ما همگی قربانی نیستیم!

ما همگی قربانی نیستیم!
یادداشت اختصاصی خانم صابره صادقی (کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی) با محوریت واکاوی ابعاد اجتماعیِ قتل رومینا در تالش

در سال های اخیر، با محبوبیت شبکه های اجتماعی، همواره شاهد این امر بوده ایم که اتفاقات ناگواری نظیر اعدام و تجاوز به یک کودک، قتل او و خبرهایی با محتویات تکان دهنده که بسیاری از قوانین و ارزش های رایج در جامعه را در برخی موارد زیرسوال می برند، بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته اند. اگرچه این امر از سوی برخی، نشانه ای جهت اهمیت بیشتر از قبل جامعه به چنین موارد و شروع گام هایی برای تغییر تلقی می شود، اما ازنظر نگارنده، منجر به ایجاد فرهنگی واکنشی، غیرمطالبه گر، هیجانی شده است. نگاهی که می خواهد همه چیز را قربانی سیستمی بزرگتر جلوه داده و به جای تحلیل و بررسی ریشه ای مسائل، به جمله کلیشه ای “همگی قربانی هستیم” تقلیل یافته است. در این نگاه که همه را قربانی می داند، عموما از مواردی نظیر پرداختن به فرد مجرم و بزهکار یا مباحثی نظیر عدالت ترمیمی صحبت می شود. اما آیا عدالت ترمیمی به این معناست که قربانی و قوانینی که او را مقتول کرده اند فراموش کنیم و به جای پرداختن به فرایند تغییر قوانین، از قاتل و زمینه هایی که او را به فردی قاتل تبدیل کرده است سخن بگوییم؟

گفتگو درباره جنبه های مختلف فرد مجرم یا بزهکار، اگرچه به خودی خود می تواند مفید باشد اما اخیرا مساله قتل رومینا که اولین قتل کودکان نیست و متاسفانه آخرینش نیز نخواهد بود، مجددا بازار نظرات و واکنش های “همگی قربانی یک سیستم هستیم” و دلسوزی برای پدرش را داغ کرده است.

بنابراین جهت شروع بحث بهتر است درباره این فرهنگ صحبت کنیم و بپرسیم قربانی کیست و چه معنایی می دهد؟

قربانی فردی است که خارج از اراده و مسئولیت خود در شرایطی که خودش اختیار و تصرفی در آن نداشته دچار ضرر و زیانی شده است. دراقع وقتی فردی را در مساله ای قربانی می پنداریم، کمتر پیش میاید که او را سرزنش کنیم یا برای او مسئولیتی درنظر بگیریم. حال با توجه به این تعریف، آیا پدر رومینا قربانی بود؟ فردی که طبق قانون مجازات اسلامی، می تواند فرزند خود را به قتل برساند و قصاص نشود آیا فردی بدون اختیار و اراده بوده است؟ فردی که اگرچه احتمالا تحت تاثیر رسوم و اعتقادات اجتماعی و هیجانات شدید دست به این کار زده است اما نه تنها حقوق قانونی بلکه اختیار تام در به قتل رساندن فرزند خود داشته است.

پس چرا او را قربانی می دانیم؟

افرادی که در تحلیل های خود همواره مردم را قربانی می دانند، فراموش کرده اند که لازمه هر تغییر اجتماعی، پذیرش مسئولیت اشتباهات و اراده برای تغییر است اما با قربانی دانستن پدر رومینا، مسئولیت خود را سلب کرده ایم  و به جای اقدام برای مطالبه و تغییر قوانین اجتماعی، به جمله همگی قربانی هستیم اکتفا می کنیم.

طبق این صحبت، هرکسی که در مقابل ترس کودکی از والدین خود سکوت می کند، مددکاراجتماعی که خانواده را همیشه اولویت اقدامات خود می گذارد و منافع عالیه کودک را به دلیل فرهنگ خانواده محور ایران، در درجه دوم اهمیت قرار می دهد، سیستم کیفری که ترس کودک را مصادف با عدم رشد عقلی او می داند و به آن اهمیتی نمی دهد، تمامی این افراد، مسئولیتی دارند و نمی توان با زیرسوال بردن سیستم هیچ یک از این مسئولیت ها را نادیده گرفت و خود را قربانی دانست. فرهنگی که چنین جمله ای را درباره هرپدیده و ناملایمات اجتماعی به کار می برد،از عدم بلوغی سخن می گوید که نمی خواهد مسئولیت بسیاری از تغییرات اجتماعی را برعهده بگیرد.

عدالت ترمیمی، به این معنا نیست که فرد جرمی  مرتکب نشده، بلکه نحوه مجازات، مورد توجه بیشتری قرار می گیرد و به جای مجازات، درباره ضرر و زیان و راه های جبران آن صحبت می شود. بنابراین همچنان پدر رومینا قاتل است. هیچ چیز نمی تواند مانع از این شود که نبینیم در ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی چگونه با صراحت مالکیت دختر به پدرش داده شده است. نمی توانیم نبینیم که چگونه در مابقی متون قانونی، به صراحت اجازه زن به مرد داده شده است.

چگونه می توان وقتی جمعیت میلیونی یک کشور به خاطر جنسیتش قربانی می شود نگاه را معطوف به قربانی شدن گروهی دیگر کرد؟ عدالت ترمیمی در جامعه ای قابل اجراست که مقدماتی برای آن فراهم شده باشد و بررسی قاتل به عنوان یک قربانی آنهم در قتل یک کودک و در کشوری که زنان و کودکانش هر روزه قربانی خشونت و تجاوز می شوند، شوخی ناشیانه ای بیش نیست و با این اقدام، نه تنها تغییری رخ نمی دهد بلکه وضعیت فعلی به علت عدم پذیرش مسئولیت توسط اشخاص بحرانی تر می شود.

 

 

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا