یادداشتی تحلیلی- انتقادی پیرامون حادثه قتل «آتنا اصلانی» و ناکارآمدی ساختاری از منظر مددکاری اجتماعی

«اسماعیل شیطان پارس­ آباد است یا ساختار اجتماعی ناکارآمد خالق شیطان صفتی!؟»

یادداشتی تحلیلی- انتقادی پیرامون حادثه قتل «آتنا اصلانی» و ناکارآمدی ساختاری از منظر مددکاری اجتماعی

انتشار خبر قتل آتنا دختر پارس ­آبادی، واکنش­های بسیاری را از سوی شهروندان در سراسر ایران به همراه داشت. قتل این کودک پری چهره آنچنان فجیع و دهشتناک است که دل هر انسانی را به درد آورده است. در تحلیل این حادثه از منظر مددکاری اجتماعی ذکر چند نکته لازم و ضروری است:

  • حادثه در محله­ ای از محله­ های فقیرنشین پارس آباد رخ داده است. محله­ های فقیرنشین و حاشیه­ ای مستعد آسیب­های اجتماعی در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند. با توجه به در حال گذار بودن جامعه ایران و گسترش شهرنشینی و هجوم شهروندان برای سکونت در حاشیه­ های شهر به دلیل فقر اقتصادی، میزان آسیب­های اجتماعی در این محلات از قبیل اعتیاد، تجاوز، روسپیگری، دزدی و بزهکاری و … بیش از سایر محلات است. مناطق دور از مرکز و در حاشیه واقع شده به دلیل ازدحام جمعیت، خرده­ فرهنگ­های متفاوت، در دسترس بودن فرصت­های غیر قانونی، سرمایه اجتماعی تولید شده میان حاشیه ­نشینان که گاه پیامدهای منفی بسیاری از منظر ارتکاب جرم به همراه می­ آورد نیازمند توجه و اهتمام جدیِ نهادهای اجتماعی است و غفلت از آن زمینه ­ساز ارتکاب جرم­ هایی می­ گردد که هرگز راه جبرانی برای آن قابل تصور نیست.
  • شغل پدر مقتول دستفروشی است که از شغل­های کاذب در جامعه به حساب می­ آید و به خوبی نمایانگر سطح فرهنگی- اقتصادی خانواده است. این در حالی است که بنا به گزارش­ ها و اخبار انتشاری در شبکه­ های مجازی پدر آتنا در مقابل مغازه فردی که اعتیاد به مواد مخدر دارد بساط پهن می­کرده است و از این امر مهم غافل بوده است که ارتباط و پیوند با یک فرد معتاد ممکن است مسأله ­ساز و چالش برانگیز باشد و از آن بدتر اینکه مسیری را فراهم ساخته است که ارتباط بین قاتل و مقتول ایجاد شود تا جایی که آتنا برای آب خوردن به مغازه یک فرد معتاد مراجعه کند. به نظر می­ آید سطح آگاهی پدر آتنا به حدی نازل بوده است که اگر جایی برای مظنون شدن به اسماعیل به عنوان یک قاتل برای کسی وجود نداشت حداقل باید با احتیاط بیشتری نسبت به اعتیاد و آشنایی فرزندش با یک فرد معتاد و اعتماد به او رفتار می­ کرد؛ این نه به معنای ترویج بی اعتمادی و فروپاشی سرمایه اجتماعی تولید شده در جامعه است بلکه به معنای احتیاط و آگاهی از پیوندهای اجتماعی است که فقدان توجه بدان مسأله ­ساز است.
  • در حادثه قتل آتنا آن چنان که در بسیاری از انتقادات نیز به چشم می­خورد، به راستی آموزش­ های خودمراقبتی به کودکان به ویژه آموزش­ های جنسی و مراقبت از خود مغفول مانده است. به نظر می­ آید نهاد آموزش و پرورش به عنوان متولی و سردمدار آموزش در کشور باید بیش از پیش این آموزش­ها را مورد توجه قرار دهد. ذکر این نکته الزامی است که آموزش به کودکان از سوی آموزش و پرورش در مدارس از سن ۷ سالگی آغاز می­گردد اما متأسفانه در جامعه شاهد تجاوزهایی هستیم که پیش از سن ۷ سالگی به وقوع می­ افتد و همین نکته مسئولیت آموزش و پرورش و سایر نهادهای اجتماعی را دو چندان می­ سازد؛ چرا که در چنین شرایطی جامعه نیازمند آموزش ­هایی است که پیش از سن ۷ سالگی کودکان و به ویژه خانواده ­ها را تحت پوشش قرار دهد. آموزش والدین با تأکید بر آموزش مادران بهترین نوع آموزش برای محافظت از کودکان و پیشگیری از سوءآزهای جنسی است.
  • و اما در مورد اسماعیل قاتل ۴۲ ساله، متأهل و دارای ۲ یا ۳ فرزند (بنا به گزارش ­های منتشر شده) که به عنوان «شیطان پارس آباد» شهره خاص و عام شده است و خشم و انزجار عمومی را برانگیخته است؛ طرح چند پرسش را لازم و اساسی می­دانم؛ نه به معنای تبرئه مجرم و عاری از خطا بودن او بلکه به معنای آگاهی از علل و عواملی که منجر به چنین حادثه دلخراشی شده است:
  • در کودکی بر اسماعیل چه گذشته است؟
  • اسماعیل دارای چه سطحی از تحصیلات است و چه میزان از آموزش ­های اجتماعی بهره­ مند بوده است؟
  • اسماعیل در چه خانواده ­ای رشد و تربیت یافته است؟
  • آیا اسماعیل خود در کودکی مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته است؟
  • چطور شد که اسماعیل به اعتیاد روی آورده است و فردی معتاد شده است؟
  • چه چیز باعث شد که اسماعیل با دیدن چند تکه طلا وسوسه شود و اقدام به تجاوز جنسی و قتل نماید؟
  • نیازهای جنسی اسماعیل با وجود تأهل به چه میزان، چگونه و از چه راه­هایی تأمین شده است؟
  • در ذهن و دنیای درونی اسماعیل چه چیز در سیلان بوده است که به راحتی مرتکب چندین قتل شده است و حتی معصومیت یک کودک نیز او را تحت تأثیر قرار نداده است؟
  • در لحظه ارتکاب تجاوز و قتل اسماعیل به چیز می­ اندیشیده است؟
  • اسماعیل از چه نوع ویژگی­های روحی- روانی برخوردار است و دارای چه نوع شخصیتی است؟
  • و شاید از همه مهمتر اینکه در شرایط پیش آمده بر سر خانواده قاتل و فرزندانش چه می­ آید؟

نکته ­ای که در هیچ کدام از تحلیل­های انتقادی بدان برنخوردم توجه به «خانواده قاتل» بود. هر چند اهمیت توجه به خانواده مقتول و درد و رنجی که متحمل شدند را نمی­ توان با واژه­ ها بیان کرد، چرا که قلب همه ما از این حادثه بر خود لرزید و اندوهبار شد. اما به راستی بر سر خانواده و به ویژه فرزندان قاتل چه می­ آید؟ آیا این احتمال وجود دارد که آنان نیز راه پدر را ادامه دهند و در مسیر گرفتاری در چرخه آسیب، معتاد یا قاتل شوند؟ فرزندان اسماعیل در طول حیات خود تا کنون چه آسیب­هایی را از سوی پدر متحمل شده­ اند؟ آیا این احتمال وجود دارد که آنان نیز قربانی تجاوز و سوء آزارجنسی شده باشند؟ آیا برچسب «پدر قاتل» بیش از پیش فرزندان اسماعیل را در پرتگاه بزهکاری و جرم پرتاب نمی ­کند؟ فریاد بی صدای فرزندان اسماعیل را در هیاهوی ارتکاب جرم پدر و خشم و انزجار عمومی چه کسی خواهد شنید؟

حادثه قتل آتنا، حادثه ­ای است که جداً ساختار ناکارآمد اجتماعی را محکوم می ­سازد و توجه مسئولان را به وضعیت معیشتی شهروندان و فقری که در چنبره آن گرفتار آمده ­اند، رشد اعتیاد و رهاشدگی معتادان در سطح جامعه، سیستم آموزشی ناکارآمد که در پایین­ ترین درجه آموزش قرار دارد، مدیریت شهری و توجه خاص به محلات حاشیه­ نشین و بسیاری موارد دیگر جلب می­ کند.

اکنون در چنین شرایطی و با وجود عمق این حادثه که دارای پیچیدگی و ماهیتی کثیرالوجه است این سوالات اساسی مطرح است که:

  • نهادهای اجتماعی اثرگذار چه برنامه­ ای برای پیشگیری از چنین حوادثی دارند؟
  • برنامه مسئولان برای کاهش فقر و بهبود معیشت مردم به ویژه در محله­ های حاشیه­ نشین چیست؟
  • مسئولان چه برنامه­ ها و خدمات کلانی برای درمان و بازتوانی معتادان دارند؟
  • برنامه مسئولان برای پایش سلامت روان شهروندان در سطح وسیع جامعه چیست؟
  • نهاد آموزش و پرورش برای آموزش خودمراقبتی و پیشگیری از سوء آزار جنسی چه تدابیری اندیشیده است؟

و بسیاری سوالات مطرح دیگر در این زمینه که مسئولان به جد باید پاسخگو باشند و برنامه­ ها و راهکارهایی برای پیشگیری از حوادث اجتماعی بیاندیشند و در غیر این صورت چرخه بازتولید چنین حوادثی دور از انتظار نخواهد بود!!

«از یاد نبریم که اسماعیل در لحظه تولد یک فرشته بود؛ اما ساختار ناکارآمد جامعه او را تبدیل به یک شیطان کرد و شیطان صفتانه مرتکب قتل­های زنجیره ­ای ساخت.»

نویسنده: کبری واعظی؛ کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا