یادداشت اختصاصی یک مددکار اجتماعی به بهانه اُسکار

فرهادی نه با فیلم که با تأتر آغاز میکند تا به مخاطبش بگوید فیلم با نگاه عمیقتر که لایه های درونی ناپیدایی دارد که تو میبایست  مکاشفه کنی، فرهادی در تمامی فیلمهایش به مخاطب احترام می گذارد و به او نقش فیلسوفی میدهد تا بازکننده گره های مجهولاتش باشد، فیلم او پیام ندارد. سینمای رئالیسم فرهادی در عین حال که بسیار ساده حرف میزند به هایدگر کاری ندارد. پیچیدگی وجود ساده آدمی، توصیف فرهادی توصیف رئالیسم ماورایی است .

چهارشنبه سوری، درباره الی، جدایی و فروشنده با یک کلمه کار دارد: “غفلت” غفلتهایی که شالوده زندگی ماست، اصلا خود ماست، غفلت هایی که به راحتی رخ می دهد و با رنج ما را به استیصال می کشاند و اوج این درماندگی هرگز در پرده نمایش قابل دیدن نیست. فرهادی اوج استیصال را با تمام بعد پنهانش، عیان می سازد که با چشم نمی توان دید که با تمام من دیدنی است شایدم حس کردنیست، شایدم درک کردنیست در این نقطه نمی توان گفت. تماشاچی درگیر روابط آدم ها می شود، آدم های دور و نزدیک ، ملغمه یی از درد و رنج و لذت روابط مرد و زن ، تصویری از فاصله ها در نزدیک زمانی که باید  بدون فاصله طی شود. اسطوره سازی را به رخ می کشد به یاد کهن الگوی مردانه هادس می افتی.

بی صدایی فریاد زن و مرد و فرهنگ غایب تعامل درونی، تن دادن به رفتاری که الهام از باور درونی ندارد. دوست داشتن غافلان، عیار اوست. حس نفرت توام با ترحم و سرزنش برای متجاوز، متجاوزی که که تعرضش را آمیخته به اخلاق میکند و بهایش را می پردازد.

مردی که خانواده دارد و همه دوستش دارند و همسری که عاشقش است و مفهوم توافق جنسی را نیز نمی داند، مشتری زن روسپی ای است که او نیز محصول یک جامعه نا کار آمد است و غایب از تصویر و غایب از جامعه چشمی، چرا که نباید دیده شود !!!

غفلت در کوه یخ فروید در کدامین سطح رخ می دهد؟ هشیار، نیمه هشیار یا ناهشیار؟

در نظریه انگیزشی مورفی علت این غفلت که در کارهای آدمی وجود دارد چیست؟

غفلت در اصرار که در روابطمان رخ می دهد، به دور از آگاهی و پیامدهای آن !!

غفلت از دریغ کردن یک رابطه همدلی در زندگی زناشویی !!

غرق شدن بی توجه به فرهنگ جوزدگی !!

فروشنده چه اُسکار بگیرد چه نگیرد هیچ از متفاوت بودنش با فاصله ای زیاد از دیگر فیلم ها نمی کاهد. فیلمی که با خشونتی عریان اما در حجابی نجیب به باز سازی جامعه می اندیشد وکنشگران اجتماعی را به تفکر وا میدارد و هنرش رادر اوج واقعیت به تلطیف و ظرافت می آمیزد این همه سینما را چگونه می توان تحسین کرد که اغراق با آن نیست و هر چه هست واقعیت است واقعیتی که با حقیقت است حقیقتی که بر مدار دیدن ما طراحی نشده است یا شاید خودمان را به راه دیگری می زنیم چون می دانیم بی شمار انتخاب هایمان از مرز غفلت می گذرد. سینمای فرهادی ما را با غفلت هایمان آشتی می دهد او به مانند سوزنبان سوت آمدن قطار را می کشد!

رابطه هنر و فن در جاسازی رابطه های انسانی به وضوح دیده می شود اما بهتر است قبل از دیدن فیلم هایش کمی سقراط باشیم.

فرهادی را در سینما باید فراتر از پرده دید.

مریم پرمحمدی آذر؛ مددکار اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا