آشنایی با خانه خورشید؛ پناه امن زنان بی پناه | خانه خورشید به روایت مراجعان و مدیر این موسسه

khanekhorshid-1کوچه ای در خیابان شوش، اگرچه گمنام است اما خانه خورشیدی دارد که سال ها، پناه امن زنانِ بی پناه و رنجور بوده است؛ زنانی که هر یک کوله باری سنگین از ناملایمت ها و رنج های زندگی را به دوش کشیده اند.

زنان بی پناه و معتاد، این واماندگان در جاده زندگی، دستان مهربانی را چشم انتظارند که همراه با اندکی محبت و نگاهی پاک آنان را در مسیر دشوار پیش رو یاری کند؛ زنانی که چالش ها و تنگناهای زیر سقف را تاب نیاورده و به امید ساختن دنیایی بی سقف، پا به عرصه ای گذاشته اند که جز خیابان خوابی، تعرض، ناامنی و گاه فرزندان نامشروع سرانجامی نداشته است؛ زنانی که شماری از آن ها زندگی را تمام شده می انگارند، بارها خودکشی کرده اند و خسته از بی پناهی و تنهایی به دنبال راه نجات می گردند.
با گذر از کوچه ای گمنام در جنوبی ترین نقطه تهران، به خانه ای می رسیم که هوایش هر چند با بوی دود مواد مخدر تلاقی می کند، اما گرمای درونش، زنان و کودکانی را پناه است که چهره های چروکیده شان، نشان از ناسازگاری زمانه دارد؛ کوچه ای که در روشنایی روز، زنان و مردانی را در گوشه و کنار آن می توان مشغول مصرف مواد مخدر دید؛ انسان هایی نیم مرده و نیم زنده که بی اختیار، عبور هر غریبه ای را تا انتها دنبال می کنند.
خانه خورشید، در انتهای پارک «هرندی» در محله شوش واقع شده است. این خانه از سال ۱۳۸۵ در ناحیه چهار منطقه ۱۲ شهرداری تهران (دروازه غار– شوش) تاسیس شد و تا سال ۱۳۹۳ به عنوان نخستین مرکز گذری کاهش آسیب (DIC) زنان به صورت روزانه، پذیرای ۱۰۰ زن و حدود ۲۵ کودک بود اما از سال ۹۳ تاکنون به دلیل مشکل های مالی، خانه خورشید به مرکزی برای اشتغالزایی، حرفه آموزی، مشاوره و امدادرسانی به زنان معتاد و کارتن خواب تغییر کاربری داده است.
به منظور آشنایی بیشتر با نوع فعالیت این مرکز، پژوهشگر ایرنا در گزارشی میدانی، ضمن گفت وگو با شماری از مراجعه کنندگان، پای صحبت های «لیلا ارشد» مدیر خانه خورشید نشست.

** روایت مراجعان خانه خورشید از مسیر اعتیاد
در حیاط خانه خورشید نشسته بود، به سراغش رفتم، زنی که پس از ۲۹ سال مصرف انواع مواد مخدر، چهار سال است که به دنیای پاکی پانهاده و آرامش کنونی خود را با همتایانش تقسیم می کند.
چهره آرام اما پر خطی دارد. در پاسخ به چرایی مصرف مواد مخدر، نگاه به زمین می دوزد و نبود اعتماد به نفس و توانایی نه گفتن را دلیل اصلی روی آوردن به مواد مخدر عنوان می کند و با یادآوری روزهای گذشته می گوید: از روی غرور و لجبازی، در جمع دوستان، با تعارف یک سیگار نتوانستم نه بگویم و شروع شد. کم کم به سمتی کشیده شدم که به هر چه پیشنهاد می شد، جواب مثبت می دادم. به خودم که آمدم، ۲۹ سال از مصرفم گذشت و همه چیز را از دست دادم؛ فرزند، همسر و زندگی. حامی هم نداشتم تا من را از این منجلاب بیرون بکشد. دیگر خسته شده بودم، خسته از کارتن خوابی و زندان و تیمارستان. بارها دست به خودکشی زدم تا رها شوم اما انگار خداوند هنوز هم من را دوست داشت. تنها و سردرگم مانده بودم تا این که خانه خورشید ناجی من شد. حرف های با محبت و نگاه برابر آنان، امید را دوباره در من زنده کرد و خواستم که بازگردم. الان با فرزندان خودم در کانون گرم خانواده زندگی می کنم و وقت خود را برای زنانی صرف می کنم که همانند من بی پناه و تنها هستند و چشم یاری به ما دوخته اند.

**از لجبازی با خانواده تا ۶ سال خیابان خوابی
شب ‌ها در پارک‌ خوابیدن و قرار گرفتن در معرض انواع آزارهای روحی و جسمی، گوشه ای از رنجی است که یکی دیگر از زنان خانه خورشید با درد و آه از آن یاد می کند.
پس از آنکه پدرش را از دست داد، زندگی اش در مسیر ازدواج زودهنگام و ناخواسته قرار گرفت. نگاهی به دوردست می اندازد و ادامه می دهد: ته خط رسیدن، یکدفعه که پیش نمی آید بلکه خیلی از مشکل ها دست به دست هم می دهد تا آدم به ته خط برسد. فقر فرهنگی و ناآگاهی و البته لجبازی و سرکشی من را به اینجا کشاند. مواد را با تزریق شروع کردم تا این که از خانواده طرد شدم و تنها و بدون حامی در پارک ها و خیابان ها روز و شب گذراندم. در خماری مواد، ناخواسته باردار شدم. تا اینکه از وجود خانه خورشید باخبر شدم و تنها پناه خود را اینجا یافتم. با حمایت های مدیران این خانه، خداوند فرزند سالمی به من هدیه داد. نور امیدی که با به دنیا آمدن فرزندم در من به وجود آمد، قدرت ترک را به من داد و الان چهار سال است که پاک هستم.
در دل این زن اما هنوز آثار نامهربانی های روزگار پا بر جا است. او در گفت وگویش از روزهای دشوار گرفتن شناسنامه برای خود و فرزندش گفت؛ از مادری که با گذشت چهار سال پاکی، هنوز هم او را باور ندارد و پذیرایش نیست. آهی کشید و ادامه داد: نگاه های مردم و خانواده در بازگشت و پاک ماندن فرد معتاد بسیار مهم است. متاسفانه پس از چند سال، هنوز خانواده پذیرای من نیست و حمایت های مادی و معنوی را از من دریغ می کند. دولت هم برای زنانی مانند من، برنامه ای ندارد؛ نه مرکز مشاوره مناسبی و نه یک نهاد حامی.

**خانه خورشید؛ از آغاز تاکنون
پس از گپ و گفتی کوتاه با زنان رهایی یافته از دام اعتیاد، به سراغ ارشد، مدیر خانه خورشید رفتم تا با تجربه سال ها فعالیت این مرکز سامان بخشی به امور زنان آسیب دیده جامعه، آشنا شوم.
ارشد که پایه گذار این خانه است، درباره انگیزه اش از تاسیس خانه خورشید گفت: من از دهه ‌۵٠ به عنوان دانشجوی مددکاری در محله دروازه غاز تهران حضور داشتم. در دهه ۷۰ هم با انجمن حمایت از حقوق کودکان کار به این منطقه آمدم و متوجه شدم بیشتر این کودکان، درگیر مساله اعتیاد مادرانشان هستند. در آن سال ها، سازمان بهزیستی تصمیم گرفت نخستین مرکز گذری کاهش آسیب (DIC) خاورمیانه را تاسیس کند و از من خواست که مدیریت مرکز زنان را بپذیرم. کار تازه و دشواری بود چرا که فعالیت در حوزه زنان، به ویژه زنان مبتلا به اعتیاد، بسیار دشوارتر از مردان و فشار، تبعیض و برچسب زنی های گوناگون در این عرصه بیشتر است. با حمایت همکاران و اطرافیان، به دلیل شناخت شخصی از منطقه دروازه غار از سال ۱۳۸۵ فعالیت را در این محل آغاز کردیم و روزانه پذیرای ۱۰۰ زن و کودک بودیم.
وی همچنین درباره سیر فعالیت های خانه خورشید گفت: این خانه به مدت ۱۰ سال نخستین مرکز DIC زنان بود. طی این سال ها تجربه های ناخوشایندی داشتیم، ناهماهنگی و بی برنامگی ها را تحمل کردیم اما از گروه هدف دور نشدیم تا این که قانون جمع آوری زنان متجاهر و معتاد جایگزین سازوکار حمایت از مراکز دی آی سی شد و به دلیل فشارها و مشکلات مالی تصمیم گرفتیم که به زنان برای قطع سوءمصرف کمک کنیم؛ زنانی که صدا و هویت ندارند، مواد را ترک کرده اند اما شناسنامه ندارند، همسرانشان مرده اند اما هنوز نامش را یدک می کشند و کار و پول ندارند.
به گفته ارشد، این خانه اکنون، یک مرکز اشتغالزایی، ارایه حمایت های اجتماعی و توانمندسازی است و به زنان معتاد مراجعه کننده مشاوره ارایه می دهد. اکنون بیش از ۲۰۰ پرونده مراجعه کننده در این خانه موجود است که افزون بر حمایت های حرفه آموزی، به این مراجعان سبد کالا هم اعطا می شود.
وی یادآور شد: برنامه های خانه خورشید با ارایه خدمات کاهش آسیب مانند درمان دارویی، ارایه سرنگ و سوزن و وسایل پیشگیری از بارداری ناخواسته شروع شد. کم کم آموزش ها و مهارت های فردی، بهداشت، فرزندپروری، آموزش های جنسی سالم، کلاس های حرفه آموزی، یوگا، هنر و مشاوره هم به برنامه ها اضافه شد. در این میان اگر فردی را توانا در ترک می دیدیم به او کمک می کردیم تا قطع سوءمصرف کند چراکه معتقدیم داستان سوءمصرف مواد، مساله ندانستن و نخواستن نیست بلکه نتوانستن است. هیچ کسی به اندازه یک زن معتاد، درد و رنج بی احترامی، تحقیر، و طرد را تجربه نکرده است. هیچ کس به اندازه آن شخص نمی داند مواد با انسان چه می کند.
ارشد که بیش از ۳۰ سال از عمر خود را در خانه خورشید گذرانده است، ادامه داد: در زمان شروع به کار، هیچ نهاد دولتی نمی دانست که زن معتاد و کودکش شناسنامه ندارد و به دلیل شرایط فیزیولوژیکیِ ناشی از مصرف مواد مخدر، بارداری های ناخواسته و پی درپی برای زنان به وجود می آید. به دلیل موقعیت مکانی و ارتباط مستقیم با مراجعه کنندگان، به خوبی از آسیب های موجود در این حوزه آگاهیم. این مرکز از آسیب هایی چون خشونت ها و ناملایمت های جامعه علیه زنان معتاد، فروش فرزندان به مبالغ ناچیز، شکنجه های جسمی کودکان و ایجاد معلولیت های عمدی برای استفاده در حرفه گدایی و فروشندگی و بهره برداری های جنسی از کودکان دختر و زنان معتاد به خوبی آگاه است. به همین دلیل از دولت تقاضا داریم با سیاستگذاری و برنامه ریزی مناسب ما را در رسیدن به کاهش آسیب کمک کند. باید سیاست ها را در تناسب با رخدادها و آسیب ها پایه گذاری کنیم اما متاسفانه هنوز برنامه ریزی درستی در این باره صورت نگرفته است.
ارشد در پایان به رغم اشاره به دشواری های این فعالیت ها و رویدادهای تلخی چون مرگ برخی مراجعان، از بهبودیافتن شماری از آنان و بازگشت به کانون خانواده و جامعه ابراز خوشحالی کرد و از یاری رسانی همه افراد، نهادها و سازمان هایی که امکان ارایه کمک های فکری، تخصصی و مالی را برای بهبود شرایط گروه هدف در خانه خورشید دارند، استقبال کرد.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا