نگذاریم مفهوم جامعه از یادها برود!

نگذاریم مفهوم جامعه از یادها برود!

مصاحبه با دکتر رادبه پرنده جامعه شناس ورزش، مددکار اجتماعی و رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر خلخال در خصوص گسترش فردگرایی و کمرنگ تر شدن مفهوم جامعه

مصاحبه و گردآوری: جواد طلسچی یکتا؛ مدیر مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی

 

* بدون مقدمه به اصل مطلب می پردازیم؛ جایگاه جامعه شناسی را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟

بنده به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی و فردی که از رشته مهندسی برق بسوی جامعه شناسی آمدم تا طبق تعاریف از رشته جامعه شناسی نسبت به جامعه اطراف خودم و … دیدگاه وسیعتری پیدا کنم با مقوله های مختلف مرتبط با جامعه شناسی مواجه شدم که هر یک جای بحث و گفتگو دارد.

* منظورتان اینست که به هدفی که داشتید نرسیدید؟

هدف بنده شناخت دقیق جامعه بود، جامعه ای که بنا به تعریف اکثر فلاسفه و جامعه شناسان یک موجود زنده هست که دائماً در حال تغییر است، ارتباطات و کنش های متقابل در جریان بوده و اجزاء تشکیل دهنده این کل واحد هستند و بنده به دلیل حضور در کلینیک مددکاری و فعالیت های مرتبط با آسیب ها و عنوان این جمله که مددکاری اجتماعی  میدان عملی جامعه شناسی می باشد مسلماً در مسیر اهدافم قرار گرفته ام  ولی آیا فارغ التحصیلان جامعه شناسی و رشته های مرتبط به آن هدفی که داشتند نزدیک شده اند؟ مسلماً پاسخ اکثرشان نه خواهد بود.

* به نظرتان چرا بدینگونه است؟

در حالت کلی جامعه شناسی در ایران محدود به دانشگاه هاست و هر فردی اگر بتواند با گزینه های مختلف راهی اتاق ها و دانشکده ها شده و پستی را بگیرد و یا چند واحد درسی اختیار کند احساس خواهد شد جامعه شناسی را به حد آخر خود رسانده است، چون از رشته ای که خوانده در یک کلام ساده پول در می آورد و آنهایی که جا می مانند نیز خارج از حیطه رشته ای خود یا بیکار می مانند و یا به کار دیگر می پردازند. و این عموماً یک اشتباه بزرگ در خصوص همه رشته های علمی و مطالعاتی خواهد بود و فارغ التحصیلان ما هم نباید هدفشان فقط و فقط رسیدن به پست های دانشگاهی باشد، جامعه شناسی یک رشته مطالعاتی بوده که یک جامعه شناس همیشه باید در میدان مطالعه حاضر بوده و با دوری از سوگیری نسبت به تحلیل مطالعات خود و ارائه آن اقدام کند.

* مجدداً این سوال مطرح است که چرا اینگونه شده است؟

ببینید ما در کل دنیا با پدیده ای مواجه هستیم که آنهم بحث گسترش فردگرایی و افول مفهوم کلی جامعه است، مباحث اقتصادی و رشد کشورها باعث شده فرد فرد یک جامعه از کلیت واحدی بنام جامعه و ارزش های آن دور شده و فرد ارزش بیشتری از جامعه پیدا کند و اگر دولت و سازمان های مردم نهاد توجهی به این مسئله نکنند بحران های ارزشی فراوانی را به مرور مشاهده خواهیم کرد.

* لطفاً تدر این زمینه توضیحات بیشتری ارائه بفرمایید.

در یک جمله ساده می توان گفت با افول جامعه و کمرنگ تر شدن ارزش های اجتماعی شامل سنت ها و عرف ها و هنجارها، مفهوم جامعه دیگر ارزشی برای تحقیق های دانشگاهی و ارائه مقالات علمی ندارد چون در کلام آخر اصلا کاربردی نخواهد داشت و بجای آن با گسترش فردگرایی شاهد رشد روانشناسی و روانپزشکی خواهیم بود که به هر حال طبیعت این رشته ها ایجاب میکند که بحث های بحران های فردی و … را بررسی کرده و راه حل ارائه دهد ولی علناً با این توصیف باید شاهد مرگ جامعه شناسی در ایران باشیم.

* بدین ترتیب به نظر شما نقش یک جامعه شناس و فعالین این رشته برای احیاء این رشته چیست؟

جامعه شناسان و به خصوص مدیران دانشگاهی این رشته باید به کف جامعه بیایند، بنده سال های پیش در مقاله ای تحت عنوان « مددکاری اجتماعی؛ آچار فرانسه جامعه شناسی» این مسئله را تا حدودی روشن کردم که هم اکنون جامعه شناسانی هستند که برای درک بهتر جامعه و آسیب ها وارد حوزه مددکاری اجتماعی شده اند و در این رشته تخصصی فعالیت دارند و به نظر من در رأس کار باید در خصوص عملیاتی کردن جامعه شناسی و کشاندن فعالین این حوزه به جامعه و فضای حقیقی تصمیمات مهمی بگیرند.

* آیا به نظر شما جامعه در حال مرگ است؟!

قطعاً همینطور است، نشانه های مرگ جامعه را در گسترش فردگرایی فزاینده ببینید، فرد برای فرد کار میکند، منافع فردی بسیار مهم تر شده و به تعبیر هربرت اسپنسر بحث بقای اصلح مطرح است  و هر کسی در این جامعه فردگرا سعی میکند گونه ای از جنس اصلح باشد تا بتواند ادامه دهد و بحران اخیر کرونا نیز به این مسئله دامن خواهد زد و اینکه جامعه دانشگاهی ما و به خصوص متخصصین علوم انسانی تا چه حد برای این مسئله فوق العاده خطرناک برنامه دارند بنده اطلاعی ندارم ولی اگر اینگونه پیش برود مشخص هست که افول مفهوم جامعه سرعت بیشتری خواهد گرفت.

* به نظر شما با نابودیِ مفهومِ جامعه چه خواهد شد؟

طبیعتاً هر فردی همه ارزش های گذشته انسانی اعم از دین مداری، ارزش های عرفی، هنجاری، سنت ها و رسوم را که نقش زیادی در حفظ کلیت واحدی بنام جامعه داشته را به خاطر حفظ خود زیر پا گذاشته و به مرور این ارزش ها برای یک جامعه تبدیل به خاطره و داستان خواهند شد و یقیناً با گسترش فردگرایی و بحث اصالت فرد با بحران های اجتماعی بسیار خطرناکی مواجه خواهیم شد به عنوان مثال از یک خانواده در نظر بگیرید که زن و شوهر،  هر یک دیدگاه مربوط به خود را خواهند داشت و هیچ تعاملی صورت نخواهد گرفت و این روند را شما در اشل های بزرگتر مثل یک گروه، یک تیم، یک شرکت و … در نظر داشته باشید و ببینید که ما با چه مشکلاتی مواجه خواهیم بود.

*  پس اگر قبول کنیم که با نابودی جامعه بحث فردگرایی رشد خواهد داشت و با مشکلات زیادی را مواجه خواهیم شد باید چه کارهایی انجام بدهیم؟

این مسئله باید اولویت دولت باشد، یکی از مسائل مهم کشور بحث اقتصادی است و بحث خصوصی سازی نیز مزید بر علت شده تا شهرهای کوچک و محروم بیش از پیش محروم تر شوند و این شهرها در رقابت بین بقای اصلح قافیه را خواهند باخت و به همین دلیل پیشنهاد میکنم در خصوص خصوصی سازی تجدید نظر صورت بگیرد و دولت در شهرهای محروم و مناطق کم برخوردار نسبت به ایجاد فرصت های شغلی اقدام کند تا ما با بحران دیگری بنام فردگرایی ناشی از بیکاری و گوشه گیری مواجه نباشیم و در خصوص کل جامعه ایرانی نیز باید گروه ها تقویت شوند و آموزش و پرورش ما نقش زیادی در فرهنگ سازی خواهد داشت. در کنار مباحث اقتصادی ما نیازمند تقویت گروهها هستیم، به عنوان مثال در خصوص گروه های همیاری که در سازمان بهزیستی برنامه ریزی شده است با عدم همنوایی مواجه هستیم چون آموزشی صورت نگرفته است و همه می خواهند مشکل خود را آنهم از نوع مالی حل کنند و به مشکلات بقیه اعضاء فکر نمی کنند در حالی که ما در تعاریف گروه هیچ مدلی از رسیدگی به منافع فردی نداریم و واژه های وحدت و منافع مشترک از کلیدواژه های گروه می باشد.

*  دقیقاً آموزش و پرورش چه نقشی می تواند داشته باشد؟

نگاه کنید که در کشورهایی مثل ژاپن چگونه در خصوص آموزش های گروهی کودکان کار میکنند، ما در جامعه ایرانی با مشکل بزرگی به نام عدم همنوایی مواجه هستیم و هیچکس تحمل هم نوع خود را در یک جمع دیگر ندارد و حتی تحمل نمی کند که یک گروهی که خودش نیز در آن عضو هست به عنوان و نام گروه رشد پیدا کند و همیشه سعی میکند که خود را منجی نشان دهد و این مسئله به وفور در محافل مختلف و حتی در شوراهای شهر و سازمان های مردم نهاد و گروه های ورزشی و … هم  دیده شده و در نهایت باعث تنش و تخریب یک گروه می شود و خب مسلماً این مسئله نشان از عدم دریافت آموزش های لازم در دوران اولیه جامعه پذیری و فرهنگ پذیری می باشد و به این خاطر تأکید میکنم که مباحث آموزشی کاربردی همنوایی و تقویت فرهنگ گروهی در نظام آموزشی ما شروع شود و کارهای گروهی در اولویت آموزش باشد.

* نهادهایی مثل شوراهای شهرها و شهرداری ها و … چه کمکی می توانند به این قضیه بکنند؟

متأسفانه در اکثر سازمان های ما نگاه فرهنگی به قضایا وجود ندارد و دید عینی نسبت به سیاست ها وجود داشته و سیاست گذاری ها روی اصول عینی صورت میگیرد. به این نکته توجه کنید که شعار سازمان های ما اینست که ورودی باید ملموس باشد مثل پول و بودجه ای که برای یک کار عمرانی مصوب می شود و خروجی نیز باید ملموس باشد به مانند یک پروژه راه سازی یا احداث کانال و آسفالت یک مسیر، سازمان های ما برای خروجی که عینی نباشد و انتزاعی و ذهنی باشند نمی توانند پولی خرج کنند و مسلماً اگر انتظار داشته باشیم سازمان ها و نهادها به کمک فرهنگ بیایند کاری پیش نخواهیم برد ولی به عنوان مثال ما در شورای شهر خلخال بحث مشاهیر و یادبود آنها را تا حدودی پیش بردیم و هدف این بود که با ساخت و نصب سردیس ها و نصب بنرهای حمایتی و فرهنگی روی ذهن کودکان کار کنیم و آنها را به چالش بکشیم تا حداقل برای کنجکاوی هم که شده یه سرچ عادی در خصوص سردیسی که مشاهده می کنند یا بنری که می بینند داشته باشند، شما تصور کنین اگر این نمادها و نشانه ها در یک محیط شهری زیاد باشند و ذهن های زیادی درگیر سوالات شوند ما با چه میزان از اذهان درگیر در نمادها که به ساخت ذهن پویا کمک می کند درگیر خواهیم بود که این یک چالش خوب و راهگشا خواهد بود و حتی مقدمه ای برای فعالیت هایی نظیر عمران و … خواهد شد.

*شما در شورای شهر تا چه میزان در این زمینه موفق بوده اید؟

من خیلی راحت حرف میزنم، تا موقعی که ساختار فرهنگی ما آنهم در سطح دوران تحصیلی ابتدایی اصلاح نشود و سیاست افزایش همنوایی گروهی تقویت نشده و مبنای آموزش ها بر حسب تقویت فرهنگ گروه پذیری شکل نگیرد ما هیچ انتظاری در خصوص ارتقاء مباحث فرهنگی نباید داشته باشیم، و ما نیز همین مشکل را در شورای شهر و شهرداری داشتیم چون ساختار هیچ کمکی نمی کند ولی با این حال سعی شد از مباحث ذهنی صرفاً انتزاعی دور شده و به مباحث ذهنی که می تواند عینیت نیز داشته باشد نزدیک شویم مثل مطالعه روی فرهنگ ترافیکی و تصمیمات ترافیکی، بحث سردیس های مشاهیر، نامگذاری معابر و … ولی اگر شما بحث مالی این فعالیت ها را به پروژه هایی نظیر احداث کانال و کانیوو مقایسه کنین، سطح اختلاف بسیار بسیار زیادی را خواهیم دید که خب نشان از دید صرفاً عمرانی شهرداری و شورا خواهد داشت.

* من متوجه نشدم پس چه کسی باید در این راه کمک کند؟

سازمان های مردم نهادی که بدون اهداف سیاسی و غرض های شخصی بنا شوند و اهداف انتخاباتی نداشته باشند و صرفاً بخواهند کمک کنند دارای بیشترین تأثیرگذاری خواهند بود. چون این سازمان ها بدون واسطه می توانند با تعامل با نهادها به راحتی همه کار بکنند و مسئولین را به چالش بکشند و پیشنهادهای خود را مطرح کنند و در مدارس حضور یافته و با کودکان و دانش آموزان صحبت کنند، اینها براحتی می توانند به تقویت هویت اجتماعی کمک کنند.

* نتیجه گیری از مباحث شما می تواند این باشد که اگر مباحث ذهنی و هویتی تقویت نشود مفهوم جامعه از بین خواهد رفت؟

در حالت کارکردی بله از یادها خواهد رفت، من در اول مصاحبه هم گفتم که اکثر جامعه شناسان مفهوم جامعه را طوری تعریف کرده اند که ذهن آدم بسوی موجود جاندار می رود، اینها ناشی از چیست؟ یعنی جامعه جان دارد و از اعضاء خود که با فرهنگ ها و روحیات مختلف هستند تشکیل شده و کلیت اینها به تقویت جامعه کمک میکند حتی اگر با دیدگاه تضادی نیز نگاه شود باز همین است و کشمکش ها باعث ساخت جامعه بهتر خواهد شد ولی رشد بدون کنترل فردگرایی باعث خواهد شد با تعریف جدیدی از جامعه مواجه شویم که آن موقع خواهیم گفت جامعه یک کلیت بدون جان است که از اجزایی تشکیل شده که هر یک از آنها برای بقاء خود می جنگند و هر کسی در این جامعه توان زنده ماندن داشته باشد خواهد ماند و هر کسی توان نداشته باشد باید از دور خارج شود.

* ما در جامعه با مبحث نقش ها مواجه هستیم، آیا نظر شما در تضاد با این تعاریف از نقش ها نیست؟

اصلاً اینطور نیست، نقش ها ساختار یک جامعه را تشکیل می دهند، و هر یک از آنها جزئی از یک کل هستند و به تعبیر «مانوئل کاستلز» همین نقش ها را خود سازمان ها و نهادهای اجتماعی ساخته اند و اگر همین نقش ها کمرنگ شود باید انتظار تضعیف جامعه را داشت. ما باید رفتار اجتماعی را تقویت کنیم و رفتارهای انسان ها باید در چارچوب رفتار اجتماعی و مسئولیت پذیری اجتماعی تعریف شود؛ باید به رفتارها جهت داد و آنها را اجتماعی کرد و تقویت هویت ها به این امر کمک زیادی خواهد کرد.

* و در پایان …

باید در کنار قبول این واقعیت که جامعه به خاطر رشد تکنولوژی و گسترش سیستم های سرمایه داری در حال کمرنگ تر شدن هست به توازن نیز فکر کرد و برای آن برنامه داشت، وقتی میبینیم جامعه شناسان برای درک حال بهتر از جامعه به مددکاری اجتماعی روی می آورند و آسیب ها را از عینک مددکاری اجتماعی می بینند پس نشان می دهد که ما در خصوص آموزش عملی و میدانی جامعه شناسی به دانشجویان خوب عمل نکرده ایم و دانشجویان میدانی آموزش نداده ایم و اگر جامعه شناسی صرفاً محدود به دانشگاه ها و پایان نامه ها و مقاله ها بماند باید این رشته را صرفاً یک رشته معمولی و بدون کارکرد به حساب آورد ولی خب در واقعیت چنین نیست و اگر جامعه شناسان ما از اساتید گرفته تا دانشجویان مقاطع مختلف فقط و فقط بتوانند در سال های آینده به تقویت همنوایی در گروه های پیرامونی و تقویت بینش جامعه شناختی خود کمک بکنند؛ شاهد توازن نسبی بین جمع گرایی و فردگرایی خواهیم شد و در غیر اینصورت باید منتظر جامعه در حال افول باشیم که جامعه شناسان ما نیز هیچ کمکی به حال جامعه نکرده اند.

* با تشکر از وقتی که جهت تهیه این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید.

بنده هم از تلاشهای مجموعه رسانه های تخصصی مددکاری اجتماعی ایرانیان در جهت رشد و اعتلای حرفه مقدس مددکاری اجتماعی سپاسگزارم.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا