توانمندسازی زنان سرپرست خانوار مبتنی بر موقعیت واقعی آنان

زنان سرپرست خانوار غالباً از این نظر که متکی به سازمانهای حمایتی می باشند و بر حسب برنامه های سازمانی ایفای نقش می نمایند لذا بر همین اساس، قوانین و چهارچوب هایی که برای توانمندسازی آنان لحاظ شده و می شود، ظرفیت پاسخگویی نسبت به تمامی خواسته های این قشر از جامعه را ندارند.

مقدمه:

در بین انسانها هیچ یک از افراد اثر انگشت مشابهی ندارند.
با استناد به مطلب علمی فوق میتوان ادعا نمود استعداد ذاتی و منحصربه فرد هر انسانی دریک زمینه خاص در سطحی مشابه بالاتر از دیگزان قرار دارد.زنان سرپرست خانوار

در خصوص استعداد و منحصر به فرد بودن آن مطالب بسیار گسترده و بی نهایتی را میتوان در کتابها و رسانه ها و… بوفور پیدا نمود. لیکن بیشتر افراد صرفا” با شکل ظاهری آن کار می کنند و بر مفهوم متمرکز نیستند.

انسانها اگر استعداد اصلی خود را کشف کنند و صرفاً در آن راستا فعالیت داشته باشند در هر شرایط جامعه میتوانند موفق باشند (به غیر از شرایط مدام بحرانی) در صورتیکه از استعداد ذاتی خود مطلع نباشند و بنا بر علل مختلف و شرایط جامعه در جهت عکس استعداد خود فعالیت کنند به جز خستگی و گول زدن خودشان اثر عمیق مثبتی عایدشان نخواهد شد.
زنان سرپرست خانواده نیز به تبعیت از سایر انسانها با اتکاء بر توانمندی ذاتی خودشان می توانند در جامعه همدوش افراد موفق عمل نموده و از زندگی روزمره خود لذت ببرند.
موانع و مقاومتهای زیادی در این که انسان نتواند بر پیاده سازی استعداد خود دست یابد از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود.

استعداد چیست؟

درباره استعداد و مفهوم آن می توان با نگاهی به منابع مختلف به تعاریف متعددی دست یافت. فرانک برونو، استعداد را «توانایی بهره بری فوری از آموزش، تعلیم یا تجربه در یک محدوده مشخص از عملکرد» می داند. شفیع آبادی نیز استعداد را «توانایی بالقوه ای که فرد را برای انجام دادن کار ، آماده می کند» دانسته است.

مقصود از قابلیت یا استعداد، امکاناتی است که تصویر کلی آن در خلقت هر مخلوقی به صورت بالقوه، موجود است؛ ولی فعلیت یافتن و یا تحقق تمام یا قسمتی از آن، منوط به حصول فرصت مناسب است. امرِ بالقوه، چیزی است که ممکن است بر حسب مساعدت و یا عدم مساعدت شرایط، فعلیت پیدا کند یا نکند و در صورت فعلیت یافتن، به تمامی، تحقق یابد یا به طور ناقص و همچنین کیفیت تحقّقش بسته به شرایط، در موارد مختلف، متفاوت باشد. شرایط ذیل معیارهای اصلی و مشخص کننده دسترسی به استعداد ذاتی را بطور اختصار مشخص می کند:
۱ . استعداد، یک توانایی بالقوه است که در وجود هر انسانی به ودیعه نهاده شده است؛
۲ . این توانایی بالقوه برای شکوفایی و بروز خود، نیازمند شرایط و بستر مناسب است و چه بسا در صورت فراهم نیامدن امکانات و شرایط مناسب، هرگز بروز نیابد.
۳ . می توانیم این توانایی بالقوه را به دو دسته عمومی و اختصاصی تقسیم کنیم. به این صورت که توانایی های عمومی، در میان تمام انسان ها مشترک است و البته بسته به اشخاص مختلف، دارای شدت و ضعف است و توانایی های اختصاصی نیز آنهایی هستند که در بین انسان ها متفاوت و گوناگون اند و همه انسان ها از آن برخوردار نیستند.

تشریح استعداد:

وجود استعداد، ذاتی است، ولی کشف و پرورش آن اکتسابی است. استعداد یعنى توانایى و توانمندى طبیعى است که میزان و کمیت آن در هر فردى تا فردى دیگر متفاوت است و یکسان نیست. علاوه بر آن، کیفیّت و چگونگى استعداد افراد نیز مختلف است و این موضوعى است که به روشنى مى‏توانید در بین افراد مشاهده کنید. یکى در زمینه جسمانى از توانایى خوبى برخوردار است دیگر در زمینه فکرى و عملى و فرد سوم در زمینه دیگر و همین افراد میزان توانایى‏شان نیز کم و زیاد است. اما کشف استعدادهاى درونى افراد نیازمند دانش و تجربه کافى است. هر چند بعضى استعدادها را میتوان به سادگى شناخت ولى از آنجا که بعضى استعدادها و میزان آن در افراد نهفته است و هنوز شکوفا نشده و زمینه به فعالیت رسیدن و بروز و ظهور آن فراهم نشده و چه بسا خود فرد نیز از آن اطلاعى ندارد، اینگونه استعدادها را باید با ابزارها و آزمونهاى مختلف روانشناختى و استفاده از تجارب افراد متخصّص بدست آورد و شناخت. راه دوم شناخت استعداد درونى گزارش افراد درباره تواناییهاى گذشته خویش و موفقیت هایى که در زمینه خاصى بدست آورده، می ‏باشد.

بر اساس اصل تفاوت های فردی که در علم روانشناسی و مددکاری اجتماعی از آن بحث شود و با توجه به مشاهدات و تجربه هر فردی که در رفتار و اعمال دیگران انجام می گیرد، روشن است که انسان ها علی رغم داشتن ویژگی های مشترک، دارای تفاوتهای فردی زیادی در ابعاد مختلف وجودی شان هستند. هیچ دو انسانی را نمی یابید که در تمام ویژگیهای جسمانی مشابه یکدیگر باشند حتی این مطلب به اثبات رسیده است که سر انگشتان هیچ دو انسانی از ابتدا آفرینش تا پایان عمر دنیا یکسان نیست و بر همین اساس انگشت نگاری یکی از راههای شناسایی افراد قرار گرفته است. همینطور در ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، هیجانی روحی و روانی نیز این تفاوت به چشم می خورد.

خصوصیات افراد تحت تأثیر عوامل محیطی و وراثتی و تعامل آنها با یکدیگر با یکدیگر متفاوت است. بنابراین هر فردی علاقه و استعداد خاصی در زمینه ویژه ای دارد و با اندک توجه و دقتی در رفتار مردم و شغلهایی که انتخاب می کنند، این تفاوت علاقه و استعداد را به خوبی می توانید مشاهده کنید. یکی به علم اندوزی و دانش افزایی و کار در محیط علیم دانشگاه علاقه دارد، دیگری به کسب و کار و تجارت. یکی به هنر و نقاشی روی کاغذ علاقه مند است و دیگری به هنرهای تجسمی علاقه نشان می دهد. یکی به علم هیئت تمایل دارد و دیگری به زمین شناسی و کاویدن اعماق زمین. و همینطور … .

بنابراین وجود استعدادهای مختلف در افراد یکی از رازهای خلقت انسان است. هر چند ممکن است انسان براساس شناخت و تمرین تکرار در زمینه ای خاص؛ تمایل جدیدی برای خود بوجود آورد و استعداد بالقوه خود را شکوفا سازد زیرا انسان از توانایی های زیادی برخوردار است و اگر بخواهد و امکانات آنرا فراهم کند و تلاش جدی به خرج دهد و پشتکار داشته باشد در غیر آن رشته تخصصی و مورد علاقه اش نیز دارایی تخصص شود و یا حداقل در آن رشته تلاش انجام دهید. ولی روان شناسان معتقدند هر انسانی در رشته ای ویژه دارای استعداد خاصی است و باید آن را توسط کارشناسان (بخصوص در دوران تحصیلی) مورد شناسایی قرار دهد و به شکوفایی آن بپردازد. در این صورت است که موفقیت او قطعی و حتمی است و به همین جهت مسئولیت معلمان و آموزش و پرورش در این رابطه سنگین و زیاد است.(سایت ویکیپدیا)

اکثر انسان‌ها در کشف و شکوفایی علایق و استعدادهای خود، موفق نمی‌شوند. دنبال کردن علایق و استعدادهای ذاتی‌مان نه تنها منبع اصیل شادمانی و رضایت درونی است بلکه شکوفایی استعدادهای ذاتی، کسب موفقیت و استقلال مالی را برایمان سریع‌تر و راحت‌تر می‌سازد. فرض کنید اگر بیل گیتس به‌جای علوم کامپیوتر، که عاشق آن بود، وارد کار بورس می‌شد، بازهم می‌توانست ثروتمندترین مرد جهان شود؟ یا اگر وارن بافت، که شیفته بورس بود، دنبال علوم کامپیوتر می‌رفت بازهم یکی از مولتی میلیاردهای جهان می‌شد؟ همۀ افرادی که موفقیت‌های بزرگ کسب کرده‌اند، عاشق کارشان بوده‌اند. انجام کاری که به آن علاقه داریم، غیر از لذت و موفقیت، باعث رشد شخصی و معنوی ما می‌شود. با حرکت در جهت نبوغ ذاتی و رسالت شخصی از شادمانی، رضایت درونی، معناداری، رفاه و استقلال مالی، رشد شخصی، خودشکوفایی و تعالی معنوی بیشتری برخوردار گشته و درعین‌حال خدمتی ارزشمند نیز به جهان عرضه می‌کنیم.

موانع کشف استعداد:

درحالی‌که اصل به دنیا می‌آییم چه می‌شود که رونوشت از دنیا می‌رویم؟ ادوارد یانگ
از نظر یونگ، روانشناس سوئیسی، هدف زندگی دستیابی به فردیت است. یعنی به فعل درآوردن توانایی‌های بالقوه. اما همرنگی با جماعت یکی از موانع بسیار بزرگ در راه دستیابی به این هدف است. از این‌روست که آدمی که در پی شکوفای نبوغ درونی است باید بهای طرد شدن و انزوا را بپردازد. درست است که انسان موجودی اجتماعی است اما اجتماعی بودن به این معنا نیست که همه خود را با معیارهایی مشخص تطبیق دهند. بسیار مهم است بدانیم چه نیازهای روان‌شناختی، ما را به‌سوی دیگران می‌کشاند. اگر عزت نفس سالمی داشته باشیم نسبت به خود احساس خوبی خواهیم داشت و نه تنها از با خود بودن و تنهایی عذاب نمی‌کشیم بلکه آن را به‌عنوان یک حق ضروری برای خود محفوظ خواهیم داشت. تنها بودن، برای بسیاری از آدم‌ها عذاب‌آور و حتی ترسناک است. در تنهایی ما با خود حقیقی‌مان مواجه می‌شویم و این مواجهه ممکن است ما را با حقایق و سؤال‌های دشواری روبرو کند که در میان جمع یا موقع سرگرم بودن به رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی و هر سرگرمی دیگر به‌راحتی به فراموشی سپرده می‌شوند.

انسان موجودی است که به همه‌چیز عادت می‌کند.داستایوسکی
با فرآیند رشد و تحت تأثیر تجارب، ژنتیک و محیط، الگوها و عادت‌های فکری و رفتاری در ما شکل می‌گیرد. به‌ویژه عادت‌های فکری و باورهای تثبیت‌شده می‌توانند مانعی برای تغییر در جهت شکوفایی استعدادهایمان محسوب شوند. یک عادت می‌تواند برای ما حکم خدمتکاری عالی یا اربابی بی‌رحم را داشته باشد. عادات مفید هستند درصورتی‌ که در جهت اهداف ما باشند. اما عادت‌هایی که به شکل ناخودآگاه شکل‌گرفته‌اند باید مورد بازبینی قرار گیرند تا مشخص شود که آیا متناسب با اهداف متعالی ما هستند یا نه. نحوه تفکر و نگرشی که به شکل یک عادت در ما تثبیت‌شده ممکن است وسعت دید ما را محدود کرده، مانع خلاقیت شود. برای پرورش نبوغ ذاتی مان ضروری است اجازه ندهیم که آنچه توسط محیط به ما القاء شده، ما را در اسارت خود نگاه دارد. وقتی همواره از روی عادت رفتار کنیم در واقع تفاوت چندانی با یک ربات نخواهیم داشت. به چالش کشیدن عادت‌ها و فراتر رفتن از آنها است که وجه خلاقۀ وجود انسانی ما را می‌سازد.

گاهی ما بزرگ‌ترین دشمن خویشتنیم و دائما در حال گستردن دام‌هایی هستیم که در نهایت خود در آنها گرفتار می‌شویم. خودتخریبی یکی از این دام‌ها است. خودتخریب‌گرها معمولاً انسان‌های بسیار مستعدی هستند اما فقط بخش کوچکی از قوای خود را در جهت فعالیت های سازنده به‌کار می‌گیرند. قسمت عمده توان آنها صرف خنثی کردن فعالیت‌های از پیش برنامه‌ریزی‌شده و در نهایت آماده ساختن خود برای روبرو شدن با شکست می‌شود. عنصر مشترک در تمام الگوهای خودتخریبی این است که «فرد به انجام کاری مبادرت می ورزد که برای خودش زیان‌آور است». خودتخریبی در واقع نوعی بروز منفی نبوغ ذاتی است.

کمال‌گرایی نیز می‌تواند یکی از اشکال خودتخریبی باشد. نقاشی که چند ماده رنگی را باهم ترکیب می‌کند اما به دلیل عدم رضایت از ترکیب رنگ به‌دست آمده بارها و بارها به این کار ادامه می‌دهد و هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهد. نویسنده‌ای که پشت سرهم صفحات یک دست‌نوشته را پاره می‌کند و تا ابد «کارش را دوباره آغاز می کند». کمال‌گرایی آنها به‌تدریج تمام انرژی و اراده‌شان را سست می‌کند. همیشه کارها به تعویق می‌افتد. کمال‌گرایی باعث می‌شود که هرگز نتوانید یک فعالیت خلاقانه را به اتمام برسانیم.

زنان سرپرست:

تعریف:

عنوان سـرپرست خانوار به یکی از اعضای خانوار که در خانواده با این مسئولیت شناخته می شود اطلاق می شود. درصورتی که اعضای خانوار قادر به تعیین سرپرست خود نباشند، مسن ترین عضو خانوار به عنوان سرپرست خانوارشناخته می شود. معمولاً در خانواده، پدر سرپرست خانوار است و در صورت نبود پدر (فوت، طلاق و…) مادر سرپرست خانوار محسوب می شود. درگذشته خانواده هایی که با سرپرستی زنان اداره می شد در جامعه به خانواده “بی سرپرست” شهرت داشتند. متأسفانه هنوز هم در برخی موارد از این ادبیات نادرست استفـاده می شود. زنان بیوه، زنان مطلقـه (اعم از زنـانی که پس ازطلاق به تنهایی زندگی می کنند و یا به خانه پدری بازگشته ولی خود امرار معاش می کنند)، همسران مردان معتاد ، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار ، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظام وظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بی سرپرستی که هرگز ازدواج نکرده اند)، همسران مردان ازکارافتاده و سالمند در گروه زنان سرپرست خانوار تعریف می شوند.

زنان سرپرست خانوار یا خود سرپرست با مصائب، مشکلات و موانع بسیاری در زندگی روبرو هستند که درکنار مشکلات و مسائل شهرهای بزرگ، آسیب های جبران ناپذیری را بر آنها و جامعه وارد می سازد. توجه به مسائل و مشکلات این قشر و بررسی همه جانبه و دقیق این مشکلات و ارائه راهکارهای درست و اصولی به منظور حمایت از این قشر، از جمله وظایف نهادها و سازمان های خدمات اجتماعی در هر کشور است. متأسفانه در جامعه ما زندگی زنان پس از ترک شوهر (به دلیل فوت، طلاق و…) غالباً با ابهامات و مخاطراتی روبروست، از جمله سرپرستی فرزندان به تنهایی و گاه به سختی، مشکلات اقتصادی، زندگی در تنهایی و همراه با افسردگی و ناامیدی، همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه در نبود همسرانشان، آنان را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیده ای روبرو می کند. زنان سالمند از این گروه نیز مشکلات خاص خود را دارند.

رفاه اجتماعی زنانی که سرپرستی خانوار را برعهده دارند، مقوله ای است که توجه چندانی به آن نشده است. اگر مسائل و مشکلات این زنان را با شاخص های رفاه مقایسه کنیم، شکاف گسترده ای مشاهده خواهیم کرد. برای مثال، شاخص هایی که برای سنجش رفاه اجتماعی بکار گرفته می شود، عبارتند از: بهداشت، آموزش و یادگیری، اشتغال و موقعیت اقتصادی فرد، مشارکت، فرصت های اجتماعی، محیط فیزیکی زیست، محیط و روابط اجتماعی، در مورد این زنان، عامل فقر اقتصادی، بویژه تعیین کننده اصلی وضعیت نابسامان آنهاست.

بحث اصلی: زنان سرپرست با رویکرد استعداد ذاتی

با تعاریف و بررسی اجمالی مطالب فوق، زنان سرپرست خانوارها، اینکه چگونه با این همه چالشها و مشکلات با رویکرد توانمندسازی با رویکرد کشف استعداد های ذاتی خود، قادر خواهند بود به زندگی متعادل تداوم داشته باشندقابل ارزیابی است.

مطالعه زندگی انسانهای موفق نشان دهنده این هست که همیشه تلاشها، علایق، پشتکار آنها که مطابق با استعدادهای ذاتی خودشان بوده به موفقیتهای بزرگ دست یافته اند.

خانم سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود ۳۵ ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد.

او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود ۳۰۰ هزار دلار هزینه می کند.
بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه اینکه منتظر دیگران باشید.

آدام مک‌کای، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود.

دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.
ارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: ۲۵/۴ میلیارد دلار

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملاً در دست بگیرند.

مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوتر، ثروت: ۱۵/۹ میلیارد دلار
با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.
تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: ۸۴۰ میلیون دلار

تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.

با بررسی کوتاه دیدگاههای افراد موفق و ثروتمند جهان نکته ایی که قابل اهمیت می باشد اعتماد به نفسی است که بیشتر این افراد از آن برخوردار بوده اند. شناخت از توانایی خود و عدم اعتماد به حرفهای دیگران و سماجت در توانمندی خودشان به موفقیتهای بزرگ نائل گشته اند.

مطلب خیلی مهمی که این روزها در افکار عمومی و رسانه ها به آن تکیه می شود: تحمل سختی. تلاشهای طاقت فرسا را از مشخصه های اصلی آدمهای موفق تبلیغ می کنند. در صورتیکه سختی و تلاش طاقت فرسای آنها برای شخص سوم صدق می کند نه برای خود آنان. آدمهای موفق هیچ وقت سختی و تلاش طاقت فرسا ندارند بلکه آنها مدام از فعالیت خود نهایت لذت را می برند. متأسفانه فقر فرهنگی رسانه ها و برخی برنامه های سازمانی و حمایتی ما که کارشان توانمند کردن زنان سرپرست بوده همیشه بندهای مهم بخشنامه ها و گفتمان شان تکیه بر تحمل تلاش و سختی بوده هست که پیامد منفی آن پایه ها ی توانمندسازی را برای زنان سرپرست و کل جامعه از بنیان سست می کنند.

نقش آموزش برای توانمند کردن زنان سرپرست زمانی موثر خواهد بود که در راستای استعداد یابی آنان استوار باشد. نگاه و رویکرد توانمندسازی بر حسب استعدادیابی باید از نظام آموزش پرورش و از دوران کودکی برنامه ریزی گردد. بحران های حاصل از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، آموزش و… باعث شده انسانها آنچنانکه بایست به استعداد بالقوه خود دستیابی نداشته باشند نهایتاً این موضوع بر عقیم ماندن استعداد اصلی و ذاتی زنان سرپرست تاثی مستقیم داشته است.

زنان سرپرست معمولا به لحاظ اینکه متکی بر سازمانهای حمایتی قرار دارند بر حسب برنامه های سازمانی آنان ایفای نقش دارند بر همین اساس قوانین و چهارچوبهایی که برای توانمندسازی زنان سرپرست لحاظ شده ظرفیت پاسخگویی برای تمام خواسته های زنان سرپرست خانوارها را ندارند. موانع و محدودیتهای فرهنگی، قوانین و ارزشهای جامعه و… از عواملی هستند باعث عدم شکوفایی استعدادهای زنان سرپرست خانوارها منجر می شود.

مطالعه، آموزش، ارتقای دانش زنان سرپرست خانوارها در راستای تمرکز بر شناخت استعدادهای درونی آنان از ضروریات جامعه و سازمانهای حمایتی محسوب میگردد.

معمولا برنامه ریزی برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوارها با توجه به نیاز سازمان چیده می شود در حالیکه نیازهای زنان سرپرست خانوارها در بیشتر مواقع مغایر با برنامه های سازمانهای حمایتی می باشد.

نیازها بر حسب شرایط و مکانهای جغرافیای و بر اساس ارزشهای جامعه، فرهنگها، تفاوتهای فاحشی در زمینه توانمند سازی زنان سرپرست خانوارها دارد، لحاظ شدن این محدودیتها در برنامه های سازمانهای حمایتگر از ضروریات محسوب میگردد.

اوضاع بحران مالی کشور باعث شده زنان سرپرست خانوار در مشاغلی بکار گرفته شوند که مغایر با شخصیت و استعداد ذاتی آنان باشد. بدین معنی که منشی گری ،دستفروش و شغلهای کاذب در برخی مواقع سو استفاده های افراد سودجو اجتماع باعث شده که شان و منزلت زن را در پایین ترین درجه تنزل نماید.

به نظر می رسد سازمانهای حمایتگر در برنامه های توانمند سازی زنان سرپرست اولا”: بخشها، نهادها، و سرمایه های اجتماعی را برای فعالیت و به منصه ظهور رساندن استعدادهای آنان بکار گیرند و بخشهای توسعه انسانی و اجتماعی را در اولویت برنامه توسعه کشور لحاظ نمایند.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا