بررسی زبان مددکار اجتماعی با توجه به اصطلاح­ شناسی مالکوم پین

زبان مددکار اجتماعی در اصطلاح شناسی مالکوم پین: پین در ابتدای کتاب نظریه نوین مددکاری اجتماعی، پیش از شروع مباحث اصلی کتاب، توضیحی درباره اصطلاح­ شناسی کتابش می­دهد: در دسته­ بندی این افراد مشکلاتی وجود دارد وجود دارد. بسیاری از مددکاران اجتماعی مایل نیستند با افرادی که کار می­کنند با عنوان مُراجع یا مددجو[۲]، یا بیمار[۳]، فرد مقیم[۴] و یا استفاده کننده از خدمات[۵] نام ببرند. گاهی اوقات این امر باعث می­شود که آنان با اکراه، واژه «مراجع» یا «استفاده کننده» را بکار برند و این واژه را مناسب ندانند. همچنین ممکن است کاربرد هر یک از این اصطلاحات برای برخی از افرادی که این واژه­ ها در موردشان به کاربرده می­شود قابل پذیرش نباشد (پین، ۱۳۹۶؛ ۲۵). شایان ذکر است که در زبان انگلیسی هر دو واژه مراجع و مددجو با client به کار برده می­شود و با توجه به آن­چه در ادامه می­ آید، استفاده از واژه مراجع به جای مددجو بهتر است. پین در ادامه، جایگزینی را برای این واژه­ گان به دست می­دهد: «من اغلب اصطلاح «مراجع» را بکار برده ­ام، زیرا اصطلاحی فراگیر و عموماً قابل فهم برای طیف وسیع خوانندگان این کتاب می­باشد. من از اصطلاحات دیگر نیز در جایی که شرایط اقتضاء کرده است استفاده کرده ­ام. مثلاً واژه بیماران را برای اشاره به موقعیت­ های بهداشتی، واژه «ساکنان[۶]» یا «افراد مقیم» را برای افراد تحت مراقبت در موسسات در موسسات شبانه­ روزی، و واژه «استفاده­ کنندگان[۷]» را برای اشاره به افرادی که بسته­ های خدمات را دریافت می­کنند، یا هنگام اشاره کردن به خدمات برای افرادی که دچار مشکلات یادگیری[۸] هستند و این اصطلاح به شکل وسیعی درباره آنان رایج است، بکار برده ­ام» (همان).  این مسائل مطرح شده از جانب پین باعث می­ شود که بیشتر در زبان مددکار اجتماعی، تأمل کنیم و به نقش فرهنگ­سازی­ ای که مددکار اجتماعی در سطح جامعه می­تواند ایفا کند، پی ببریم. مددکاری اجتماعی به دلیل خصلت محلی و خودمانی­ ای که بین افراد محله یا گروه دارد، می­تواند به کار فرهنگ­سازی در بخش زبان، بپردازد. مددکاران اجتماعی با زبانش می­تواند از بازتولید واژه­ های به دور از شأن انسانی و مطابق با نژادپرستی، قومی­ گرایی، جنسیت­ زده گی و در کل، هرگونه واژه­ ای که برتری طلبی بین انسان­ها را برساند، تا حد امکان جلوگیری کند و با جایگزین قراردادن واژه­ های انسانی­ و اجتماعی­ تر، کار فرهنگ­سازی زبانی را پیش بگیرد زیرا که با زبان است که آدمی فکر می­کند و آن فکر در زیست افراد، تأثیرگذار است و با فرهنگ­سازی زبانی که از خود استفاده­ کننده گانش شروع می­شود که در اینجا مددکاران اجتماعی منظور است، می­توان به بِه­زیستی اجتماعی کمک کرد و جامعه را به سوی عدالت سوق داد.

مددکار اجتماعی، زبان و صدای افراد و گروه­های حاشیه ­ای و تحت ستم است. زبان مددکاری اجتماعی نقش تسهیل­گر برای ورود اعمال سرمایه و دولت که مددکاران اجتماعی­ ای با دیدگاه فردنگر- اصلاح­ طلب بیشتر به دنبالش هستند، نمی­ باشد.

زبان مددکاری اجتماعی، زبانی اجتماعی در خدمت مردم است نه صاحبان شرکت­ ها و کرسی­ های بالادست. رولان بارت نشانه­ شناس معروف فرانسوی از ویگر بروندال (از پایه­ گذاران مکتب زبان­شناسی کپنهاگ)، نقل می­کند که «زبان موجودیتی صرفا انتزاعی است، هنجاری است که بالاتر از افراد قرار می­گیرد، مجموعه ­ای از گونه­ های ضروری است که گفتار به بی­نهایت انحاء مختلف به آن­ها عینیت می­ بخشد» (بارت، ۱۴۰۱؛ ۴)

با توجه به وجه هنجاری بودن زبان، از آن­جا که زبان مددکاران اجتماعی برای مردم کار می­ کنند، بایستی مددکاری اجتماعی از هنجارهای غیرانسانی که از طریق زبان وارد شده، فراتر برود و با عبور از هنجارهایی که از طریق قدرت­های بالادستی و فرهنگ­های پیشینی غیر انسانی نهادینه شده، با استفاده از زبانی اجتماعی به مقابله با آن هنجارها بپردازد و اجتماع را در سطحی برابر به پیش ببرد.

مددکار اجتماعی از گفتار ناگزیر است، هم برای کارهای فردی­ از قبیل روانکاوی، گفتگو و مشاوره و هم هنگام مدیریت کارهای گروهی و جامعه­ ای­. مددکار اجتماعی می­تواند در هنگام کارهای گروهی و جامعه­ ای افراد را به سوی احترام به گویش­ها و زبان­های مختلف وا دارد حتی در صورت صلاحدید بنای گفتگوی درون گروه را بر زبان اکثریت اعضاء آن گروه، بگذارد تا احترام به تمام زبان­ها و قومیت­ها حفظ شود.

مددکار اجتماعی در درجه اول باید نگاه کند که در چه پازلی کلماتش را می­چیند و آن­ها را بازی می­دهد و اگر پازلش در آخر شکل هیولایی را ترسیم می­کند که مهم­ترین فعالیتش ستم به افراد حاشیه­ ای/ محروم و نگه­داشتن آن­ها در همان حالت است، از آن پازل (ساختار/هنجار) خارج شود و پازلی جایگزین را برای کلمات بهتر، بیابد و آن­ها را در میدان­های مددکاری­ اش، بکار ببرد.

یکی از این پازل­ها، پازل روانشناسی­ هایی­ست که دائمن در حال نرمالایز کردن افراد و دسته­ بندی افراد جامعه تحت دوگانه­ های سالم/بیمار یا سالم/اختلال­ دار است. ­مددکار اجتماعی به دلیل همین اجتماعی بودنش، باید از وضعیت علم روانشناسی، خودشان را جدا کند و با خود مراجع و جامعه ­ای که مراجع از آن می­ آید روبرو شود و نگاهی فرایندی و دورن­ماندگار و همه جانبه، به آن پدیده ­ای که از جانب مراجع در نظر مددکار اجتماعی جلوه کرده، داشته باشند.

مددکار اجتماعی نبایستی خَرواری از اصطلاحات روانشناسی را در جیبش داشته باشد تا هرگاه احساس کند مراجع به یکی از آن مفاهیم روانشناسانه نزدیک است، فی الفور یکی از آن­ها را به روان او بمالد و راه درمانی برایش تجویز کند. مددکاری اجتماعی، به سبب اجتماعی بودن امدادهایش، توقع می­رود که وضعیتی را که فرد در کشاکش قدرت و جامعه از قبیل خانواده و نهادهای آموزشی و گروه­های دوستی و سیستم­ شغلی­ اش دارد، پیدا کند و سریعن در صدد طرد فرد از جامعه عادی، با سیلی از واژه ­گان روانشناسی نباشد. چه بسا طردشده­ گانی به سبب تشخیصات روان­شناسان و روان­پزشکانی باشند که کارکردهای بسیار مفیدی برای جامعه دارند اما چون فردی قابل استفاده برای ازدیاد سود سرمایه­ داران یا مطیع تام و تمام دولت­های مقتدر نیستند، آن­ها به راحتی و با استفاده از معاینات روانشناسانه و روان­ پزشکانه، به دور انداخته می­شوند و از کارهای معمولی مانند داشتن شغلی رسمی بازداشته­ می­شوند.

ناگفته نماند که کسی هم انتظار بازی کردن نقش روانشناس را برای مددکار اجتماعی ندارد. مددکار اجتماعی در درجه اول بایستی فرد را درک کند، بفهمد، گوش دهد و در حد امکان آن را توانمند سازد تا خود فرد مسیرش را یافته و آن را جدی بگیرد. پس در اینجا نیز استفاده از زبان و واژه ­گان برای مددکار اجتماعی، اهمیت پیدا می­کند.

ادامه و متن کامل این مقاله را از اینجا دریافت نمایید.

 

<strong><noscript><img decoding=

نویسنده: مجتبی اسلامی

پژوهشگر حوزه مددکاری اجتماعی؛ کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی و عضو شورای نویسندگان رسانه مددکاری اجتماعی ایرانیان

 

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
منبع
کارگروه تخصصی مددکاری اجتماعی ایرانیان
دکمه بازگشت به بالا