پیامدهای غفلت از سلامت روانی و اجتماعی ایرانیان

به گزارش مجله اینترتی مددکاری اجتماعی ایران سیدحسن موسوی چلک؛ رئیس انجمن مددکاران اجتماعی در روزنامه آرمان نوشت: یکی از نگرانی‌ها در شرایط کنونی کشور به حوزه سلامت روانی اجتماعی برمی‌گردد.

گرچه این موضوعی نیست که در یکی، دو ساله اخیر مورد نگرانی باشد و از سالیان دور این موضوع بوده و غفلتی که در این حوزه داشتیم، منتج به این شد که امروز براساس برآوردهایی که وزارت بهداشت از شیوع شناسی اختلالات روانی ارائه می‌کند، نشان دهد که نتیجه این غفلت، وضعیت نامناسبی است که در کشورمان شاهدیم. آمار وزارت بهداشت بنا به گفته مسئولانشان در ادوار مختلف بین ۲۳ تا ۲۵ درصد بوده که مردم حداقل یک نوع اختلال را دارند. با این توضیح که معمولا مردم در مورد عنوان این نوع بیماری به دلیل برچسبی که می‌خورند، ابا دارند.

گرچه معتقدم هر اختلال روانی، بیماری مهاجم مزمن نیست ولی بالاخره برچسب‌ها سبب می‌شود معمولا در بیان و اظهار این بیماری‌ها سعی کنند تا آنجا که ممکن است عنوان نکنند. شاید به این دلیل که غفلت از سلامت جسم ممکن است مرگ آنی را به‌دنبال داشته باشد. کسی براساس اینکه در بیمارستان پذیرش نشده، فوت می‌کند اما کسانی که در حوزه سلامت روانی، اجتماعی دچار اختلال بودند، آن مرگ آنی بیماری جسمی را ندارند.

به همین دلیل معمولا دغدغه سیاستگذاران نبوده و در نظام برنامه‌ریزی ما هم موضوع ارتقای سلامت روان بیشتر به مداخلات روانشناسی و روانپزشکی خلاصه شد تا ارتقای سلامت روان یعنی فقدان یا نبود بیماری روانی. سازمان‌هایی که در حوزه‌های فرهنگی کار می‌کنند، به‌ویژه آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها، ورزش و جوانان، سازمان بهزیستی که سازمان‌های فعال‌تری در این حوزه می‌توانند باشند و الان هم هستند و دارند کارهایی انجام می‌دهند. منتها بیش از اینکه برنامه‌های ما حول ارتقای سلامت روان باشد حول مداخلات بعد از ابتلاء و در نهایت مداخلاتی که نیاز به بستری و درمان و موضوعات شبیه این داشته باشد، است و خود این نشان دهنده این است که رویکرد غالب ما در حوزه سلامت روان، رویکرد پیشگیری و ارتقایی نیست.

شرایطی که چند وقت اخیر در حوزه گرانی بنزین داشتیم، طبیعی است که به مردم فشار می‌آورد که مجبورند تحمل بکنند. حالا اگر مهارت مقابله با استرس‌ها را نیز بلد نباشند طبیعتا عوارض دارد. بخشی از این عوارض می‌تواند افسردگی و بخشی خشونت باشد. پایین آمدن شاخص نشاط و شادابی باشد و طبیعتا می‌تواند نارضایتی از زندگی را ایجاد کند و همه اینها می‌توانند افزایش شاخص‌های بد در حوزه سلامت روانی اجتماعی را تشدید کنند. فردی که به دلیل فشار اقتصادی نمی‌تواند زندگی خود را بچرخاند، نزد همسر و فرزندان شرمنده است، می‌تواند افسردگی و خدای ناکرده اقدام به خودکشی را به دنبال داشته باشد. لذا این دغدغه، دغدغه درستی است منتها مهم این است که چقدر می‌توانیم در این بخش گام برداریم، برنامه‌ریزی درست کنیم، مشارکت همگانی داشته باشیم و در اولویت‌مان باشد.

تصمیم‌گیری‌های ما باید حول موضوع ارتقای کیفیت زندگی مردم باشد تا مردم از زندگی شان لذت ببرند و وقتی این موضوع مدنظر قرار نمی‌گیرد طبیعتا می‌تواند چنین عوارضی را به دنبال داشته باشد که بخشی از این عوامل در حوزه سلامت روان خود را نشان می‌دهد. جامعه‌ای که مردمش برخوردار از نشاط باشند معمولا این نوع عوارض را کمتر شاهد خواهند بود. افسردگی و اقدام به خودکشی را کمتر خواهند داشت و مردم احساس سرزندگی می‌کنند. واقعیت این است که وقتی بحران‌هایی وارد می‌شوند، یکسری عوارض در پی دارند.

قطعا بخشی از عوارض بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، تاثیرگذاری بر حوزه مولفه‌های سلامت روانی اجتماعی در جامعه خواهد بود. حتی اگر آدم‌ها سر جای خودشان باشند می‌تواند امید را افزایش دهد. ما بخش عمده‌ای از این دغدغه‌ها را داریم و نتیجه‌اش هم همین وضعیتی می‌شود که می‌بینیم. باید به این دغدغه که در سخنان وزیر بهداشت مطرح می‌شود توجه کرد منتها مستلزم این است که خود وزارت بهداشت هم تغییر رویکرد دهد. بخش دیگر خانواده و خود افراد هستند. درست است که همه چیز را نباید به افراد ربط دهیم ولی یک جاهایی هم می‌توانیم خودمراقبتی موثری داشته باشیم.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا