کارکرد آموزش و پرورش؛ اجتماعی کردن دانش آموزان یا مکانی برای بازتولید خشم

photo_2015-12-13_23-09-02هر وقت صحبت از مدرسه می شود از آن به عنوان خانه دوم یاد می شود خانه ای که مسئولیت آموزش و مهمتر از همه پرورش دانش آموزان را بر عهده دارد، محلی که مسئولیت خطیر تربیت آینده سازان کشور را بر عهده دارد و مدیران و معلمانی که نقش پدر و مادر دوم دانش آموزان را بر عهده دارند و شغل انبیا را یدک می کشند، اما از حرف تا واقعیت تفاوت بسیار است، از اینجا ، از روی زمینی که من ایستاده ام تا آسمان.
در کلام ما، در تعریف و تمجیدهای ما، در اوراق و گزارشهای ما و مسئولین مربوطه آنچه در مدارس سپری می شود، مهربانی است، محبت، آرامش و پرورش نسل، اما روزی واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد، روزی مدرسه ، کلاس درس برای مدیر و معلمی می شود میدان تخلیه خشم و با یک سیلی مدیری سلامت و شنوایی دانش آموزی به باد می رود، به همین راحتی مدرسه می شود میدان تخلیه خشم مدیری بدون اینکه لحظه ای به تاثیر کار خود بر سلامت این دانش آموز، شهرستان ، کشور و حتی کل دنیا توجه کند.
راه دوری نیست، نه دانش آموز سایر استانها نه دانش آموز سایر کشورها و نه دور دستها نیست نزدیک ما و در دبیرستان های پسرانه شهر رباط کریم- استان تهران است در همین چندروز گذشته.
چطور می شود مدیر و معلمی که باید الگوی اخلاق حرفه ای باشد در کنترل خشم خود اینگونه ضعف دارد که اخلاق و سوگند حرفه ای خود را به فراموشی می سپارد و تمامی خشم فروخورده ی خود را بر سر یک دانش آموز خالی می کند، دانش آموز بی سرپرستی که مادرش در تامین هزینه های اولیه و تحصیلی فرزندانش با مشکل مواجه است چه برسد به اینکه بتواند هزینه های درمانی و پیگیری حق خود و فرزندش را تامین کند و حتی در مقابل حق خواهی، فرزندش تهدید به اخراج از مدرسه میشود.
چه چیزی بایدآسیب شناسی شود، ضعف سیستم نظارتی آموزش و پرورش، خشم مدیر مدرسه یا شیطنت های یک دانش آموز در مدرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی مدیر و معلمی در کنترل خشم خود آنقدر ضعف دارند که برای یک شیطنت ساده دانش آموزی از کوره در می رود و دست به خشونت فیزیکی می زند، زنگ خطر و هشداری است برای جامعه که تربیت کنندگان و پرورش دهندگان نسل آینده کشور خود نیاز به درمان و توجه ویژه دارند.
کارکرد اصلی آموزش و پرورش ، اجتماعی کردن دانش آموزان می باشد تا آنان پس از پایان دوران تحصیل خود و پس از ورود به دانشگاه یا بازار کار با رعایت هنجارهای جامعه و سالم زیستن فضای امنی برای کشور فراهم آورند، این در حالیست که گاهی اوقات دستاورد این سیستم ایجاد خشم، پرخاشگری، تحقیر و از بین بردن عزت نفس دانش آموزان است و این در حالیست که ما با خود می گویم چرا خشم در جوانان بالاست؟
چرا نزاعهای خیابانی در شهرستان رباط کریم بالاست؟
چرا روز به روز بر آسیب های اجتماعی افزوده می شود؟
چرا افراد در چهارچوب خانواده با خشم با یکدیگر برخورد می کنند و آمار طلاق رشد فزاینده ای دارد و خشم مانند زنجیره از یک انسان به انسان دیگر در سطح جامعه جریان می یابد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نقش آموزش و پرورش در کاهش خشم یا افزایش خشم در سطح جامعه نقش بی بدیل و غیر قابل انکاری است و می تواند بر سرمایه اجتماعی موجود در جامعه تاثیر مستقیمی داشته باشد.
وقتی مدیری خشم فرو خورده ی خود را بر سر دانش آموزی خالی می کند و باعث ضربه به سلامت جسمی و روانی ایشان می شود یک انسان پرخاشگر بر تعداد انسانهای زمین افزوده می شود که برای جبران غرور و عزت نفس له شده ی خود در سطح جامعه دست به انتقام می زند.
اینجاست که سوال ایجاد می شود نقش مشاوران مدرسه در مدارس چه می باشد؟؟؟؟؟؟؟
چرا هنوز در مدارس ما مددکاران اجتماعی فعالیت ندارند؟ پرخاشگری در مدارس و آن هم رفتار پرخاشگرانه یک مدیر بر دانش آموزی که منجر به از بین رفتن نصفی از شنوایی دانش آموز می باشد یک موضوع آسانی نیست که از آن به سادگی گذشت، مدارس ما نیازمند مددکاران اجتماعی و مداخلات مددکاری در شناسایی آسیب های موجود در مدارس، در بین معلمان ، مدیران ، دانش آموزان و خانواده های آنان است، چرا که این موضوع با آینده کشور گره خورده است.
مریم عباسی
مددکار اجتماعی
۲۵/۹/۹۴

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا