آموزش به عنوان یکی از چالش های مددکاری اجتماعی ایران

نویسنده: حامد صادق مقدم جوان (دانشجوی کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی)

مددکاری اجتماعی حرفه ای است مبتنی بر ارزش ها، دانش ها و مهارت ها که هدف از آن کمک به افراد، گروه ها و جوامع می باشد تا بتوانند استقلال شخصی، اجتماعی و رضایت خاطر فردی و اجتماعی بدست آورند. در جدیدترین تعاریف از مددکاری اجتماعی در سال ۲۰۱۴ مددکاری اجتماعی را حرفه ای کاربردی و رشته دانشگاهی می باشد که هدف آن توسعه و تغییر اجتماعی، انسجام اجتماعی و توانمند سازی افراد است. در ساده ترین نعریف می توان گفت مددکاری اجتماعی آمیزه ای از ارزش ها، دانش ها و مهارت ها است.

تعاریف متعددی در رابطه با حرفه و رشته دانشگاهی مددکاری اجتماعی وجود دارد که هر یک به نوعی به واژه های ارزش، دانش و مهارت اشاره می کنند اما بحثی که می توان به آن اشاره کرد این است که این دانش تا چه اندازه محقق می شود؟ دانش با ارزش ها و مهارت ها چگونه پیوند می خورد و در کنار هم و در راستای هم به کار برده می شوند؟ شاید به صورت کلی بتوان این ارزش ها، دانش ها و مهارت ها را به نوعی با آموزش مرتبط دانست. آموزش و دانش در هر جای دنیا کاستی هایی دارد که  به نوعی این کاستی ها به آن حرفه یا رشته خساراتی را وارد می کند و از آنجایی که حرفه و رشته دانشگاهی مددکاری اجتماعی جزء حرفه های حساس (به دلیل کار با آسیب دیدگان و آسیب پذیران) است، بنابراین این خسارت گاهاً بیشتر هم می شود و این خسارت بیشتر در آیندهء دانشجویانی است که وارد بازار کار می شوند. حال با توجه به اهمیت دانش و آموزش در حرفه، به طور خلاصه به چند مورد از موارد آموزشی که تأثیرات سوء بر حرفه و رشته مددکاری می گذارد اشاره می شود که به شرح زیر است:

  • کمبود نظریه کاربردی مختص مددکاری اجتماعی و یا عدم شناخت نسبت به آنها

در بحث استفاده از نظریات کاربردی در حرفه مددکاری اجتماعی باید به این موضوع اشاره کرد که مددکاری اجتماعی از دو بازوی قوی یعنی جامعه شناسی و روان شناسی کمک می گیرد و گاهاً از نظریات این علوم برای کار با افراد، گروه ها و جوامع استفاده میکند اما مددکاری اجتماعی به صورت خاص از وجود رویکرد و نظریه بومی به عنوان راهنمای کار تا حدودی محروم می باشد و یا دانشجویان شناختی نسبت به آنها ندارند. یکی از دلایل مهم عدم شناخت کمبود واحد درسی نظریه های کاربردی مددکاری اجتماعی در دوره کارشناسی و در خلال کارورزی ها است. این کمبود باعث می شود که که کارورزی به عنوان نقطه عطف رشته مددکاری اجتماعی بازدهی لازم را نداشته باشد و دانشجویان بدون پشتوانه علمی این دوره را بگذرانند.

  • رویکرد فردگرایانه دروس کارشناسی ارشد

در دوره کارشناسی ارشد وجود واحد های درسی مختلف نشان دهنده این می باشد که رویکرد، بیشتر به مددکاری اجتماعی بالینی است که کتاب های منبع اکثراً خارج از حوزه مرتبط و متعلق به رشته های یاورانه مرتبط می باشد که گاه به ارزش های خاص مددکاری اجتماعی تأکیدی ندارد و یا اصلاً مراجع را تنها به صورت فرد دیده است و به بافت محیطی وی توجهی ندارد. این نقص در وجود رویکرد و نظریه خاص به عنوان واحد درسی (چون متأسفانه دانشجو برای خواندن باید ملزم باشد) سبب ضربه خوردن به مهم ترین قسمت دوران تحصیل در مددکاری اجتماعی یعنی کارورزی می شود.

  • نبود واحدی با محوریت تکنیک ها و ابزارهای مددکاری اجتماعی

گزارش نویسی، بازدید منزل، مشاهده و مصاحبه از تکنیک های مهم در حرفه مددکاری اجتماعی به شمار می روند. بنابراین در حرفه مددکاری اجتماعی و در روند کار با گروه های هدف می تواند بسیار راهگشا باشد. این تکنیک ها و ابزارها به تنهایی در روند کار معنایی ندارند. در واقع در هنگام کار با مددجو و استفاده از تئوری ها و مُدل های کار با مددجو می توان برای پیشبرد کار و رسیدن به اهد اف کار از آنها استفاده کرد. حال باید این فرض را در نظر گرفت که زمانی که کار با مددجو از پشتوانه تئوریک و نظری برخوردار نیست این ابزارها مانند مصاحبه چه معنایی دارد. نبود واحدهای درسیِ مختصِ این تکنیک ها و ابزارها به صورت جداگانه از کمبود های آموزشی در حرفه و رشته دانشگاهی مددکاری اجتماعی است.

  • مسائل و مشکلات موجود در کارورزی

همان طور که از تعاریف مختلف مددکاری اجتماعی نمایان است، از ویژگی های مددکاری اجتماعی داشتن مهارت و کاربردی بودن آن است. با توجه به این ویژگی ها مقوله کارورزی در مددکاری اجتماعی از اهمیت بسزایی برخوردار است و به نوعی نقطهء عطف مددکاری اجتماعی محسوب می شود. در این راستا علاوه بر موارد آموزشی تأثیرگذار بر کیفیت کارورزی ها، سرپرستی در کارورزی، موسسه و … می توانند تأثیرگذار باشند.  عدم شناخت کافی برخی موسسات در رابطه با حرفه مددکاری اجتماعی و به تبع آن عدم مسئولیت نسبت به راهنمایی و آموزش دانشجو و سپردن بعضا کارهایی متفرقه که در شأن حرفه و رشته دانشگاهی مددکاری اجتماعی نمی باشد از جمله موارد مربوط به موسسه است که هم انگیزه دانشجو برای یادگیری را از بین می برد و هم به نوعی اصول کلی آموزش را زیر سوال می برد.

سرپرستی در کارورزی مددکاری اجتماعی و وجود سرپرست در امر آموزش کاربردی بسیار اهمیت دارد اما مواردی مانند عدم نظارت دقیق سرپرست، سلیقه ای کار کردن و ارزشیابی های متفاوت بدون توجه به دستورالعمل و اقدامات انجام شده توسط دانشجو از جمله مشکلات موجود در بحث سرپرستی است. (یادداشت مربوط به این قسمت با توجه به تجربه و مشاهدات نویسنده و گفت و گو با دانشجویان است).

  • ضعف سیاست گذاری آموزش در مددکاری اجتماعی

از دو دهه پیش دانشگاه های علامه طباطبایی و علوم بهزیستی و توان بخشی به آموزش علمی و عملی دانشجویان مددکاری اجتماعی می پردازد. ابتدا در دوره کارشناسی و به مرور در دوره های ارشد و دکتری پذیرش داشته است و به تربیت متخصصین مددکاری اجتماعی در سطوح متفاوت می پردازد. حال با توجه به حساسیت حرفه و رشته مددکاری اجتماعی یکی از سیاست های آموزشی در این حرفه راه اندازی این رشته در دانشگاه های علمی کاربردی است.

دانشگاه های علمی کاربردی با هدف تربیت تکنسین و افزایش مهارت کارکنان سازمان های مربوطه راه اندازی شده است اما امروزه در بسیاری از رشته ها بالاخص مددکاری اجتماعی پذیرش دانشجو دارد که این پذیرش تنها با داشتن مدرک دیپلم و گواهی سلامت و بدون هرگونه آزمون و ارزیابی انجام می گیرد. پذیرش در روره کاردانی با گرایشاتی مانند خانواده، اورژانس اجتماعی، کودک و … است که بررسی چارت درسی نسان دهنده آن است که اینها به نوعی فقط پسوند هستند و تفاوت فقط در تعداد محدودی واحد درسی و منبع است. علاوه بر این موارد باید به این موضوع اشاره کرد که مددکاری اجتماعی غیر از رشته بودن یک حرفه است که نیاز به گذراندن واجدهای کاربردی کارورزی است و این در حالی است که دانشجویان در دانشگاه های علمی کاربردی در دوره کاردانی تنها تعداد واحد کمی را می گذرانند و این به نظر نمی تواند پاسخگوی آموزش و یادگیری این دانشجویان باشد.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا