گذری کوتاه بر اهمیت مددکاری اجتماعی انتقادی (Critical Social work)

مددکاری اجتماعی به عنوان یک حرفه و رشته علمی با مسائل اجتماعی در ارتباط است و مسائل اجتماعی اغلب پیچیده، چند بعدی و دارای ماهیت دشوار هستند و این ویژگی­ها ارزیابی و مداخله در این حرفه را دشوار می­ سازد. مددکاران اجتماعی در تحلیل مسائل اجتماعی به طریقی آموزش داده می­شوند که عوامل قانونی، سازمانی، اجتماعی، فرهنگی و روانی را بررسی نمایند. بسیاری از منابعی که در مددکاری اجتماعی استفاده می­شود شامل نظریه­ ها، رویکردها و روش­های مختلف و اغلب متناقض است.

به طور کلی مددکاران اجتماعی تشویق می­ شوند که با رویکردی خلاق و التقاطی به تحلیل مسائل بپردازند. با این حال در مددکاری اجتماعی نیاز به گسترش توجه از دیدگاه ساختاری و اجتماعی، به دیدگاه روانشناختی و درمانی نیز وجود دارد. بنابراین داشتن رویکرد روانی- اجتماعی یک نوع فعالیت ضروری و حیاتی در حرفه مددکاری اجتماعی محسوب می­ شود. بسیاری از منابع بین المللی تأکید بر تفکر و نظریه­ انتقادی دارند. اما ابهام قابل توجهی در مورد آنچه که رویکرد، نظریه انتقادی و تفکر انتقادی نامیده می­شود، وجود دارد. نظریه پردازان فمینیست و پست مدرن، انتقاد برجسته­ای را در مورد غفلت دیدگاه­های انتقادی نسبت به وضعیت قدرت، قومیت و وضعیت اجتماعی مهاجران و سایر گروه­های آسیب­ پذیر عنوان کرده­ اند. امروزه مطالعات علمی بسیاری در این زمینه وجود دارد که نشان می­ دهد اقدامات مددکاری اجتماعی اغلب متأثر از دیدگاه­های کلیشه­ ای بر مبنای جنسیت و قدرت است.

در بسیاری از موارد به نظر می­ آید که اقدام مددکاری اجتماعی بر مبنای رویکرد روانی- اجتماعی قرار ندارد تا امکان برخورد با مسائل پیچیده قدرت، موقعیت­های مختلف اجتماعی و مسائل مربوط به سبک زندگی معاصر را داشته باشد. مددکاران اجتماعی به طور فزاینده توجه خود را صرفاً به روانشناسی و روش­ها و دیدگاه­های روانشناسی معطوف ساخته­ اند. بسیاری از روش­های مورد استفاده در مددکاری اجتماعی مانند مشاوره از روانشناسی و روان­ درمانی گرفته شده است که پیامدهای مختلفی برای اقدام مددکاری اجتماعی به دنبال دارد. در ادبیات مشاوره در مددکاری اجتماعی به ندرت تعارض آشکار بین رویکرد درمانی در مقابل رویکرد انتقادی وجود دارد در صورتی که پین (payne) 2006، بین سه رویکرد درمانی، نظم اجتماعی و تغییر در مددکاری اجتماعی تمایز می­ گذارد.

امروزه تأثیر فقدان چارچوب نظری قابل فهم در مددکاری اجتماعی بیشتر در توزیع، گسترش و شیوع آزمون­ها و روش­های مختلف روانشناسی از سوی مددکاران اجتماعی مشاهده می­ گردد. به عنوان مثال در اروپای شمالی رویکرد مبتنی بر شواهد که در مددکاری اجتماعی اهمیت بسیاری دارد، با دیدگاه­های مثبت­ گرا، روانشناختی و محدود ارزیابی می­ شود. همچنین مشاهده می­ شود که چگونه دیدگاه درمانی بر نحوه ارزیابی مددکاران اجتماعی و کار با مددجویان تأثیر گذاشته است. این نوع رویکرد باعث تقلیل مسائل اجتماعی به اقدام روانشناختی و روانپزشکی می­ گردد و مددکاران اجتماعی را از پرداختن به ساختار اجتماعی و مسائلی که ناشی از این ساختار است، غافل می­سازد.

REFERENCE

Herz, M. Johansson, TH (2011).

Home / Critical Social Work / Archive Volumes / ۲۰۱۱ Volume 12 No. 1 / Critical Social Work – Considerations and Suggestions

کبری واعظی، کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا