به مناسب هفته ی کودک؛ کودکان امروز، چالش ها، بحران ها و راهکارها

هر ساله و با فرا رسیدن مهرماه و آغاز سال تحصیلی، شاهد رویدادهای دیگری هستیم که می‌تواند به گونه‌ای مکمل این رویداد بی‌نظیر در زندگی کودکان باشد. روز جهانی کودک که مصادف با ۸ اکتبر یا ۱۶ مهر بوده (در کشورمان هفته کودک نیز نامیده می شود) یک روز منحصر به فرد و ویژه‌ای برای کودکان و نوجوانان است تا یک بار دیگر پیمان مجددی بر اهمیت دوران کودکی و کودکان ببندیم و ثابت کنیم که کودکان ارزشمند هستند و نباید فراموش شوند. هر ساله در چنین روزی همایش ها و برنامه های متعددی به منظور گرامیداشت کودکان در سراسر جهان برگزار می شود و کودکان نیز در آن مشارکت فعالی دارند تا ثابت نمایند که جهان نیز به آنها تعلق دارد و آنها مالکان آینده آن هستند.

هم اکنون ما در جهان مخاطره آمیزی زندگی می‌کنیم. جهان نا امنی که قربانیان اصلی آن کودکان می باشند. جنگ ها، حوادث طبیعی، مهاجرت و آوارگی، فقر و خشونت های اجتماعی، قاچاق و برده داری مدرن، دسترسی نابرابر به امکانات آموزشی، درمانی و بهداشتی، سوء تغذیه و مرگ تنها بخشی از مشکلاتی است که امروزه میلیون ها کودک را در سراسر جهان تهدید می کند و آنها را در معرض مخاطرات زیادی قرار داده است. امروزه کودکان از قربانیان اصلی تجاوز و آسیب های اجتماعی نظیر طلاق، اعتیاد، خشونت های خانگی، بهره کشی و … محسوب می شوند و چنین تاثیراتی عمدتاً پایدار خواهد بود. در حالیکه بسیاری از کشورها، درگیر منازعات داخلی هستند و سایه ی وحشت تروریسم، سلطه گری و جنگ بر سر منابع طبیعی، نفت و ثروت، جهان را تکه پاره نموده است. در واقع جهان ما بدترین دوران خود را از زمان پیدایش آن سپری می کند. زیرا نابودی جهان و بسیاری از مردم و ساقط شدن آنها از هستی بسیار محتمل‌تر از گذشته به نظر می‌رسد. گسترش رقابت های تسلیحاتی، فقر، گرسنگی و مرگ و میر زنان، کودکان و جوانان (علی رغم گسترش تکنولوژی) به خوبی گواه این مدعاست. امروزه مُدرنیسم علی رغم خدمات زیادی که با افزایش امکانات رفاهی برای بشر نموده  اما در کنار آن سلاح های پیشرفته و بمب اتم را نیز با خود به ارمغان آورده است. تا به این وسیله این قول ماکس وبر که امروزه بشریت در خدمت تکنولوژی است و نه تکنولوژی در خدمت بشریت، به وقوع بپیوندد.

باری؛ ره آورد مدرنیسم بیشتر از اتصال، گُسست بوده است. گسست بشریت از هویت و گذشته ی خود و گسست از انسان ها و جوامع دیگر و افزایش خودخواهی و میل به ثروت اندوزی بیشتر و بیشتر. امروزه مدرنیسم سبب انزوا و کنترل بیشتر بشریت گردیده است . گویی انسان ها با افزایش کنترل و خلق دوربین های مدار بسته در تمام شهر در درون پیمانه ای اسیر گردیده اند. افکار، رفتار و حتی پندار آنها نیز کنترل می شود. چنانچه از حدودی تخطی نمایند با قوانینی که ساخته و پرداخته اند، محکوم می شوند. اما شاید مقتضیات بشر امروزه نیز همینگونه باشد. شاید اگر چنین تکنولوژی هایی وجود نداشت، انسان ها که ذاتاً سرکش هستند کنترل نمی شدند. لذا کنترل کردن انسان ها، راهی برای قانونمند ساختن آنها محسوب می شود. اما واقعیت مسلم این است که چنین کنترل گری بسیار نابرابر و دشوار بوده و شرایط نامناسبی را برای انسان های امروزه در جهان مدرن خلق کرده است. در هر صورت مجموعه شرایط فوق بر انسان های امروزی حکفرما است و تکنولوژی به ابزار غالب جهان امروز تبدیل گردیده و رسانه های جمعی نیز حاکمان بی قید و شرط جهان امروزند که افکار انسان ها را تحت سلطه ی خود دارند و به هر سمت و سویی آنها را سوق می دهند. اما آنچه که در این هیاهو به واقع گم شده است چیزی نیست جز همان جوهره‌ی انسانیت و خود انسان. انسانی که تا دیروز بر ابزار و جهان پیرامون خود غالب بود اما امروزه مغلوب ابزار خودساخته و نظاره گر از بین رفتن جهان پیرامون خود است. این انسان به جز افسوس خوردن، کار دیگری نمی تواند انجام دهد. زیرا مدرنیسم باعث شده تا ابزار و تکنولوژی به ماهیتی فرابشری تبدیل شوند. همه چیز را زمینی نمایند و اتصال انسان ها را با آسمان ها قطع کنند. خدایان را به چالش بکشانند و به انسان ها ماهیتی صرفاً زمینی ببخشند. در این بین یا انسان ها خود را با این روند هم آهنگ می نمایند و یا در مقابل آن ایستادگی نموده اما در زیر چرخ های سنگین و آرواره های مدرنیسم خرد می شوند. اما با توجه به قانون نسبیت، شکوفا شدن نهالی از زیر چرخ های خرد کننده مدرنیسم چندان دور از انتظار نخواهد بود و لذا نباید امید را از دست داد.

باری هدف از نگارش مطالب بالا ترسیم جهانی است که کودکان در آن زندگی می نمایند و بدون این درک پرداختن به مشکلات کودکان کار آسانی نخواهد بود. واقعیت مسلم این است که ما در جهانی نابرابر زندگی می کنیم و کودکان به دلایل فیزیولوژیک، روانی و تعدد عوامل خطرآفرین، بیشترین آسیب را دیده اند. اما وضعیت کودکان در همه جای جهان یکسان نیست. هر چند فقر و نابرابری در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد اما در کشورهای برخوردار یا توسعه یافته امکانات و فرصت های بیشتری برای ارتقای اجتماعی و بهزیستی کودکان وجود دارد. اما تحمیل جنگ ها و رشد تروریسم در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه سبب شده است که کودکان از منابع کمتری برای رشد و پیشرفت بهره مند شوند و لذا با مشکلات و چالش های متعددی نیز رو به رو گردند.

کشورمان از حیث جمعیت جوان با داشتن ۱۵ میلیون کودک و نوجوان در حال تحصیل موقعیت ویژه ای در بین بسیاری از کشورهای جهان دارد. اما وجود جمعیت جوان می تواند بالقوه عامل توسعه و یا در صورت عدم برنامه ریزی صحیح برای ارتقای شغلی و حرفه ای آنها تبدیل به یک بحران اجتماعی گردد. هر چند پنجره جمعیتی از یک دهه ی پیش به روی کشور باز شده است و فرصت چندانی برای بهره مندی از این عامل موثر توسعه نداریم اما به نظر می رسد که سیاستگزاران اجتماعی فاقد سیاست، استراتژی و برنامه ی جامع به منظور ارتقای سلامت روانی و اجتماعی کودکان و بهره مندی از این فرصت استثنائی هستند. کشورهای پیشرفته به خوبی توانسته اند که از این فرصت بی نظیر به منظور توسعه ی منابع انسانی و پیشرفت کشور خود استفاده نمایند و فاصله ی خود را با سایر ملل زیاد کنند. آنها توانسته اند که با بهره گیری از منابع انسانی به توسعه ی پایدار دست یابند. پنجره ی جمعیتی فقط یک بار باز خواهد شد و پس از آن هیچگاه باز نخواهد گردید.

واقعیت مسلم وضعیت کودکان امروزه ی ما این است که عمدتاً درگیر آسیب های اجتماعی هستند. عوامل خطرآفرین پیرامون آنها زیاد است و عوامل محافظتی به حداقل ممکن رسیده است. فقر، اختلالات روانی، اعتیاد ( به مواد اعتیاد آور و شبکه های اجتماعی)، خشونت، آزار دیدگی، مشکلات جنسی، بی هدفی و سرگردانی، بزه کاری، کار در خیابان، بی خانمانی و … تنها بخشی از مشکلاتی است که بسیاری از کودکان در جامعه با آن مواجه اند. پژوهش ها و نتایج گزارش های موجود در سالنامه های آماری و منابع علمی به خوبی گواه مشکلات یاد شده است. علی رغم اینکه در قانون اساسی، سند چشم انداز ۲۰ ساله و برنامه های توسعه بر ارتقای سلامت و رفاه همه ی آحاد جامعه تاکید شده است اما در عمل، شاهد اجرای برنامه ی مدون و جامعی در خصوص بهزیستی کودکان و نوجوانان و برنامه ریزی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت نیستیم. همین عامل سبب شده است که مفهوم ” کودکی” در جامعه ی ما گم شود و لذا آنها با فراموشی سپرده شوند. امروزه برای کودکان در جامعه متولی وجود ندارد. خانواده ها در نقش خود غرق و سرگردانند. نهادهای آموزشی درگیر آموختن مطالبی به کودکان هستند که صرفاً نیازهای کسب نمره ی آنها را بر طرف می نماید و از وظیفه ی اصلی شان که پرورش است غفلت ورزیده اند. رسانه های گروهی و سایر نهادهای متولی نیز سالهاست که از کودکان فاصله گرفته اند. به این دلیل است که کودکان سال هاست به فراموشی سرپرده شده اند و به هنگام بروز مشکل نیز توسط خانواده و پزشک دارویی به آنها داده می شود تا فقط ساکت شوند و افراد پیرامون خود را اذیت نکنند. در حالیکه اعتیاد یک کودک، بروز مشکلات روانی او، بی خانمانی، کار در خیابان، خشونت و بزهکاری و گاهی نیز اقدام به خودکشی او فریادی از روی اعتراض به وضعیت خودی است که در جامعه ای که همه دنبال کار خویشتن اند گم شده اند. کسی او را نمی بیند و صدایش را نمی شنود. صداهای خاموشی که قادر به بیان اعتراض خود نیستند. آنها تب می کنند اما کسی متوجه دلایل تب آنها نمی شود. به ناچار برای تب آنها نسخه ای آرام بخش می پیچند. هیچگاه این کودکان با این نسخه آرام نخواهند شد زیرا مشکل آنها به درستی تشخیص داده نشده است. مشکلات کودکان امروز را می بایستی در مسائلی چون هویت، ارتباط، کم توجهی والدین و سیاستگزاران و رها شدگی یافت. کودکان امروزی بیشتر از دارو و حتی امکانات بازی، نیاز به پذیرش و ایجاد محیطی حمایتگر و البته تضمین امنیت کافی برای آینده شان هستند. کودکان امروز مفهوم کودکی را یاد نگرفته اند، زیرا در دنیای خود زندگی نکرده اند. آنها در دنیای نا امنی زندگی کرده اند که خالق آن بزرگسالان هستند. کودکان امروزی را باید دریافت. برای آنها برنامه داشت. جهانی امن را برای آنها فراهم ساخت. آنها را شاد کرد و نسبت به آینده امیدوار نمود. برای تک تک سال های زندگی آنها برنامه داشت و تلاش کنیم تا نسلی سالم تحویل آینده دهیم. اگر به آنها رحم و عطوفت نکنیم قطعاً آنها فردا به ما رحم نخواهند کرد. این دار مکافات است. هر آنچه را که بکاریم همان را برداشت خواهیم نمود.

در این رابطه یکی از اصول بنیادین توجه به فرایند رشد و سالم زیستی کودکان است. می بایستی برای ارتقای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنها برنامه های مدون و بلند مدتی داشته باشیم. کشورمان را برای حضور نسل آینده مهیا کنیم. کودکان امروز، مسئولین، پدران و مادران فردا هستند. لذا در حوزه های کلان و سیاست گزاری ها بودجه و امکانات آموزشی مکفی و لازم را در اختیارشان بگذاریم. ما می توانیم از برنامه های موفق سایر کشورها نیز استفاده کنیم و بر پرورش آنها تمرکز نماییم و به نیازهای آنها توجه کنیم و با مشارکت دادن آنها کشور و شهری امن را برایشان فراهم سازیم. ما باید بین حرف و عمل مان توازن برقرار کنیم. از شعار دادن بپرهیزیم، کودکان را دریابیم و برای آنها قدمی برداریم.

تاکنون برنامه های متعددی به منظور ارتقای سلامت و رشد کودکان تهیه شده است. به عنوان مثال بر طبق استانداردهای جهانی کیفیت خدمات مراقبت از نوجوانان سازمان بهداشت جهانی (۲۰۱۵) یکی از آن برنامه هاست که به سیاستگزاران اجتماعی کمک می نماید تا به بهبود کیفیت مراقبت از سلامت و کسب خدماتی به منظور ارتقاء، محافظت و بهبود سلامت و رفاه نوجوانان بپردازند که شامل اصول زیر است:

استاندارد ۱: نظام های اجرای تسهیلات سلامت تضمین می دهند که نوجوانان سلامتی شان قابل درک خواهد بود و آنها خواهند دانست که کی و کجا از خدمات سلامتی استفاده نمایند.

استاندارد ۲: نظام های اجرای تسهیلات سلامت تضمین می دهند که والدین، مراقبان و سایر اعضای جامعه و سازمان های اجتماعی ارزش فراهم کردن خدمات سلامت را برای نوجوانان خواهند فهمید و از تهیه ی چنین خدماتی و استفاده از این خدمات برای نوجوانان حمایت خواهند نمود.

استاندارد ۳: تسهیلات سلامتی بسته ای از اطلاعات، مشاوره، تشخیص، درمان و خدمات مراقبتی را فراهم می سازند که همه ی نیازهای نوجوانان را از طریق ارجاع به خدمات ارجاع به وسایل ارتباطی و خدمات امدادرسانی فراهم خواهد ساخت.

استاندارد ۴: فراهم کنندگان مراقبت سلامت به ارایه روش های شایسته ای به منظور ارایه خدمات موثر سلامت برای نوجوانان می پردازند. ارایه دهندگان خدمات و کارکنان نسبت به احترام گذاشتن، محافظت کردن و ارایه اطلاعات، حفظ رازداری، حریم خصوصی نوجوانان بدون تبعیض و نگرش های توام با قضاوت و همراه با احترام خود را متعهد می دانند.

استاندارد ۵: تسهیلات سلامتی یک محیط مناسب و امن را فراهم می سازد. همچنین از تجیهزات، داروها، وسایل و تکنولوژی های مورد نیاز به منظور ارایه خدمات موثر به نوجوانان استفاده می نماید.

استاندارد ۶: ارایه دهندگان خدمات سلامت خدمات با کیفیتی را به همه ی نوجوانان متناسب با توانایی های آنها و با توجه به سن، جنس، وضعیت تاهل، سطح آموزش، قومیت، جهت گیری جنسی و سایر ویژگی ها ارایه می نماید.

استاندارد ۷: ارایه دهندگان خدمات به جمع آوری، تحلیل و استفاده از اطلاعات در به کار بردن خدمات و کیفیت مراقبت با توجه به سن، جنس و کیفیت خدمات می پردازند. کارکنان ارایه دهنده خدمات در تداوم خدمات با کیفیت مشارکت می نمایند.

استاندارد ۸: نوجوانان در برنامه ریزی، پایش و ارزشیابی خدمات سلامت و تصمیم گیری در مورد مراقبت شان و به همین صورت جنبه های خاص مربوط به ارایه خدماتشان مشارکت می نمایند.

به این ترتیب تدوین، اجرا و مشارکت دادن نوجوانان در خدمات مربوط به سلامت و مراقبت از آنها در ارتقای رشد و سالم زیستی آنها موثر است. اصول فوق نیز بر همین مبنا و برای تقویت سلامت روانی و اجتماعی و ارتقای کارکرد نوجوانان تدوین گردیده است.

به این ترتیب با توجه به مطالب یاد شده، روز جهانی کودک بیشتر از آنکه روزی برای برگزاری جشن و داشتن یک روز خوب برای کودکان باشد، روزی است که باید به وضعیت کودکان توجه بیشتری نماییم. موانع ایجاد سلامت آنها را رفع کنیم و به ارتقای رشد آنها بپردازیم. اخراج، تبعید و ممانعت از کسب و کار سالم آنها از طرفی و عدم برنامه ریزی و سیاستگزاری مناسب از مصادیق کودک آزاری محسوب می شود. روز جهانی کودک روز صلح و تصمیم گرفتن برای ساختن جهانی زیبا برای کودکان است. این روز زمانی ماندگار خواهد شد که نگرش خود را نسبت به کودکان تغییر دهیم و به اتخاذ تصمیماتی بزرگ برای بهروزی کودکان سرزمین مان و همه ی کودکان جهان همت گماریم. جهان شایسته ی کودکان جهان صلح و دوستی است. جهانی که کودکان احساس امنیت نمایند. همه ی ما باید این روز را گرامی بداریم و برای بهبود شایسته ی کودکانی که پیرامون مان هستند تلاش کنیم. والدین را به آموختن مهارت های فرزندپروری تشویق کنیم و پیام صلح را به فراسوی مرزها و به گوش جهانیان برسانیم. به امید روزی که لبخند شادی بر لبان همه ی کودکان جهان جاری باشد.

نویسنده: سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی | عضو تیم تخصصی وبسایت مددکاری اجتماعی ایرانیان

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا