مرثیه ای در وصف ستایش؛ مرثیه ای برای جامعه ی ما

سلمان قادریتجاوز و قتل دختربچه ای به نام ستایش به اندازه ای ناگوار بود که بسیاری از مردم را در جامعه به شوک فرو برد و سوالات بسیاری درباره ی چرایی و چگونگی وقوع این پدیده به وجود آمده است. حادثه ی دردناکی که همه با شنیدن آن دچار احساس ناراحتی شده اند. هنگامی که با یک نگاه آسیب شناسانه به این پدیده می پردازیم سه ضلع کودک، تجاوز و خشونت را مشاهده می نماییم. آسیبی که می تواند نشان دهنده ی مشکل بخش قابل توجهی از جامعه یعنی نوجوانان و جوانان باشد. واقعیت این است که به سادگی نمی توان از این پدیده گذشت و آن را نادیده گرفت. چنین پدیده ای حاکی از تب و درد بخشی از جامعه است که در روابط جنسی و اعتیاد غوطه وراند. جوانان و نوجوانانی که در جامعه ی اضطرابی زندگی می نمایند که توانایی تصمیم گیری صحیح، انتخاب درست و ترسیم اهداف کوتاه و بلندمدت را ندارد. قشری که برای رسیدن به اهداف آنی خود حاضر به جنایت می شوند. افرادی که فاقد الگوهای صحیح در جامعه هستند. سوگ برای ستایش در حقیقت سوگ برای جامعه ای است که نوجوانان و جوانان آن به حال خود رها شده اند. قشری که بدون هدف به هر سوی می روند. هیچ چیزی نمی تواند مانع از رسیدن به اهداف غیراخلاقی و غیرانسانی آنها گردد. این پدیده می تواند نماد آسیب هایی باشد که گریبانگیر جوانان و نوجوانان شده است. به دشواری می توان از دیدگاه فردی چنین آسیب هایی را تحلیل نمود زیرا حاکی از یک بحران اجتماعی است که تک تک افراد در وقوع آن مقصر و مسئول می باشند. پدیده ی یادشده می تواند نماد جامعه ای باشد که در هویت و شخصیت بخشی به جوانانش ناتوان شده است. جامعه ای که از ابتدایی ترین معیارهای انسانیت فاصله گرفته است و خوی حیوانی بر برخی از افراد چیره گردیده است. مرگ ستایش مرگ انسانیت در جامعه است و گریه و سوگ برای او سوگ برای جامعه ای است که به علت تشدید آسیب های اجتماعی، فقر، حاشیه نشینی، بیکاری، اعتیاد، بیماری های روانی و … نفس های آن به شماره افتاده است.

اتفاق ناگوار اخیر همانند سایر پدیده های اجتماعی می تواند یک معلول باشد و لذا باید به دنبال علل و عواملی بود که خالق چنین پدیده هایی می باشند. اتفاقی که برای ستایش افتاد تنها یک مورد از صدها و هزاران رخدادی است که در نتیجه ی آن کودکان قربانی شرایط دشوار خانوادگی و اجتماعی می شوند. کودکان به عنوان یک قشر آسیب پذیر همواره در معرض انواع آزارهای جسمی، روانی، جنسی و مسامحه قرار گرفته اند. گزارش های موجود از طرف سازمان های متولی حاکی از افزایش روند رو به رشد این پدیده دارد. در حالیکه چالش های عمده ی قانونی و اجتماعی برای حمایت از این کودکان وجود دارد که توسط کارشناسان به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. هر چند تاکنون فعالان حوزه ی کودک پیشنهادات زیادی برای اصلاح روند موجود و کاهش مشکلات کودکان ارائه داده اند و در مواردی نیز مداخله ی سازمان های دولتی و غیردولتی به کاهش مشکلات برخی از کودکان منجر شده است اما واقعیت این است که به دلیل چالش های موجود مشکلات کودکان نه تنها به صورت جدی حل نشده بلکه بر شمار کودکان قربانی افزوده شده است. این مسئله حاکی از این امر است که دیگر خانه و حتی جامعه محلی امن برای حضور کودکان نیست و آنها در معرض مخاطرات فراوانی نظیر آزار های جسمی، روانی و تجاوز قرار دارند.

اتفاقی که برای ستایش افتاد یک پدیده ی منحصر به فرد نیست بلکه آن را باید بر اساس یک دیدگاه کلی نگریست. هنگامی که شاخص هایی نظیر جرایم خشن در جامعه افزایش یافته و سن بزهکاری در بین کودکان و نوجوانان به ۱۴ سال برسد و میزان اختلالات روانی در بین کودکان رشد یافته و از طرفی شاهد کاهش نقش نظارتی خانواده و افزایش تأثیر رسانه های گروهی و شبکه های مجازی در زندگی کودکان و نوجوانان باشیم و در کنار آن تجاوزهای گروهی رشد یافته و در مقابل برنامه های آموزشی و پیشگیری در سطح جامعه کاهش یافته و سطح آگاهی والدین در خصوص سبک های تربیتی و فرزندپروری کم شده باشد و از طرفی شاهد گسترش فقر، حاشیه نشینی و کاهش سن بلوغ در بین کودکان باشیم شاید بروز اتفاقاتی از این دست چندان دور از انتظار نخواهد بود. متأسفانه سیاست گذاران اجتماعی به جای اجرا و حمایت از طرح های کاربردی برای حل مشکلات و آسیب های اجتماعی تبدیل به تماشاچیانی شده اند که هر روز نظاره گر آسیب های جدید در حوزه ی اجتماعی می باشند که در نتیجه ی این امر بسیاری از سرمایه های اجتماعی و انسانی جامعه از بین می رود. در جامعه ای که بخیه های یک کودک خردسال به دلیل نداشتن هزینه های مالی از چانه های او کشیده می شود تجاوز به یک کودک خردسال چندان دور از انتظار نخواهد بود.

بنابراین می توان در یک تحلیل جامع عوامل اجتماعی، خانوادگی و فردی را در بروز اتفاق فوق در نظرگرفت. در خصوص عوامل فردی ضروری است که بررسی های لازم با انجام مصاحبه ی بالینی با نوجوان مجرم و ارزیابی های روانی صورت پذیرد اما در خصوص عوامل خانوادگی و اجتماعی نقش عوامل ساختاری و عوامل خانوادگی موثر بوده که در بالا به برخی از آنها اشاره گردید. اما برای پیشگیری و به حداقل رسیدن این پدیده توجه به راهکارهای ذیل اهمیت دارد:

۱- اولا در سطح فردی افراد آزارگر و مجرم متناسب با جرم شان باید مجازات گردند تا اهمیت پیگیری های چنین مواردی توسط مقامات قضایی و امنیتی برای جامعه روشن شده و امنیت نسبی برای جامعه از جهت مجازات افراد مجرم و خاطیان صورت پذیرد.

۲- در سطح خانوادگی نیازمند اقدامات جدی در سطوح گوناگون هستیم. وقوع چنین پدیده هایی مسئولیت خانواده ها در نظارت و تربیت فرزندان را به خوبی نمایان می سازد. واقعیت این است که درصد ناچیزی از خانواده ها در جامعه ی ما تحت برنامه ی آموزش مهارت های فرزندپروری و مهارت های زندگی قرار دارند. لذا باید چنین برنامه هایی در همه ی سطوح تحصیلی در مدارس و جامعه از طریق رسانه های جمعی نهادینه شود. همچنین خانواده هایی که در معرض خطر و آسیب قرار گرفته اند و یا آسیب پذیر می باشند توسط مدارس، مراکز غیردولتی، شوراهای محلی، پلیس و … شناسایی و جهت کاهش مشکلات آنها اقدامات لازم صورت پذیرد.

۳- در سطح اجتماعی که مهمترین شاخص در پیشگیری از وقوع جرم و بزه می باشد ضروری است اولا حقوق انسان ها از جمله کودکان به رسمیت شناخته شود. در جوامع انسان مدار تلاش های زیادی برای ارتقای سطح رفاه اقتصادی، اجتماعی، امنیت، اشتغال و آموزش انجام می شود. همچنین برنامه ریزی های دقیقی به منظور شناسایی مشکلات کودکان، آموزش مستمر آنها و حمایت های قانونی در برابر افراد آزارگر ارائه می شود. لذا توجه به حقوق کودکان می تواند زمینه ساز رشد مادی و معنوی آنها گردد. کودکان حق برخورداری از امنیت، آموزش، تغذیه، سلامت و… را دارند. علاوه بر این آموزش های مدرسه محور می تواند نقش مهمی در پیشگیری از کاهش بزه و آزار و اذیت کودکان داشته باشد. لذا ارتقای سطح دانش و نگرش کودکان و آموزش مستمر آنها می تواند به کاهش بزه در بین آنها منجر گردد.

یکی از مسائل مهم این است که ترک تحصیل و اُفت تحصیلی با بروز و شیوع آسیب های اجتماعی در بین کودکان ارتباط دارد. با توجه به این بخش قابل توجهی از کودکان و نوجوانان به دلایل متعدد امکان تحصیل را نداشته و یا قادر به ادامه ی تحصیل نمی باشند چنین پدیده ای باعث بروز خسارت های مادی و معنوی فراوانی برای خانواده و جامعه می شود. لذا ضروری است برنامه هایی به منظور شناسایی دلایل و موانع عدم تحصیل کودکان و نوجوانان ارایه شده و اقدامات ضروری با هماهنگی نهادهای مختلف جهت کاهش این مشکلات به انجام برسد.

افزایش حمایت های قانونی و اجتماعی از کودکان آزار دیده و در معرض آزار و اذیت و مقابله ی موثر با افراد آزارگر توسط دستگاههای قضایی، امنیتی و سازمان های رفاهی- اجتماعی از دیگر اقدامات موثر است که می تواند به کاهش احتمال بروز جرم در بین کودکان و نوجوانان منجر شود.

تقویت برنامه های اجتماع محور در حاشیه شهرها با موضوع پیشگیری از کودک آزاری و بزهکاری و ارایه ی آموزش های مرتبط می تواند در افزایش سطح آگاهی عموم افراد، شناسایی افراد در معرض خطر و آسیب دیده موثر باشد. علاوه بر این ضروری است که سازمان های فعال غیردولتی در حوزه ی کودکان و نوجوانان تقویت گردند.

استفاده از مُدل های موثر پیشگیری و مداخله ای نظیر مُدل بوم شناختی، سلامت عمومی، مدل اجتماعات مراقبت نگر، مدل رفتاری شناختی، آموزش عمومی با شناسایی عوامل خطر و محافظتی پیرامون کودک، خانواده و اجتماع محلی می تواند به کاهش آزار و اذیت کودکان و مداخله ی موثر منجر گردد.

همچنین ضروری است که مسئولین نسبت به وقوع چنین پدیده هایی حساسیت بیشتری از خود نشان دهند و از افکار عمومی عقب نیافتند. بنابراین از تحقیقات و طرح های کاربردی و اقداماتی که در حمایت از کودکان و نوجوانان و اقشار آسیب پذیر انجام می شود به صورت جدی تر حمایت نمایند. علاوه بر این لازم است به جای شعاردادن قدمی هر چند کوچک برای کاهش آسیب ها بر داریم که این امر مستلزم تقویت مشارکت و مسئولیت پذیری اجتماعی، توجه ویژه به رشد و پرورش جوانان و نوجوانان، افزایش شاخص های سرمایه ی اجتماعی در جامعه است. بدیهی است عدم مسئولیت پذیری در ارتباط با آسیب های اجتماعی باعث حذف نیروهای جوان و موثر و از دست دادن منابع غنی انسانی در جامعه خواهد شد.

سلمان قادری | مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا