بدانیم برای فردی که میخواد در گروه همیار مثلا نان پزی یا بسته بندی مواد غذایی کار کند با چه اداره ای نقش تسهیلگری خود را ایفا کنیم
باید بدانیم و آگاهی کسب کنیم که اداره کار و تعاون و رفاه جهت تشکیل گروهها و سمن های خودیار چه کمکهایی در این زمینه ارایه میدهد یا نقش اداره غله، بازرگانی و …چیست؟ چطور و چقدر با ارایه چه مدارکی از سوی مددکار گروه همیار آرد با نرخ دولتی میدهد. و برای ثبت هر نوع گروهی ادارهء ثبت اسناد و املاک چه ارتباطی با کار ما دارد و… و …و… بنابراین باید کاملاً با خدمات سازمانها و حتی نهادهای مردم نهاد و خیریه اول آشنا باشیم و در مرحله بعد از آگاهیهای کسب شده بدرستی استفاده کنیم.
حرف آخر اینکه فقدان آگاهی و نداشتن ارتباط با این نوع امکانات در جامعه و صرفا بسنده کردن به یک سازمان خاص جهت بازتوانی افراد اشتباه محض است و در دراز مدت هم اینکه مددجو دلسرد و بی اعتماد و خسته از تلاش و نگرفتن نتیجه مطلوب میشود و هم اعتماد بنفس مددکار کاهش می یابد و به این ترتیب ناخواسته به ترویج گداپروری دست خواهیم زد.

موفق و مؤید باشید.
فرشته محمدی سقایی
مددکار اجتماعی

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا