مهمترین نقش های عمل گرایانه و کاربردی مددکاران اجتماعی در مناطق زلزله زده؛ با محوریت کودکان و نوجوانان

مهمترین نقش های عمل گرایانه و کاربردی مددکاران اجتماعی در مناطق زلزله زده؛ با محوریت کودکان و نوجوانان

ماهیت اضطراب

ترس نوعی واکنش رفتاری و فیزولوژیک بوده که فرد در مواجهه با خطر یا تهدید قریب الوقوع  آنرا نشان می دهد. در این حالت فرد یا به رویارویی با خطر می پردازد و یا از آن فرار می کند.

در مقابل، اضطراب نوعی واکنش شناختی است  که در آن فرد خطراتی را که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد در نظر گرفته و سعی می کند خود را برای مواجهه با آن آماده  سازد. البته اضطراب در حد کم خوب بوده، اما در شرایط خاصی می تواند مخرب باشد. این شرایط در واقع آن زمانی است که شدت اضطراب و استمرار و تداوم آن بالا بوده و تأثیرات سویی بر کارکردهای روزانه فرد می گذارد.

اضطراب را می توان در ۳ طبقه جای داد: ۱٫ اضطراب شرطی که با تجربه کردن یاد گرفته می شود، مثل هراس و هراس اجتماعی و استرس های بعد از سانحه. شرطی هستند زیرا که از طریق شرطی سازی کلاسیک بوجود می آیند.

  1. اختلالات اضطرابی غیر شرطی، مثل ترس از مکان های باز و بسته اضطراب جدایی و وسواس ها که با فرایند شرطی سازی شکل نگرفته اند.
  2. و اختلال اضطراب فراگیر که ترس نیست بلکه یک نگرانی مزمن و سرایتی است. نگرانی از آینده و اتفاقات نامعلوم.

وقتی کودک یا نوجوان با محرک های ترسناکی چون زلزله روبرو می گردد، برخی واکنش های شناختی و جسمانی و رفتاری را از خود  نشان می دهد: افکار منفی با گفتگوهای درونی منفی، احساس ضعف و عدم تسلط بر شرایط، افزایش ضربان قلب، سطحی شدن تنفس، عرق ریزی، سرگیجه و تهوع. در برابر این حجم از فشار اگر بتواند می گریزد و اگر نتواند فرار کند عصبی شده و اوضاع از دستش خارج شده  و به سمت اختلالات روانی میل پیدا می کند لذا زمینه شکل گیری اضطراب های جدی تر در آینده فراهم می گردد.

از آنجایی که زلزله یک حادثه مخرب جمعی است و زندگی بیشمار افراد اطراف کودک یا نوجوان را تحت تأثیر قرا می دهد خود این امر هم باعث یادگیری مشاهده ای آسیب زا می گردد:  یعنی  رفتارها، واکنش ها و ترس های دیگران هم باعث افزایش اضطراب کودک و نوجوان می گردد!

فرایند انتقال اطلاعات منفی و ترسناک که بصورت چرخه معیوب و آسیب زا هر لحظه در منطقه آسیب دیده در معرض دیدار و شنیداری کودک و نوجوان است، شیب اضطراب را به بالا می کشاند.

و زلزله ترسی است که به سمت یک اضطراب شدید فراگیر حرکت می کند.

 آنچه که لازم است

به نظر می رسد که درمان این اضطراب بهتر است در همان محیط آسیب یا وقوع زلزله اتفاق بیافتد، چرا که در غیر این صورت کودک و نوجوان مضطرب درمان شده ، بعد از بازگشت به محیط زندگی خود دوباره با این درد روانی روبرو خواهد شد، چه محیط بطور آشکار و نهان یاد آور حادثه دهشتناکی است با صدها نشانه و یاد آور …

بازمانده حادثه زلزله دچار استرس بعد از سانحه یا PTSD است. او مستقیماً حادثه را تجربه کرده است. شاهد جراحت ها و مرگ ها و ویرانی های زیادی بوده است، که هر چه سن پایین تر میزان ترس و درد را بیشتر به جان دیده است. او مدام و مدام در کابوس ها، تصاویز ذهنی و افکار خود حادثه را تکرار می کند. سعی می کند ناخودآگاه آنرا سرکوب نماید، مشکل خواب پیدا می کند. تمرکزش را از دست می دهد، عصبانی می گردد، گوش به زنگ می شود و ممکن است که به عادتهای قدیمی باز گردد، حتی احتمال خودکشی، افسردگی، سومصرف مواد در آینده را در افراد بالا می برد.

آنچه که برای گذر از این بحران و اضطراب لازم است، اگرچه که گفتیم از انتقال اطلاعات مکرر به فرد آسیب دیده باید پرهیز کرد ولی اجتناب از حرف زدن در خصوص فاجعه آنجایی که خود فرد فاجعه دیده می خواهد حرف بزند پیشنهاد نمی گردد. باید آماده بودن برای شنیدن و همدلی کردن و حمایت کردن. می بایست اجازه داد تا کودک و نوجوان متناسب با سن و فرهنگ خود سوگواری کند و در مراسم عزای از دست داده خود به سوگ بنشیند.  و باز اگرچه گفتیم همدلی و حمایت روانی لازم است، اما این حمایت نباید به سمت مراقبت بیش از حد کردن جلو برود، چرا که وابسته کردن فرد جا انداختن این نکته است که تو چنان ضعیفی که دیگر نمی توانی مراقب خود باشی.

مهمترین ها

بازسازی شبکه های اجتماعی و ارتباطی: فرد آسیب دیده از زلزله از چندین نگاه دچار قطع ارتباطات عادی انسانی و اجتماعی شده است. پیوندهای خانوادگی، فامیلی، دوستانه، همسایگی و کاری به شدت آسیب دیده و یا قطع شده است و چه کسی است که نداند این تنهایی بودن و زیستن را با چه وحشتی توام می کند؟ پس لازم است بعنوان یک اولویت مددکاران اجتماعی در حد امکان به بازسازی و ترمیم این شبکه ارتباطی بپردازند: پیدا کردن افراد خانواده از هم دور افتاده و همینطور اقوام، برقراری ارتباط با دوستان و نزدیکان و همسایه ها و هم دردها. چه همه این ارتباطات دنیای سرد و خاموش و تاریک کودکان و نوجوانان را به دنیایی گرم و زنده و روشن بدل می کند و زیستن را قابل تحمل تر. ارتباط دادن افراد به منابع کمکی موجود در منطقه هم در راستای همین توسعه شبکه ارتباطی فرد با دنیای اطراف خود است.

مهم است که مددکاران اجتماعی در قالب اقدام اجتماعی اقدام گر حقوق متعدد کودکان و نوجوانان در منطقه باشند. سن کم این بچه ها و آسیب دیدگی شان مددکار اجتماعی را موظف می کند تا مطالبه گر حقوق آنان در تمام حیطه های اقتصادی، آموزشی، درمانی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی باشند. بی شک این اقدام نه تنها در راستای تحقق عدالت اجتماعی است، بلکه گرفتن این حقوق و دادن آن به کودکان و نوجوانان سپری است پیشگیرانه برای آسیب های بیشتر در آینده.

درمان های شناختی و رفتاری

با این روش درمانی کودک و نوجوان را با خاطره ها یا محرک های مرتبط با رویداد آسیب زا رو در رو می کنند و آنان را تشویق می کنند تا در این باره فکرکنند و سپس با استفاده از شیوه های انطباقی و منطقی بر آن غلبه کنند. با این برنامه درمانی به والدین بچه ها کمک می شود تا درباره اختلال فشار روانی پس آسیبی زلزله اطلاعات لازم را به دست آورند. والدین و بچه ها می فهمند که نشانه ای اختلال فشار روانی پس آسیبی در افرادی که با این حادثه روبرو شده اند، شایع و همگانی است و تجربه می کنند که استفاده از برنامه های درمانی می تواند در کاهش اضطراب و ناراحتی روحی و روانی شان کارساز باشد.

مددکار اجتماعی برخی مهارت های مقابله ای مهم  را به بچه ها آموزش می دهد.  این مهارتها آنان را قادر می سازند تا به نحو مطلوب با اضطراب موجود کنار بیایند. نفس کشیدن های عمیق، شل سازی عضلات را آموزش می دهند. یاد می گیرند که وقتی با خاطرات مرتبط با زلزله مواجه می شوند، برخی عبارت های مثبت و امید بخش را در ذهن شان تکرار و جایگزین کنند. این گفتگوی درونی و خود گویه مثبت، اعتماد به نفس و احساس امنیت زیادی را فراهم می کند. یاد می گیرند تا با خود بگویند: همه چیز روبراه می شود و اتفاقات خوبی پیش روست.

مددکاران اجتماعی بچه ها را آرام و آرام وتدریجی با اضطراب های خود روبرو می کنند. آمادگی لازم را به تدریج فراهم می کنند. از تمرینات ذهنی شروع کرده و به سمت اضطراب های تجربه شده عملی می پردازند و در واقع با حساسیت زدایی سعی در اضطراب زدایی می شود.

باز با این روش تلاش می گردد تا افکار غیر انطباقی و نادرست بچه ها در باره زلزله شناسایی و تغییر داده شود. آنان ناخودآگاه و غیر منطقی فکر می کنند سهمی در بروز این آسیب داشته اند، خود را سرزنش می کنند و مدام حس گناه دارند. که می بایست در جلسات فردی و گروهی اصلاح شود.

مطلب مهم دیگر در روزها و هفته های اولیه مداخله در بحران زلزله ارائه سرویس های دارویی توسط روانپزشک به افراد می باشد. روزهای اول خیلی فضای و زمان و مکتن مناسبی برای ارائه خدمات مشاوره های نیست لذا لازم است جهت کاهش درد و رنج دارو توسط روانپزشک تجویز گردد.

مددکاری گروهی

مددکاری گروهی بسیار مورد نیاز خواهد بود و کاربردی، از چندین منظر: دردهای فراوان مشترک، همسال بودن جامعه آسیب دیده، حجم زیاد کار و نیروی کم، ماهیت ارزشمند تأثیرات کار گروهی و امکان اجرای راحت و کم هزینه آن حتی در منطقه آسیب دیده و بویژه ماهیت درمانی آن از جمله عواملی است که ضرورت مددکاری گروهی با کودکان و نوجوانان را به یاد می آورد.

حیطه فعالیت مددکاران اجتماعی در مناطق زلزله زده (به غیر از کودکان و نوجوانان)

کار در سطوح فردی، خانوادگی، گروهی و جامعه ای فراهم است. ارائه بسته های فکری به دولت و به زبانی دیگر ورود در حوزه سیاستگزاری از جمله فضایی است که مددکاران اجتماعی بهتر است و می بایست بعنوان متخصصین اجتماعی در آن قدم بگذارند. چه بیشمار تجربه علمی و عملی مجوز این باید است.

اقدامات اجتماع محور

تقسیم بندی مناطق و مشخص کردن مددکاران اجتماعی هر منطقه، کار را راحت تر می کند. اجتماعات محلی محدود و مشخص اجرای کار را تسهیل میکند. تقسیم امکانات در محل برای مردم نیازمند، پاکسازی و زیبا سازی محل زندگی، ایجاد پناهگاهها و کمک به شکل گیری مسکن های جدید، فراهم کردن پوشش های مختلف بیمه ای، شناسایی کودکان بی سرپرست و تعیین تکلیف وضعیت زندگی آنان، جلب مشارکت های دولتی و مردمی و سازمان ها و نهادها، آسیب شناسی از آنچه که هست و آنچه که پیش روست، تعیین اولویت ها و مهمتر از همه ادامه همه این راهها بعد از فروکش کردن تب احساسی مردم در کمک به هم وطنان آسیب دیده و ادامه مطالبه گری از دولت برای ادامه روند کمک رسانی به مردم از مهمترین اقدامات اجتماع محور مددکاران اجتماعی است.

احمدعلی جبارزاده؛ مددکار اجتماعی
انتشاریافته در مجموعه تخصصی مددکاری اجتماعی ایرانیان

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا