گنجهای مددکاری اجتماعی و رنجهایی که می برد

نویسنده: عباسعلی یزدانی؛ مددکار اجتماعی و عضو هیأت مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران

مددکاری اجتماعی هر روز در کشور و جهان با استقبال بیشتری مواجه می شود و تعداد سازمانهایی که به مددکاری اجتماعی به عنوان یک حرفه غیرسیاسی، تخصصی و کاربردی احساس نیاز می کنند در حال بیشتر شدن است. این اقبال از چند سرمایه مهم در این حرفه ناشی شده است:

  1. سرمایه اجتماعی خوب: یکی از نقاط قوت غیرقابل انکار حرفه مددکاری اجتماعی در ایران و جهان، سرمایه اجتماعی آنهاست. مددکاران اجتماعی علیرغم اختلاف دیدگاه هایی که در نظریه و حتی در عمل دارند اما برای کمک به حل مسئله های مراجعین خود ارتباط مناسبی با هم دارند. با توجه به منشور اخلاقی این حرفه، اولویت در حوزه کاری همواره با حل مسائل مددجویان است و در این راه باید از منافع شخصی و گروهی گذشت. نباید غافل شد که این سرمایه اجتماعی تا حد بسیار زیادی مدیون جامعه پذیری و آموزش غیررسمی مددکاران اجتماعی است که از هر نسل به نسل بعد منتقل شده و حفظ این سبک جامعه پذیری شغلی یکی از ضروریات حرفه ای است. اجتماعات غیررسمی و سنت مهربانی اجتماعی می تواند نقش بزرگی در حفظ مسیر جامعه پذیری داشته باشد.
  2. آشنایی خوب با منابع و اطلاعات: تسلط به منابع یکی از ضروریات و اجزاء ذاتی مددکاران اجتماعی است. با شرایط موجود، تسلط به منابع اجتماعی (اعم از اطلاعات و ارتباطات و اعم از قوانین، سازمانها و…) جزو ضروریات کارکردی مددکاری اجتماعی است. مگر آنکه متخصصین این حوزه حسب ضرورت یا با نقد گفتمانی بتوانند در آینده به تغییر یا تعدیل آن برسند و در اینصورت باید نقش دیگری بیافرینند و طرحی نو برای این حرفه درانگیزند.
  3. نگاه متعادل: مددکاران اجتماعی همواره نگاه بینابینی به منافع طرفینی (به انسان و جامعه)- به کارگر و کارفرما- به سرمایه داری و سوسیالیسم- به علم و عمل) داشته و دارند و این البته به معنای تأیید هیچ یک نیست بلکه جانبداری صرف به هر سوی را منجر به تبعیض می دانند. انگاری فرد در موقعیت و رویکرد بوم شناختی مددکاری اجتماعی هم بر اساس همین باور ساخته شده است. مددکاری اجتماعی باور دارد که توسعه پایدار تنها در قالب تعادل اتفاق می افتد.
  4. عملگرایی و کار در خط مقدم کار با مسئله های اجتماعی: حرفه مددکاری اجتماعی در پاسخ به نیاز به عملگرایی تأسیس شد  و با همین کارکرد است که تاکنون برقرار مانده و هر روز بیشتر از قبل از آن استقبال می شود. بدیهی است که این استقبال، در صورتی که رقیبی کارکردی تر پیدا شود کمتر خواهد شد.
  5. بی مرز بودن ذاتی اقدامات: منشور اخلاقی مددکاری اجتماعی مرزها را برنمی تابد و اساساً حرفه های یاورانه، بدون مرز هستند و مددکاری اجتماعی از آن مستثنا نیست. ارزشهای این حرفه با مرزهای جداکننده انسانها اعم از مرزهای جغرافیایی، مذهبی، نژادی، طبقاتی، قومی و … به خطر خواهد افتاد. اقدام بین المللی و بدون مرز یک وجه بسیار ارزنده از این حرفه است. هرچند اقدام یاورانه باید با اشراف به واقعیت های موجود صورت پذیرد اما هرگز نباید معیار عمل قرار گیرد.

اما این حرفه باوجود گنجهایی که دارد از چند نقیصه رنج می برد. نقایصی که در طول دوران توسعه حرفه نتوانستند پاسخی درخور پیدا کنند و لاجرم ده ها سال است که باقی است. این نقایص اگر فکری برایشان نشود به راحتی می تواند فضای صنفی را به رقبای خود بسپارد. پنج رنج اصلی مددکاری اجتماعی به گمان من اینهایند:

  1. فقر محافل گفتگو: عملگرایی و کارکردن با واقعیات نمی تواند و نباید متخصصین این حرفه را از گفتگوهای نظری غافل کند. همانگونه که در عرصه عمل و در فیلدها نظرخواهی از سرپرستان یا برگزاری جلسات اداری برای تصمیم گیری برای یک کیس یا ترسیم یک راهبرد سازمانی همواره اثرگذار است، ضروری است که مددکاران اجتماعی در فضاهایی غیراداری و به صورت علمی باهم درباره رویکردهایشان بحث و گفتگو کنند. مددکاری اجتماعی با تفکر انتقادی ساخته شده و بنابراین، نمی تواند از نقد درون حرفه ای دوری کند. در حال حاضر، در موسسات آموزشی ضعف عمده ای از این حیث وجود دارد و بحث های فنی و گفتمانی حضور نهادینه ای ندارند. گاهی جلسات بسیاری معدودی و عموما درباره یک مسئله اجتماعی مشخص رخ می دهند اما بسیار به ندرت نشست هایی برای نقد رویکردهای جاری صورت می پذیرد. این بی نقدی می تواند آینده صنفی رشته را نیز به خطر بیاندازد. برای این ادعا می توان تعداد طرح هایی که با موضوع نظری در دانشگاه ها مصوب می شوند به عنوان شاهد آورد. متآسفانه جمع های غیردانشگاهی نیز به ندرت به این موضوع می پردازند. حضور کم فروغ در سیاست گذاری ها (علیرغم وجود ظرفیت های مناسب)، فقدان گرایش های تخصصی و بسیاری ضعف های دیگر، خود از فقدان گفتگو و تفاهم در نقش مددکاری اجتماعی ناشی می شوند. لازم به تأکید است که به باور من شبکه های اجتماعی جای مناسبی برای این گفتگوهای جدی نیست و بلکه عموماً به توهم گفتگوی منجر شود. و جای “نهاد گفتگو” به طور خطرناکی خالی است.
  2. فقر زبان تخصصی در تولید دانش: اینکه مددکاری اجتماعی نظریه ندارد یا از آن بدتر، “نمی تواند” و از آن هم بدتر، “نباید” داشته باشد یک توهم عمده است. امروز همه متخصصین این حرفه از آن به عنوان یک حرفه “عملیاتی + دانشگاه” نام می برند (مراجعه به تعریف جهانی مددکاری اجتماعی، ۲۰۱۴). شاید باید درباره تعریف نظریه کمی بیشتر گفتگو شود. نظریه با تعریف “فرضیاتی که در عمل و با آزمایش به تأیید رسیده اند” در مددکاری اجتماعی کم نداریم. یادمان باشد که فرد در موقعیت و رویکردهای زیست بومی یا بوم شناختی، سالها زودتر از نظریات تلفیقی جامعه شناسی، در مددکاری اجتماعی مطرح شده و در عمل اجرا می شده اند. و نقش مددکاران اجتماعی در توسعه مدل پژوهش عملی مشارکتی در کار مددکاری جامعه ای بی نظیر بوده است و رویکرد SBP خیلی زودتر از سلیگمن در مددکاری اجتماعی مطرح شد و در عمل استفاده شد. پس هم “دارد” و هم “می تواند” داشته باشد. آنهایی هم که می گویند “نباید” داشته باشد باید به این سوال پاسخ دهند که چرا اصرار دارند مددکاران اجتماعی در دانشگاه فارغ التحصیل شوند. غفلت از نظریه به یک جای خالی بزرگ منجر شده و آن هم فقدان زبان تخصصی برای این متخصصین است در حالیکه یک رشته اگر بخواهد حرفه باشد باید زبان تخصصی داشته باشد. زبان تخصصی به معنای نامفهوم سخن گفتن یا سخت حرف زدن با مددجویان نیست بلکه ابزاری است برای ارتباط بهتر و دقیقتر “بین مددکاران اجتماعی” و این یک مهارت است که دانش را با زبان تخصصی آموخته و بحث شود ولی در زمان اقدام، به زبان مردمی ترجمه شود.
  3. تمایل به مقدس پنداری حرفه: تقدس برای تولیدات بشری خطرناک است و مددکار اجتماعی محصول فرعی فرایند توسعه در جامعه انسانی است. اساساً امر قدسی در ماوراء الطبیعه است. متأسفانه دورکردن حرفه از نظریه، به عوامی شدن آن منجر شده و تقدس با عوامیت رابطه دوستانه ای دارد. حرفه مددکاری اجتماعی مانند سایر حرفه های یاورانه، با سخت ترین مسائل و با آسیب پذیرترین مردم سروکار دارد، نقش های متعددی اعم از درمانی، آموزشی و … دارد و مأموریت شاد کردن دل افراد مستمند را در کنار تقویت سلامت اجتماعی در جامعه بر عهده دارد و به همین دلیل، انشاءالله در دنیای باقی، این متخصصین جایگاه ویژه ای خواهد داشت. اما مقدس پنداری حرفه با خود عوارضی می آورد که مقاومت در برابر تغییر و نقد از جمله مهمترین آنهاست. باید آماده بود که هر زمان این حرفه در جایی دچار کمبود شد برای تعمیر آن اقدام شود. اگر کسی تخلف کرد و دلسوزی را به جای عمل حرفه ای به کار برد با او درون صنف، برخورد جدی شود. باید اجازه داد دیگران هم آن را نقد کنند و با گفتگو پاسخ بگیرند.
  4. فقر مالی کنشگران: مددکاری اجتماعی برخلاف بسیاری دیگر از حرفه های یاورانه پول ساز نیست. دستکم در حال حاضر نیست. اقدام مددکاری اجتماعی دقیقا به دلیل سه مورد فوق مخالفان جدی دارد و به راحتی انگ نئولبرالیستی به کنشگران خصوصی این حرفه زده می شود. در حالیکه باید توجیه مناسبی برای آن، البته ابتدا به لحاظ نظری و بعد در عرصه عمل داده شود. امروزه نگاه ضدلیبرالیستی در مددکاری اجتماعی بین الملل مثل چماقی روی سر کسی که در کنار این حرفه اسم پول را بیاورند سنگینی می کند. حتی کشورهای سرمایه داری که قاعدتاً از حضور مددکاران اجتماعی به صورت کلی نباید ناراحت باشند هم این متخصصین را جزو کم درآمدترین مشاغل جامعه نگه داشته اند و حمایت مناسبی از آن نکرده اند. اما واقعیت این است که درآمد، عنصر مهمی در مددکاری اجتماعی است. هرگز پول نباید و قاعدتاً نمی تواند جای ذات مهربانانه و انسان دوستانه مددکاری اجتماعی را بگیرد و ارزشهای حرفه مانع از آن می شود که به خاطر پول، با سرنوشت فرد یا جامعه ای بازی شود. اما به هر حال باید فکری برای این بخش کرد.
  5. غرب گرایی: زمانی که برای نگارش کتاب “مروری بر زندگی و اندیشه بزرگان مددکاری اجتماعی” تحقیق می شد، یکی از اساتید معتبر مددکاری اجتماعی در مقابل لیستی که از بزرگترین و موثرترین مددکاران اجتماعی جهان برایش فرستاده شده بود نقادانه پاسخ داد که مددکاری اجتماعی فقط در غرب نیست و حتی امریکا سالها بعد از اروپا، مددکاری اجتماعی را درک کرد. وی نامهایی را در هند، چین، روسیه و امریکای جنوبی به مولفین داد و این یک زنهار روشن برای نگاه به تولید زیست بومی مددکاری اجتماعی بود. در چند سال اخیر، توجه به بومی سازی دانش در مددکاری اجتماعی بسیار بیشتر از قبل شده است. اگرچه زبان انگلیسی و تعداد زیاد دانشکده های فعال مددکاری اجتماعی در غرب نقش بسیار مهمی در فراگیری هژمونی غرب در سایر نقاط جهان داشته اما تولیدات شرقی و حتی نیمکره جنوبی جهان را نباید دستکم گرفت. در حال حاضر، افریقا، آسیای جنوب شرقی و به ویژه شبه جزیره هند (که عموماً به زبان انگلیسی یا فرانسه مسلط هستند) یکی از منابع مهم تولید در حوزه خدمات اجتماعی است که البته مانند تولیدات صنعتی، پس از تأیید دانشگاه های امریکایی با لگوی آنها منتشر می شوند. ایران، خود یکی از کشورهایی است که به ویژه در مقایسه با خاورمیانه، تولیدات عمده ای در این حرفه داشته است. اما بی اعتنایی به “گزارش نویسی” به ویژه به زبان انگلیسی یا فرانسه، ضعف اعتماد به دانش بومی، اصرار نامعقولانه به انتشار تولیدات کمی و آماری و البته فشاری که از سوی منابع قدرت برای انجام اقدامات زودبازده و ارائه گزارش های خام و غیرواقعی به این متخصصین وارد می شود فضای لازم برای جهانی شدن به آن نمی دهد.

حفظ پنج گنج نخست و رفع پنج رنج دوم برای توسعه منطقی مددکاری اجتماعی در دوره ای که رشته های بین رشته ای هر روز قوی تر می شوند بسیار ضروری اند.

نویسنده: عباسعلی یزدانی؛ مددکار اجتماعی و عضو هیأت مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران

منبع: سایت تخصصی مددکاران اجتماعی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا