چرا خشن شده‌ایم؟!

خشونتبا نگاهی به روانشناسی تکاملی بشر می‌توان پی برد که دو غریزه توجه و تمرکز نظر بر جنس دیگر (مرد به زن و بالعکس) و خشونت و پرخاشگری در جلو آمدن بشر، در معنای عام آن، بسیار تأثیرگذار بوده‌اند؛ اولی برای افزایش کمّی نسل‌ها و دومی برای حفاظت از نسل، تداوم نسل و گریز از خطر انقراض؛ هنوز هم دقیقا مشخص نیست دلیل اصلی و هسته‌ای غلبه انسان هوموساپینس هوشمند بر گونه نئاندرتال قبل از خود، چه بوده است اما قطعا یکی از دلایل می‌تواند استفاده از خشونت ابزاری و سیستماتیک و شاید بشود گفت هوشمندانه نوع ما در برابر خشونت عریان‌تر نئاندرتال‌ها بوده است و بر اساس شواهد کنونی،این نوع خشونت در گونه ما تاکنون پابرجا مانده است.

به گزارش وبسایت مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵ به نقل از رزونامه وقایع اتفاقیه؛ اساسا خشونت و پرخاشگری در گونه ما را می‌توان تحت دو زیرمجموعه کلی خشونت بالینی و خشونت بر اثر عوامل دیگر، به‌ویژه خشونت به‌دلیل مسائل اجتماعی و غیرفردی، تقسیم کرد. در خشونت بالینی، فرد به‌خاطر مشکلی ژنتیکی، روانی و جسمانی، تقریبا در بیشتر موارد برای حل مسئله از پرخاشگری و خشونت فیزیکال و غیرفیزیکال بهره می‌برد و اساسا توجهی به پروسه کارآمدی و هزینه – فایده در حل مسائل ندارد؛ فرد خشن بالینی، تقریبا همیشه در حالت آماده نزاع و درگیری است و تنها راه‌حل را در نزاع می‌یابد؛ بر این باورم که خشونت بالینی گونه ما از ژن‌های گونه نئاندرتال در اثر آمیزش عده‌ای از هوموساپینس‌ها و انسان‌های هوشمند و نئاندرتال‌ها و سپس جهش ژنتیکی، به عده‌ای از نسل امروز رسیده است و با درمان‌های روانپزشکی و روان‌درمانی و سایر روش‌ها می‌توان تا حدودی این مسئله را کنترل کرد ولی امکان از بین بردن کامل آن، دست‌کم تا زمان پیشرفت فوق‌العاده مهندسی ژنتیک و امکان دستکاری کامل ژنوم انسانی، ناممکن به‌نظر می‌رسد.

اما علاوه‌بر خشونت بالینی، ما با یک‌نوع خشونت و پرخاشگری در جهان امروز و بالطبع در جامعه خودمان روبه‌رو هستیم که اساسا بیشتر دلایلِ بروز آن، اجتماعی و نه فردی است؛ اساسا در انسان هوشمند و اجتماعاتش، دو مسئله اساسی بروز کرد که هر دو در نتیجه افزایش توان پردازش مغزی صورت گرفته است؛ یکی توانایی «مقایسه» و ارزش‌گذاری بد و خوب و توانایی حرکت از بد به خوب یا بهتر است بگوییم توانایی حرکت از ناکارآمدی به کارآمدی است و دیگری توانایی پیش‌بینی و کنترل و رصد مسائل؛ فی‌المثل توانایی چیدن نقش‌های شناختی برای‌گذار از A به B برای رسیدن به C است.
در جوامع هوشمند و دموکراتیک امروزی، اولا توانایی مقایسه و کارآمدی، خیلی به‌سادگی توان عملیاتی پیدا کرده و عقل جمعی بشر در خیلی از مسائل توانسته است با مقایسه‌های مختلف؛ کارآمدی موضوعات مختلف ذهنی و عینی را بسنجد و به‌سوی کارآمدترها حرکت کند و ثانیا در این جوامع، بیشینه مسائل طبق روال خاص و پیش‌بینی‌شده پیش می‌رود و اساسا «برنامه‌ریزی» برای رسیدن به اهداف در حوزه‌های مختلف را سهل و ممتنع می‌کند.
اما در جوامع توسعه‌نیافته و در حال توسعه‌ای همچون جامعه ما، علاوه بر وجود نوع خشونت بالینی – که چه بخواهیم و چه نخواهیم در جوامع انسانی قابل مشاهده است – نوع دوم خشونت یا همان خشونت غیربالینی به‌وفور و در بعضی مواقع به‌طور ترسناکی دیده می‌شود، چرا که با عدم توزیع عادلانه – و نه برابر- منابع ثروت؛ قدرت و معرفت، شکاف و اختلاف طبقاتی اساسی و شدیدی دیده می‌شود و سیستم رانت‌پرور در حوزه‌های مختلف سبب شده که لمپنیسم در حوزه‌های مختلف ثروت؛ قدرت و معرفت فربه شود و توان مبارزه با این فربگی- به‌دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی- کمتر و کمتر شود، علاوه‌بر اینها؛ مردمان با توجه به سرعت رشد و گسترش خیره‌کننده رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی، توان آن را یافته‌اند که بیشتر به مقایسه وضعیت خود و دیگران در حوزه‌های مختلف بپردازند و اکثرا نیز خود را ناتوان در دستیابی به منابع اصلی بدانند و همین سبب می‌شود که مکانیسم جبران پرخاشگری مستقیم یا غیر‌مستقیم قوت گیرد و به‌همین سبب است که فحش‌درمانی، زیرآب‌زنی‌درمانی، تهمت‌درمانی و نهایتا حذف‌درمانی که همگی زیرشاخه‌های خشونت و پرخاشگری هستند در جامعه ما به امری طبیعی و عادی بدل شده‌اند.

از سوی دیگر، جامعه‌ای پیش‌بینی‌ناپذیر اساسا مردمانی خشن می‌پرورد چون در یک جامعه بهنجار، طریق رسیدن به اهداف مختلف شخصی، کاری، خانوادگی، اداری و… مشخص است؛ اما در جامعه ما ممکن است کار شما درست شود یا نشود و غیر‌از «تصادفی» و «اتفاقی»بودن؛ هیچ دلیل مشخصی پشت آن نباشد؛ وجود قوانین ناواضح و مبهم؛ سیستم بوروکراسی و کاغذبازی عجیب‌وغریب اداری در ایران و سیستم به‌شدت محافظه‌کار و ریاپرور اجتماعی ایرانیان، خود مزید علت شده‌است که افراد جامعه ما تکلیفشان با خود و دیگری معلوم نباشد و همین نامعلوم بودن و سردرگمی سبب بروز پرخاشگری فعال یا منفعلانه شود… آری ما خشن شده‌ایم؛ تعدادی‌ از ما به‌صورت بالینی خشنیم و بسیاری از ما به‌دلیل کمبودهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت روانی، روی به خشونت آورده‌ایم؛ همین است که در جاده‌ها تا سرحد مرگ می‌جنگیم تا کسی از ما سبقت نگیرد و در خیابان‌ها، پارک‌کردن و بیرون‌آمدن از پارک، شبیه ورود و خروج به پارک ژوراسیک است و در بازارها و مکان‌های عمومی انگار که همه در میدان نزاع گلادیاتورها هستیم و در حوزه خصوصی و خانوادگی‌مان، اوضاع آنقدر قمر در عقرب هست که بهتر آن است فعلا از آن سخنی به‌میان نیاوریم.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا