بخش نوزدهم از سلسله واکاوی های مسائل اجتماعی ایران: تضاد نقش ها و تعارضات زناشویی در جامعه

بخش نوزدهم: واکاوی مسائل اجتماعی

تضاد نقش ها و تعارضات زناشویی در جامعه

خانواده کوچکترین، اساسی ترین  و محوری ترین نهاد اجتماعی در جامعه است که به عنوان هسته ی اولیه برای سایر نهادهای دیگر به شمار می رود، اساس و زیرساخت واحدهای بزرگ اجتماعی به شمار می رود. این نهاد، یک نظام عاطفی پیچیده ای است که چند نسل را در بر می گیرد و وجه تمایز آن با سایر نظام های اجتماعی در وفاداری، عاطفی و البته دائمی بودن عضویت افراد در آن است. در جامعه ایرانی تشکیل خانواده به عنوان یکی از مهمترین رخدادهای زندگی است که می تواند موجبات رشد و شکوفایی، توانایی ها و همچنین تأمین نیازهای مختلف انسان شود و به دنبال آن آرامش روانی را به همراه آورد (احمدی، ۲۰۰۹). در این بین سازگاری زناشویی، زیر بنایی ترین پایه و قوام زندگی مشترک و قدرت بخش نظام خانوادگی است و فرآیندی است که در طول زندگی زناشویی شکل می گیرد؛ چرا که شناخت سلایق، شخصیت و رفتارها و شکل گیری ارتباطات مؤثر بین زوجین، به زمان نیاز دارد اما با توجه به اهمیت این امر، بروز کشمکش و تعارض به عنوان جزء جدا نشدنی و همیشگی در ازدواج و روابط زناشویی است و در صورتی که حل نگردد آثار مخربی را با خود به دنبال خواهد آورد (سنایی، ۱۹۹۵) این تعارضات نشأت گرفته از مجموعه عوامل می باشد. تغییرات حاصله در جریان توسعه، مناسبات حاکم بر زندگی انسان ها را در جوامع مختلف دستخوش تغییرات جدی می سازد و سبب می شود تا تاثیرات عمیقی بر روابط بین زوجین (به لحاظ اجتماعی، هویتی و نقشی) به جای گذارد. تعارضات زناشویی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی آغاز می شود که در صورت شدت یافتن آن احساس خشم، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی بر روابط زن و شوهر حاکم می شود و تعارضات در این حالت به صورت ناهنجار بروز می کند (Cai Lian,2009). که این  امر می تواند تحت تأثیر جنسیت و تضاد نقش باشد، آنچه که در این یادداشت بنا بر آن شده تا به آن پرداخته شود. جامعه شناسان معتقدند جنسیت ناظر به ویژگی های شخصی و روانی است که جامعه آن را تعیین می کند و با مرد یا زن بودن یا مردانگی و زنانگی همراه است (گرت، ۱۳۸۲). بر این اساس جنسیت است که پسر یا دختر به دنیا آمدن افراد دارای پیامدهای بسیار مهمی بر همه جنبه های زندگی آنها خواهد بود. از طرفی نقش را به عنوان نوعی رفتار اجتماعی که یک فرد بر طبق الگـوهای کلـی اجتماعی و فرهنگی گروه صورت می گیـرد، نظیر نحوه پاسخ به انتـظار دیـگران تعریف می کنند. نقش های جنسیتی نیز حاصل آموزه های اجتماعی هستند که زنانگی و مردانگی را در انسان می پرورانند تا دختران و پسران گونه های مختلفی از جامعه پذیری را تجربه کنند. از این رو با توجه به آگاهی های عمومی و بسط ارتباطات اجتماعی و تکنولوژیکی، زمینه های التزام به نقش های جنسیتی به ویژه در بین زنان کم رنگ تر شده است، مناسبات زندگی مُدرن با عواملی چون میل به برابرخواهی جنسیتی، کسب منزلت اجتماعی و تلاش برای تحصیل تخصص های علمی و مهارت های شغلی در هم آمیخته که خود نشانگر رغبت روز افزون زنان به مشارکت اجتماعی است (اعزازی به نقل از دیل و مولین، ۲۰۰۳). مردانگی و زنانگی به یک مجموعه از خصوصیات اشاره دارد که اساساً با هر یک از جنس ها تداعی می شود و باعث ایجاد تفاوت از جنسی به جنس  دیگر می شود به  طور سنّتی، زنانگی و مردانگی به عنوان دو قطب مخالف و حوزه های مناسب یک جنس تلقی می شوند ولی حضور هر دو صفت در یک جنس جزء دیدگاه جایگزین است و مردانگی و زنانگی راهمراه با هم می آورد (کوک، ۲۰۰۰).

تا اواسط قرن ۱۹ تصور عمومی از خانواده یک خانواده گسترده بود. این نوع خانواده با تمام تفاوت هایی که بر حسب نواحی مختلف جهان و طی مراحل مختلف تاریخی پیدا کرده بود در دو ویژگی ثابت ماند. اول اینکه شامل سه نسل و بیشتر بود که با هم در زیر یک سقف و بر محوریک فعـالیت تولیدی جهت مصرف زندگی می کردند و دوم تمرکز قدرت در دست پدر خانواده بود (اعزازی، ۱۳۷۶). در این خـانواده روابط زن و شوهر می بایست طوری اجرا می شد که هر یک نقش های خانوادگی را به خوبی ایفا می کردند. بهترین شکل این روابط، احترام همراه با ترس زن از شوهر بود. مرد هم باید وظیفه ی خود را به عنوان مالک اموال خانواده به خوبی انجام می داد و به زن و فرزند خود رسیدگی می کرد(همان منبع). در ادامه ی این روند و بر اثر توسعه ی صنایع امروزی، واحد تولیدی از خانه جدا شد و افراد به استخدام کارخانه ها درآمدند و در این میان با جدایی فزاینده ای که بین محل کار و خانه برقرار گردید، زن به تدریج در ارتباط با ارزش های خانگی قرار گرفت. هر چند که این اندیشه که جای زن در خانه است برای زنان در سطوح مختلف معانی متفاوتی داشت( گیدنز، ۱۳۷۳). از آن زمان تاکنون تحولات زیادی در نقش های زنان و مردان صورت گرفت و هر دوی آنها در جریان تحولات نقش های خانواده گسترده به خانواده هسته ای تغییرات زیادی در نقش های خود شاهد بودند. در ایران نیز همگام با جریان توسعه، تغییرات زیادی در خصوص زنان از جمله تحصیلات و اشتغال ایجاد شد و سبب گردید تا نقش های زنان متحول گردد. هر چند هنوز هم نگرش های کلیشه ای در خصوص باور زن خانه دار و اولویت های نقش های مادری و همسری همچنان تغییر زیادی نکرده است و همین امر سبب بروز مشکلاتی برای زنان و حتی مردان شده و تضاد نقش ها را افزایش داده است( زارع، ۱۳۹۲). این تغییر آثار عمیقی بر نقشها و وظایف اعضا، به ویژه زن و شوهر و روابط زناشویی بر جای گذاشته است.جری برنارد زناشویی را نوعی نظام فرهنگی متشکل از اعتقادها و آرمان ها و نوعی تنظیم نهادی نقش ها، هنجارها و مجموعه ای از تجارب مبتنی بر کنش متقابل برای یکایک زنان می داند که علی رغم اینکه اساساً به معنی نوعی همزیستی برابرانه میان زن و شوهر است اما از جهت نهادی به نقش شوهر اقتدار و آزادی می بخشد. چندان که او بتواند و ملزم باشد تا فراتر از محیط خانوادگی جولان دهد.  نهاد زناشویی فکر اقتدار مردان را با تصور قابلیت جنسیتی و نیروی مردانه تقویت می کند و از همسران می خواهد که سازشگر وابسته و اساساً به فعالیت های خانه داری بپردازند( بلالی و همکاران، ۱۳۹۵).

مسئله ی تضاد نقش های زناشویی هر چند که یک موضوع جدید نیست اما مسلماً یک بحث واقعی و رو به تزاید است. به نظر می رسد که یکی از مسائل مهم در تعیین این نقش ها و همچنین تضاد بین آنها، مسئله ی جنسیت باشد.زیرا که جامعه شرح وظایف متفاوتی را برای زنان و مردان مشخص می کند و انتظار دارد که  افراد با توجه به جنسیت خود هنجارهای مربوط را بپذیرند و به آن عمل کنند. هر چند که تحقیقات متعدد نشان داده است که تعیین و توزیع نقش ها بر اساس جنسیت اساساً فرهنگی است و به جبران ملاحظات بیولوژیکی بستگی دارد ( سگالین، ۱۳۸۰). لیکن چندی قبل، این مسائل حاصل یک نظام طبیعی محسوب می شد که نقش های متفاوتی را بر عهده ی زنان و مردان می گذارد اما دگرگونی و تغییرات در جامعه هویت تازه ای برای زنان و مردان تعریف می کند و مساله تعارض و تضاد هنجارهای موجود در نقش ها دو چندان شده است. در خصوص نقش و تضادهای نقشی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که برخی به تقسیم نقش جنسیتی معتقد بوده و عده ای نیز بر عدم تفکیک نقش ها بر اساس جنسیت تاکید دارند. پارسونز معتقد است که خانواده هسته ای در صورتی می تواند به حداکثر کارکردهایش دست یابد که دو تفاوت اساسی ۱- وجود دو قطب مخالف رهبری و زیر دستان و ۲- وجود اختلاف در بین نقش های ابزاری و نقش های بیانگر وجود داشته باشد. وی معتقد است که در حالت اشتغال زن حالت بیانگر خود را از دست داده و تبدیل به رقیب شغلی شوهر خود می شود. رقابت بین زن و شوهر باعث سبب ناهماهنگی در خانواده می شود. در حالیکه ویلیام گود معتقد است که توزیع نقش ها بر اساس جنسیت موضوعی اساساً فرهنگی است و تنها به میزان ناچیزی به ملاحظات بیولوژیکی بستگی دارد( سگالین، ۱۳۸۰). فمنیست ها اما ضمن انتقاد به فرضیه هایی که به ساختار و کارکرد خانواده می پردازد مدعی هستند  که در طبیعت شکل مشخصی برای خانواده وجود ندارد و مبنای ساختاری و ایدئولوژیکی خانواده را دارد. یا مثلاً بارنت مسئله ی تکثر نقش های زنان را مطرح می کند و معتقد است این مسئله موجب اضطراب و فشار بیشتری بر زنان می شود. ایفای چند نقش همزمان موجب می شود که زنان در پاسخگویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش( خانوادگی و شغلی) که هر یک از نظر ارزشمندی و مرتبه در رده بالایی قرار دارند. انجام همزمان آنها فرد را دچار تعارض و گاهی تضاد نقش می کند.

آنچه که در راستای مطالب بیان شده می توان گفت و نتیجه گرفت این است که بررسی سیر تحولات در حوزۀ خانواده نشان می دهد که در دهه های اخیر دگرگونیهای اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و به دنبال آن، دگرگونیهایی که در شکل و وظایف خانواده، نوع نگاه افراد به خود و خانواده وانتظارات آنها از ازدواج و زناشویی پدید آمده است، نهاد خانواده و زناشویی را با چالشها و تعارضاتیمتفاوت و مضاعف نسبت به گذشته دست به گریبان ساخته است. از سویی نقشهای اجتماعی به منزلۀ مجموع های از انتظارات که در هر جامعه از دارندگان یکوضعیت اجتماعی توقع میرود با مشاهده، تقلید، آموزش و… در فرایندجامعهپذیری فـراگرفته میشوند. هر نقش، هنجارها و شرح وظـایف مـربوط به خود را دارد وانتـظار میرود هر فـرد مطابق با آن عـمل کند. بنابـراین به واسطۀ همین نقشها، وظایف و اموردر جـامعه تخصیص می یابند. در این میان، نقشهای زناشویی به دلیل اهمیت و وفور قابل بررسی و تعمق جدیاند؛ نقشهایی که به واسطۀ ازدواج زن و مرد به وجود آمده و زن و شوهر را در جایگاه های جدیدخود قرار می دهند و ازدواج پیوندی مقدس تلقی شود یا قراردادی اجتماعی، فرقی نمیکند؛مهم ظهور نقشهای جدید و با تبع آن هنجارها و ارزشهایی است که جامعه برای صاحبان این موقعیت ها تعیین میکند.در صورتی که این نقشها دارای انتظارات متعارض باشند، پدیده تضاد نقش ظاهرمی شود و این در شرایطی است که زن و شوهر خود را درگیر شرح وظایفی ناهمگون، نابرابر و در تضاد می بینند.که تضاد میان کار و خانواده یکی از جنبه های تضاد نقش است. تضاد بین این دو به ویژه در بین خانواده هایی که هر دو شاغلند بر کاهش سازگاری زناشویی تاثیر می گذارد و در این میان دو متغیر : کار و خانواده مداخله نموده و تاثیرش را بر ناسازگاری زوجین کم می کند که دو عامل می تواند در حل این سازگاری یاریگر باشد. ۱- حمایت از سوی شوهر برای زن از تضاد نقش زنان و عدم سازگاری می کاهد. این حمایت می تواند شامل حمایت های احساسی، آگاهی دهنده و رفتاری باشد. ۲- عامل رعایت انصاف در توزیع کارهای خانه است که بر جوانب گوناگون روابط بین همسران تاثیر بگذرد. لازم به ذکر است که  جهت کاهش تعارض نقش لازم است تا مکانیسم های اجتماعی به کار گرفته شود. با توجه به اینکه برابری جنسیتی ضرورتی اجتناب ناپذیر است می توان با آگاهی و آموزش تعارض نقش های زنان و مردان را کاهش داد و زمینه آرامش مورد انتظار در زندگی زناشویی را فرامم آورد.

منابع و ماخذ

-اعزازی، شهلا ( ۱۳۷۶)، جامعه شناسی خانواده (با تاکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر)، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
– بلالی و همکاران( ۱۳۹۵)، عوامل موثر بر تضادهای نقش های زنان و روابط آنها با تضادهای خانوادگی در شهر همدان، جامعه شناسی کاربردی، سال بیست و هفتم پیاپی ۶۴ شماره ۴٫
– خسروی، ز( ۱۳۸۲)، مبانی روانشناسی جنسیت، تهران، نشر سحاب.
– ریتزر، جرج( ۱۳۷۴)، نظریات جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.
– زارع، زهرا( ۱۳۹۲)، جنسیت و تضاد نقش های زناشویی، تهران، انتشارات جامعه شناسان.
– گرت، ا( ۱۳۷۹)، جامعه شناسی جنسیت، ترجمه کتایون بقایی، تهران، نشر دیگر.
– گیدنز، آنتونی( ۱۳۷۳)، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی.
– سفیری، خدیجه، زارع، زهرا(۱۳۸۶) بررسی ارتباط کلیشه ها یجنسیتی و تضاد نقش های زناشویی
در زوجهای جوان،پژوهشنامه علوم انسانی: شماره ۵۳ ، ۲۰۰-۱۷۷٫
سگالن، م (۱۳۸۰) جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، تهران نشر مرکز.

– Ahmadi A, Sharafi MR, Khoshbin S. Family Science. Tehran: Samt; 2009[Persian].
– Farah Bakhsh K. SafieAbadi A, Ahmadi SA, Delavar A. Comparison of cognitive style Ellismarital counseling, reality therapy, and the mixing of the two in reducing marital conflict. CounselingResearch& Development 2005؛۵(۱۸):۳۳-۵۸[Persian].
-SanaeiZaker. B Marriage, incentives, it’s health and abyss. Educational Research.1995;6 [Persian].

نویسندگان: سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی | لیلا فرقانی؛ دانشجوی دکتری جامعه شناسی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا