پیکر بی جان مسئولیت اجتماعی در ایران | گزارشی از خشونت ها و بی تفاوتی گروههایی از شهروندان نسبت به مسائل اجتماعی

در ایران هر روز خبری تلخ و بحرانی از راه می رسد؛ بحران‌هایی که یک سر آن به حوادث طبیعی مانند زلزله وصل شده و سر دیگرش به فساد اقتصادی در دستگاه های دولتی که منجر به فقیرتر شدن هر روزه مردم می شود و یک سر آن هم به آسیب های اجتماعی متصل است.

به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران؛ آسیب‌هایی مانند کودکان زباله گرد در خیابان که تعدادشان بیشتر می‌شود، کودک آزاری ها، فقر، اعتیادو … در این میان رفتار مردم نیز نسبت به یکدیگر متفاوت شده است. این حجم از تیرگی و سیاهی بر رفتار مردم با یکدیگر هم به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیرات فراوانی می‌گذارد. کافی است یک روز در خیابان با فردی مواجه شوید که ناگهان بدحال می‌شود و گوشه خیابان می افتد، چند نفر حاضر هستند به او کمک کنند.

از میان جمعیتی که با عجله از کنار هم عبور می‌کنند، شاید کسی پیدا شود که سراغش برود اما اغلب آدم‌ها از کنار هم عبور می کنند. نمودش را در سوءاستفاده مغازه‌داران در فروش مواد غذایی که مورد نیاز مردم است، می‌توانیم ببینیم،حتی پلیس ها که در هر کشوری عامل ایجاد امنیت هستند نیز در ایران با حجم وسیع این بی تفاوتی و خشم مردم مواجه می شوند. چندی پیش کلیپی در فضای اجتماعی پخش شد که در آن یک پلیس راهنمایی و رانندگی به علت اخطار به سرنشین خودرو مورد ضرب و شتم از سوی سرنشین قرار می گیرد.

در محل درگیری، تعداد زیادی از شهروندان حضور دارند که دست به کمر یا دست به موبایل تنها مشغول تماشای کتک خوردن دو نفر هستند. آن‌ها نه مداخله ای می کنند و نه تلاشی برای پایان درگیری، جالب اینجاست که در محل در گیری هم خبری از چاقو و سلاحی که بتواند آسیبی برساند و از بیم آن، اطرافیان دست از کمک بکشند هم نیست. اینکه چرا جامعه ایرانی به سمتی پیش رفته که حتی نسبت به کتک کاری دوانسان نیز بی تفاوت شده اند، سوالی است که پاسخ آن را در گفت وگو با جامعه شناسان بررسی کردیم. «نعمت‌ا… فاضلی» جامعه شناس و مردم شناس در گفت‌وگو با «قانون» در تحلیل این موضوع می گوید:« نمی توان به صرف یک یا چند اتفاق رفتار تمام مردم جامعه را تحلیل کرد. باید گروه های مختلف، محققان گوناگون و رسانه ها امکان گفت‌وگوی باز، جمعی و آزادانه برای همه افراد درباره روحیات و خلقیات خودشان را فراهم کنند.

اینکه من یا چند نفر دیگر با نام نظریه پرداز بخواهیم درباره ملتی که ۸۰ میلیون نفر جمعیت و بیش از ۴۰۰۰ سال تاریخ دارد، قضاوت کنیم منصفانه نیست. ما نمی توانیم به نحو واقع بینانه ای درباره همه ملت ایران تنها با اتکا بر وقوع چند حادثه قضاوتی از این نوع انجام دهیم». فاضلی با بیان اینکه برای درک کلیت واکنش مردم به اتفاق های این چنینی باید مجموعه ای از همه رخدادها را در کنار هم بگذاریم، گفت:«نخستین مساله این است که مردم ایران در بسیاری مواقع تا حدود زیادی به یاری یکدیگر می آیند، همدلی و دلسوزی می کنند و برای کمک به یکدیگر و نجات هم تلاش‌های فداکارانه بسیاری انجام می دهند».

فشارهای اقتصادی و اجتماعی رفتار مردم را عوض کرده است

نقش بحران ها و فقر اقتصادی بیشتر از همه در بروز خشونت موثر است. مرد یازنی که بدهی کلانی دارد و نمی‌تواند آن را پرداخت کند، ذهنش گرفتار است و لحظه‌ای آرام و قرار ندارد. او می تواند دست به هر خشونتی بزند. دکتر فاضلی با اشاره به اینکه بحران اقتصادی بر رفتارهای نابه‌هنجار مردم تاثیر دارد، گفت: «نکته دیگری که باید در اینجا مورد توجه قرار بگیرد، این است که امروز در نتیجه بحران اقتصادی و بسیاری از بحران های اجتماعی دیگری که جامعه ما را در برگرفته است، برخی از گروه ها تحت فشار و محدودیت هایی که بر آن‌ها تحمیل شده است گاهی بر خلاف میل، ارزش‌ها و اعتقادات واقعی خود به سوی رفتارهای نابه‌هنجار و غیراخلاقی سوق داده می‌شوند.

ما باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که بین ارزش های واقعی، اعتقادات و ذهنیت های مردم با آنچه که بروز می دهند تمایز قایل شویم. ممکن است امروز زن یا مردی در نتیجه فشار محدودیت های اقتصادی رفتاری از خود بروز دهد که آن رفتار را خود او نیز نمی پسندد و جامعه و فرهنگ نیز آن رفتار را تایید نمی کند؛ دراین صورت ما مجاز نیستیم بروز چند رفتار نابه‌هنجار را که از نظر فاعل آن رفتار نیز پسندیده نیست، به عنوان فرهنگ جامعه معرفی کنیم». این جامعه شناس در ادامه صحبت‌هایش محققان، نظریه پردازان، روزنامه نگاران و تمام کسانی است که بنا بر وظیفه حرفه ای خود در زمینه جامعه سخن می گویند را مخاطب قرار داد و گفت:« ما وظیفه داریم که تصویری کمابیش واقع بینانه از کلیت جامعه ایران بروز بدهیم». دکتر فاضلی همچنین به نقش مدیریت جامعه در بروز رفتارهای نابه‌هنجار اشاره کرد و افزود: «به اعتقاد من جامعه ما از نظر سرمایه های عاطفی و انسانی یکی از غنی‌ترین جوامع موجود است.

اگر ما اکنون رفتارهای نابه‌هنجاری می‌بینیم که به حق باید آن‌ها را نقد کرد، باید در نظر داشت که بخشی از این رفتارهای نابه‌هنجار ریشه در موقعیت اقتصادی از یک‌سو و بی توجهی به سرمایه های عاطفی و انسانی موجود در جامعه توسط مدیریت جامعه از سوی دیگر دارد». دکتر فاضلی با اشاره به اینکه باید از سرمایه های اجتماعی مردم ایران به بهترین شکل استفاده کرد، گفت:«اگر ما در تمام طول سال تکیه و توجه جدی بر سرمایه های انسانی، فرهنگی، نمادین و عاطفی مردم داشته باشیم و از این سرمایه ها برای مدیریت نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استفاده کنیم، آن‌گاه در موقعیت های بحران زا نیز این سرمایه ها به کمک جامعه و مدیران می آیند. اما وقتی این سرمایه‌ها نادیده گرفته می شوند، طبیعی است که به تدریج از جلوی چشم ما پنهان می شوند؛بنابراین من معتقدم ما نمی توانیم این نوع رفتارهای مقطعی و کوتاه مدت را به عنوان سندروم فرهنگ یا ویژگی‌های فرهنگی جامعه ایرانی به صورت کلی در نظر بگیریم».

احساس امنیت روی دیگر سکه خشونت در جامعه

اگر روزی مردم ایران به دولتمردان و سیاستمداران اعتماد کردند، حالا این اعتماد را نقش بر آب می بینند چون هر روز شاهد این هستند که بخشی از سرمایه مالی و جانی شان در حال از بین رفتن است. عوامل زیادی باعث ایجاد خشمی فروخورده در میان مردم شده اند که آن را ناخودآگاه به یکدیگر بروز می دهند. در همین رابطه «احمد بخارایی» آسیب‌شناس و پژوهشگر در گفت و گو با «قانون» گفت: «اینکه بیکاری یکی از دلایل خشونت به شمار می رود، نباید این تصور را ایجاد کند که اگر به‌طورمثال شرایط زندگی از یک رفاه نسبی برخوردار شود و آمار بیکاری کاهش یابد به مقدار زیادی خشونت از جامعه رخت برمی بندد ؛چراکه براساس این تحقیق، فقط ۱۸ درصد خشونت به خاطر بیکاری است».

این آسیب شناس اجتماعی در ادامه به رابطه بین هویت اجتماعی و احساس امنیت، اشاره می کند و می‌گوید:« احساس امنیت روی دیگر سکه خشونت به شمار می آید، هر چه فرد کمتر احساس امنیت کند برای اینکه در جامعه بماند و هویت اجتماعی اش حفظ شود، ناچار است به هر طریقی و به هر وسیله ای خودش را اثبات کند». از سوی دیگر گفت و گو نیز فضایی برای ایجاد همبستگی و گفتمان‌های اجتماعی ایجاد می کند. این جامعه شناس ادامه می دهد:« جایی که فضا برای دیالوگ و گفت و گو بسته است، خشونت ایجاد می شود و این موضوع منجر به شکاف های رفتاری می شود و حتی به دیالوگ هم نمی رسیم، چه برسد به گفتمان؛ به عبارت دیگر جایی که فرد احساس می کند نمی تواند حرف بزند، ممکن است یک رفتار خشونت بار داشته باشد. عدم ابراز نظر می تواند منجر به خشونت شود؛ امروز شاهدیم حتی دیالوگی که بین نخبگان جامعه برقرار می شود، زود به رفتارهای تند کلامی و چهره‌های برافروخته تبدیل می شود».

ضرورت بازخوانی مسئولیت اجتماعی

کارشناسان معتقدند در شرایطی که به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی، بسیاری از مردم مسئولیت اجتماعی خود را در قبال یکدیگر نشناخته و به آن توجهی نمی کنند، نیاز ضروری به بازخوانی مسئولیت‌های اجتماعی و نقش تک تک شهروندان در بهبود زندگی شهری است. یادمان نمی‌رود که در همین پایتخت شلوغ و پرهیاهو، شهروندی بر اثر تصادف چند ساعت کنار بزرگراه افتاده بود اما دیگران توجهی به او به برای امداد نمی کردند. یا در همین خیابان های شلوغ شهر، شهروندان زیادی روزانه به عناوین مختلف با هم درگیری دارند اما گویی برای همه عادی شده است و کسی سعی در وساطت ماجرا ندارد.

مرگ مسئولیت اجتماعی در میان گروه‌هایی از شهروندان، اتفاق تلخ و خطرناکی است که اکنون رخ داده و بی تفاوتی عجیبی را میان آن‌ها نسبت به مسائل پیرامون زندگی ایجاد کرده است. اینجا مسئولان فرهنگی و اجتماعی و دست‌اندرکاران رسانه‌های ملی و محلی شاید بیش از بقیه وظیفه و نقش در بازگرداندن مسئولیت اجتماعی میان مردم دارند و باید آستین بالا بزنند. غرق شدن بیش از پیش در مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی، آفتی است که این روزها گریبان بسیاری از دست اندرکاران کشور را گرفته و آن‌ها را فارغ از هزاران آسیب اجتماعی جاری در مملکت کرده است. آسیب هایی که خساراتی چند برابر مشکلات اقتصادی و سیاسی دارد و باید فکری برای آن کرد.

منبع: قانون

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا