تحلیلی بر سریال پایتخت از منظر یک مددکار اجتماعی

تحلیلی بر سریال پایتخت از منظر یک مددکار اجتماعی
مریم عباسی؛ مددکار اجتماعی و کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی

سالهاست که عید برای ما با سریال پایتخت گره خورده است، سریالی که پا به پای شخصیتهایش بزرگ شده ایم، خاطره ساخته ایم، بخشی از زندگی ما شده است، با خوشحالی شان، خوشحال شدیم، برای غصه هایشان ناراحت شدیم، تکیه کلامشان ورد زبانمان شد و رفتارهایشان برای ما الگو شد. سریال پایتخت نشان داد که رسانه و یک سریال در قاب تلویزیون چقدر می تواند تأثیرگذاری داشته باشد، اتحاد و همراهی در خانواده و فامیل، تلاشگری، احترام به جایگاه سالمندان و بزرگترها در فامیل، احترام به قهرمانان میهن و …. از جمله مواردی بود که در قسمت های قبلی سریال پایتخت شاهد آن بودیم.
امسال هم برای ساعتی تلخی ویروس کرونا از یادمان می رفت و به تماشای پایتخت می نشستیم اما گاهی اوقات کاممان تلخ می شد از رفتارها و حرفهایی که زده می شد. میلیون نفر از بزرگ و کوچک، بیننده ی این سریال در کشور هستند، هر چند که در این سریال تلاش می شود گوشه هایی از زندگی معمولی یک خانواده ی ایرانی به تصویر کشیده شود اما گاهی اوقات رفتارها و کلامها سخیف و زننده می شود، میلیون ها کودک که بدون قدرت تجزیه و تحلیل بیننده این سریال بودند و شاهد بدرفتاری اعضای خانواده نسبت به هم و ما می دانیم که براساس نظریه ی یادگیری اجتماعی بندورا، ما از مشاهده ی رفتار یکدیگر یاد می گیریم و شخصیتمان شکل میگیرد. در این سریال شاهد هستیم که شخصیت ها برای پیشبرد اهدافشان راحت دروغ می گویند، اخلاقیات را زیر پا می گذارند و برای همین مسئله به خود افتخار می کنند و آن را سیاست رفتاری میدانند، در تمامی قسمت ها شاهد هستیم که نقی نتوانسته است شغل و درآمد ثابتی داشته باشد، شخصیتی که خود را بزرگ فامیل می داند بدون اینکه رفتار مناسبی داشته باشد، شخصیتی حسود، عقده ای که با تحقیر دیگران می خواهد بزرگ دیده شود، در طی ۶ قسمت تغییر مثبتی در رفتارش نداشته و هیچوقت نشان داده نشد که عدم موفقیت شغلی و مالی ایشان در زندگی، از شخصیت، طرز فکر و رفتارش ناشی میشود، در هر موقعیتی بدنبال آن بود که با بی ارزش کردن اقدامات و رفتار دیگران، در مرکز توجه قرار گیرد، مسائل و چالش های زندگی را در شانس و بدشانسی می دید.

در قسمتی از سریال شاهد هستیم که رحمت به راحتی و در عرض چند روز با پشیمانی از ازدواج با فهیمه به سرعت با فرد دیگری ازدواج میکنند ازدواجی که بدون شناخت، با عجله از روی هیجان بدون طی مراحل مشاوره پیش از ازدواج و فقط بخاطر اینکه هزینه های مربوط به سالن و … از بین نرود صورت می گیرد. اطرافیان هم رفتار او را تائید و به اقدام او اعتبار می دهند و حتی ما شاهد هستیم که رحمت با این ازدواج شادتر و خوشحال تر هم است. اهمیت دوره ی شناخت و مشاوره ی پیش از ازدواج به عنوان یک رفتار درست و آموزش ازدواج صحیح نادیده گرفته می شود.
شاهد هستیم رحمان و رحیم که در تمامی قسمت ها احترام برادر بزرگتر خود را داشته اند و برای پیشرفت در موسیقی تلاش میکردند و در مسیر پیشرفت قرار گرفته بودند به بگیره درگیر اعتیاد می شوند، نمی توانند مسیر توسعه و پیشرفت را بسلامت طی کنند، در خصوص اعتیاد آنان به راحتی در خانه صحبت می شود و حتی یک کودک ۸_۹ ساله هم نظر می دهد، رحمان و رحیم نماینده ی جوانان این کشور هستند، نشان داده می شود که جوانان به جای حل تعارضات رفتاری و خانوادگی خود به جای استفاده از شیوه های صحیح مانند گفتگو درگیر رفتارهای معیوب می شوند، از خانه فراری می شوند و ما شاهد تلاش، سختکوشی و استقامت جوانان برای رسیدن به رویا و پیشرفت نیستیم.
ارسطو به یکباره تبدیل می شود به فردی که قدرت حل مسئله و چالش های زندگیش را ندارد و آنچنان از رشد اخلاقی و بلوغ فکری پائینی برخوردار است که حاضر به قاچاق مواد مخدر می شود بدون آنکه لحظه ای به تبعات رفتارهای خود فکر کند یا برای یافتن شغل از شبکه ی اجتماعی ارتباطی و توانایی های بالفعل و بالقوه ی خود بهره بگیرید، می خواهد به سرعت به درآمدزایی برسد، ایشان با مشاهده ی هر خانم سریع احساساتی و هیجانی می شود و تصمیم به ازدواج می گیرد و ما شاهد هستیم که ایشان به جای پیشرفت در زندگی و شغل خود، پسرفت داشته اند و این مسئله به رفتارهای هیجانی و احساسی ارسطو باز می گردد و اینکه قدرت حل مسئله در شخصیت ایشان کمرنگ است, در هیج قسمتی تلاش نشد که راه درست و صحیح برای خروج تک تک شخصیت ها از چرخه ی رفتارهای معیوب نشان داده شود.
فهیمه زنی است که پس از فوت همسرش برای تامین هزینه های زندگی به یادگیری آرایشگری و راه اندازی شغل می پردازد و نشان می دهد که از توانایی های بالایی برای مدیریت زندگی خود و فرزندانش برخوردار است و این شخصیت می تواند الگو برای هزاران زنی باشد که شرایط مشابه فهیمه را دارند، به جای اینکه بعد فعال, مدیر و برنامه ریز شخصیت فهیمه تقویت شود شاهد هستیم که در سریال کار و فعالیت ایشان تخریب می شود.

و نقی اعلام می کند که فهیمه کار آرایشگری بلد نیست و حتی لبهای هما را به بدترین شکل درست می کند و مورد تمسخر قرار گرفته می شود، در این سریال به توانمندی و نقش تاثیر گذار زنان توجه مناسبی نمی شود، هما سعادت عضو شورای شهر می شود اما قادر نیست در این سمت نقش فعالی داشته باشد، استعفا می دهد و به خانه باز می‌گردد و بزرگترین دغدغه ی این زن، دختر محمود نقاش می باشد، فهیمه با وجود راه اندازی آرایشگاه فاقد مهارت کافی در انجام کار است. زن تقی، زنی عصبانی، پرخاشگر و سرزنش گر است که حتی همسرش را کتک می زند.
بهتاش به بدترین شکل و لحن با خانواده اش حرف می زند، برای پول به راحتی دروغ می گوید، از احساسات و عواطف دختران سو استفاده می کند, رو در روی مادر و پدرش می ایستد, در تک تک قسمت ها شاهد هستیم که خانواده پر تنش و فاقد انسجام است, گفتگو در خانواده تبدیل به تنش و دعوا می شود.
دختران نوجوان خانواده به جای مطالعه، برنامه ریزی و تلاش برای دستیابی به اهدافشان تمام وقت در شبکه های مجازی هستند و حتی بدون اجازه ی والدین قصد نصب ماهواره را دارند رفتارهایی که می تواند برای یک جامعه میلیونی تبدیل به یک الگو شود.
تک تک شخصیتها، نماینده ی قشری از جامعه هستند و ما می دانیم که این سریال در صدد است مسائل، چالش و مشکلات خانواده ها را نشان دهد و در بسیاری از خانواده ها مشکلات مشکلاتی این چنینی و بیشتر هم است, اما یک سریال به عنوان یک آموزش دهنده لازم است در خصوص چالش های نشان داده شد ریشه یابی هم داشته باشد و در کنار چالشها رفتارهای صحیح و مناسب را هم یه خانواده ها آموزش دهد.
خیلی از بینندگان دسترسی و فرصت مطالعه کتاب، حضور در سمینار، کارگاه ها و جلسات آموزشی را ندارند تا بتوانند رفتارهای مناسب و نامناسب شخصیت ها را تحلیل کنند، آنان شاهد این رفتارها هستند، از آنان یاد می گیرند و انجام می دهند که این مسئله می تواند یک بحران باشد، بحران تضعیف روابط در خانواده، تضعیف انسجام در خانواده، تضعیف احترام و جایگاه اعضا در خانواده.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا