تحلیلی کوتاه بر اتفاق ناگوار رخ داده برای دختر ۶ ساله افغانی

احمد جبارزادهتحلیل جنایت اتفاق افتاده در خصوص دختر ۶ ساله افغانی بدست یک نوجوان ۱۷ ساله ایرانی از چند دیدگاه قابل تحلیل است:

از بُعد انتظامی و قضایی

آنچه مشاهده می شود ورود دیر هنگام پلیس در این قضیه و موارد مشابه است! تا جایی که بنده می دانم بعد از گزارش فقدان یک شهروند معمولاً چند ساعت اول پلیس ورود نمی کند و با گفتن مطالبی چون: شاید جایی رفته و بر می گرده، به آشناهاتون سر بزنین، احتمالاً با دوستانشه، به هر حال اگه تا چند ساعت دیگه خبری نشد پیگیری می کنیم!!!

این در حالیست که هر دقیقه در این شرایط سرنوشت ساز است.

در داستان تلخ ستایش ارجاع پرونده به آگاهی ۲۴ساعت طول کشیده!!!

در موارد مشابه وقتی مردم نسبت به حادثه حساس شده اند قوه قضاییه صرفاً ورود مجازاتی کرده و پرونده را سریع بسته اند. جنایتهای بیجه و خفاش شب و … را فراموش نکرده ایم. ضروری بود قبل از اعدام این افراد توسط متخصصین امر از زوایای مختلف بررسی می شدند تا علل روانشناختی، جامعه شناختی، فرهنگی، اقتصادی و … آن مشخص و از آن برای پیشگیری های بعدی استفاده می کردند. اما هیچگاه چنین نشد!!!

از بُعد مددکاری اجتماعی و روانشناختی

ما قاتل نوجوان را بر اساس تصویر سازی همسایه ها می بینیم (و اطلاعات بیشتری نداریم و نخواهیم داشت!) :

نوجوانی ساکت و آرام، بدون حاشیه، از خانواده ای موجه و شهید داده.

نتیجه می گیریم که خطر فقط از سوی افراد خاص با القاب اراذل و اوباش – روانی- خانواده آسیب دیده اتفاق نمی افتد! و بسیار اوقات با شخصیت بظاهر موجه و در واقع بیمار یا بزهکار روبرو هستیم.

فضای بسته، محرومیتهای جنسی، فقدان نشاط و تفریح سالم همه و همه از عواملی است که می تواند از یک نوجوان ۱۷ ساله یک قاتل متجاوز قسی القب بیافریند!

از بُعد جامعه شناختی

ما با یک ساختار بی سازمان در سازمانهای کشوری در این خصوص روبرو هستیم که هیچگاه تعامل حرفه ای و علمی برای مدیریت، پیشگیری و کنترل چنین جنایتهای وجود ندارد. در یک کلمه: بی برنامه گی.

دیر گاهی است که هر از گاهی در کوچه پس کوچه ها و خیابانها و حاشیه های شهر خبرهایی می شنویم از جنایتهایی که اتفاق می افتد! اما برخی از این اخبار دردناکتر است و شوک آور!! آدمی یخ می زند، گیج می شود، می هراسد و دوست دارد آنرا انکار کند!!!

یکی از این شوکها مرگ فجیع ستایش قریشی بود. دختر بچه ای مظلوم که قربانی شد. اما قربانی چه و قربانی کی؟

بنابراین در این حادثه نبایستی فقط  قاتل ۱۷ ساله مجازات شود که در کنار آن خیلی ها باید پاسخگو باشند:

والدین – آموزش و پرورش – سیستم انتظامی و قضایی – متخصصین اجتماعی – روسا و مدیران و سکانداران مددکاران اجتماعی – مدیران حوزه اجتماعی همه و همه.

و این بدان معناست که یک خانه تکانی اساسی در مدیریت حوزه اجتماعی کشور می بایست اتفاق بیفتد در غیر اینصورت این فاجعه همچنان ادامه خواهد داشت و خونها خواهد ریخت و قلبها پاره پاره خواهد شد.

احمدعلی جبارزاده | مددکار اجتماعی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا