آسیب شناسیِ اجتماعیِ رفتار مردم هنگام بروز حوادث از منظر یک مددکار اجتماعی

رفتارهای اجتماعی در کوچه و خیابان پدیده های روزمره ای هستند که بخواهیم یا نخواهیم، روزانه در منظر چشم ما قرار می گیرند و مثل هر پدیده اجتماعی دیگری می توانند چشم نواز باشند، می توانند منظری از زشتی و آلودگی تصویری را خلق کنند و می توانند خنثی و بی حالت و بی شکل باشند! پس رفتارهای اجتماعی پدیده ها و متغیر هایی هستند  تحت تاثیر زمان ، مکان  و موقعیت های روانی و فرهنگی وانسانی و اجتماعی که یکی از این سه شکل را بخود می گیرند.

یکی از این موقعیت ها حوادث اجتماعی است و رفتارهای غیر زیبای مردم در برابر آن! اما پیشتر، منظور از حوادث چیست؟ حادثه اتفاق، پیشآمد و رویدادی است ناگوار و پیش بینی نشده  که روال عادی زندگی آدمی یا جامعه را بهم می زند است و موجب اختلال در زندگی می گردد. مثل حوادث سیل و زلزله و جنگ و مرگ کسی و آتش سوزی  و تصادف و خودکشی و یا مواردی از این دست. که لاجرم بخشی انکار ناپذیر از زندگی است.

واکنش افراد به این حوادث از منظرهای مختلف قانونی، جامعه شناختی، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی قابل بررسی است. چرا که گاه با رفتارهای عجیب و غریبی روبرو می شود که آدمی را به بهت و حیرت و سردرگمی فرو می برد و لذا نیازمند تحلیلی است روشنگرانه تاضمن خارج کردن ذهن از این ابهام و تیرگی شعور ! راهکارهای پیشگیرانه ای را برای رویارویی درست با این گونه از حوادث ارائه دهد. چه در یک طرف داستان افراد صدمه دیده ای هستند که در این شرایط سخت، نیازمند کمک گرفتن از دیگران اند و چه بسا که بجای آن آسیب بیشتری هم نصیب شان می گردد!

مشاهدات در کشور نشان می دهد که ما در برابر حوادث با دو واکنش فردی و اجتماعی روبرو هستیم، که بیشتر وقت ها واکنش های فردی ما بسیار متفاوت از واکنش های جمعی مان می باشد!! و این بسیار جای تامل دارد! چه بسیار می بینیم که افراد به شکل فردی  وقتی در برابر حوادثی مثل تصادف یا خودکشی یا آتش سوزی و یا زد و خورد  قرار می گیرند، واکنش های خوب، انسانی و حمایتگرانه ای از خود نشان می دهند. وارد معرکه می شوند و به افراد آسیب دیده کمک رسانی می کنند، مانع آسیب زدن افراد به خود می گردند و هر آنچه که در توان دارند دریغ نمی کنند و چه بسا برای کمک رسانی به افراد غریبه حتی جان خود را به خطر می اندازند. اما همین افراد بیشتر وقتها در برابر حوادثی که جمع کثیری را در یک جا _ محل حادثه – جمع کرده است، رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهند که دیگر در آن رنگ و بوی نوع دوستی نه تنها دیده نمی شود بلکه برعکس حتی آسیب زننده هم هست. چرا چنین می شود ؟!

به نظر می رسد دلایل مختلفی در چرایی آن سهم دارد:

فقدان مسئولیت اجتماعی

مسئولیت اجتماعی یا پاسخگو بودن و سهم قائل شدن به خود در برابر مسائل روزمره اجتماعی یک امر اکتسابی است که از کودکی می بایست آموزش داد شود و بخشی از شخصیت ما گردد، در این بخش بسیار ضعف داریم حادثه برای دیگران، مربوط به ما نیست و وظیفه ای را برای خود متصور نیستیم ، به دیگران مربوط است !! آن زمان که بی تفاوت از صحنه تصادف رد می شویم و فردی مصدوم و زخمی را به حال خود رها می کنیم.

بی هویتی در جمع

به این معنا که وقتی در برابر حادثه ای و در جمع انبوه آدمیان قرار می گیریم، شخصیت و منش ما تحت تأثیر شخصیت و منش حاکم اکثریت قرار گرفته و بنوعی از خود بی خود شده و سکان هدایت مان دست اکثریت می افتد و چه بسا در مسیری هدایت می شود که بعدها خود هم، متحیریم از چرایی آن!

فقدان همدلی

همدلی یعنی دیگری را هم دیدن و درک کردن و فهمیدن. آنجایی که از حد خواسته ها و نیازهای خود عبور می کنیم و با چشم و دل دیگران نگاه می کنیم و حس می کنیم که یکی از ظرافت های اخلاقی و انسانی است. در این بخش هم مشکل داریم. یادمان نرفته است عکس های سلفی بسیاری را در برابر ساختمان پلاسکو !

افزایش خودخواهی

سبک تربیتی غلط، فشارهای مالی، استرس های مختلف زندگی، فقدان نشاط در زندگی و … دست به دست هم داده و باعث خودبینی و خودخواهی ما شده و بنابراین در برابر حوادث رفتارهای عجیب و غریب نشان می دهیم. آنجایی که خانه ای آتش گرفته و ما شین آتش نشانی آژیر کشان به سمت خانه می رود، دیده ایم بسیار رانندگانی را که در مسابقه با یکدیگر برای در پشت خودروی آتش نشان قرار گرفتن چه می کنند!

سقوط اخلاقی

کنترل های درونی هم یاد داده نشده است و لذا نوع دوستی و یاری دیگران دیگر جزو بایدهای ما نیست! اخلاق را از کودکی یاد می دهند که خوردن حق دیگران زرنگی نیست، دزدی است. کمک نگردن به دیگران مراقبت از خود نیست فقدان نوع دوستی است. استفاده از موقعیت ها به هر قیمتی توانمندی نیست، فرصت طلبی است و خندیدن به درد دیگران شادی و تفریح نیست، کناره گیری از عواطف انسانی است. اینها سقوط اخلاقی است.

فقدان آموزش عمومی به مردم برای رویارویی با حوادث

حادثه یک بحران است. ما در بحران خود را می بازیم، خوب و درست فکر نمی کنیم، می ترسیم و کنترل مان بر اطراف را از دست می دهیم. و برای اینکه چنین نشود، پیشتر باید آموزش هایی داده شود، که چنین نمی شود.

فقدان قوانین مجازات گرایانه برای بی تفاوتی یا ایجاد اختلال در حوادث

حادثه یک اتفاق اجتماعی است و قاعدتاً باید همگان در برابر آن قانوناً موظف به کمک و حل مشکل بکنند و اگر باعث وخیم شدن اوضاع به شکل های مختلفی بشوند باید که با مجازات قانونی روبرو شوند، که در واقع ما چنین قوانین بازدارنده ای را نداریم.

عادی شدن حوادث روزمره در دنیا

در زمانه ای زندگی می کنیم که وقوع حوادث طبیعی و غیر طبیعی به کرات و روزمره مشاهده می شود. تکرار این اتفاقات ناخوشایند باعث عادی شدن آن در چشم ما شده است از تصادف بگیر تا خشونت های خانگی و خیابانی.

به نظر می رسد ما با اختلال جدی در بهداشت روانی طیف وسیعی از جامعه روبرو هستیم که انکار آن نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه باعث تسهیل و تسریع واکنش های بیمارگونه در برابر حوادث می گردد!

پیشنهاد می گردد تا آموزش مهارتهای زندگی در درازمدت و تصویب و اجرای قوانین باز دارنده در کوتاه مدت مد نظر قرار گیرد.

نویسنده: دکتر احمدعلی جبارزاده؛ مددکار اجتماعی و روانشناس
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا