توانمندسازی و شاخص های توسعه اجتماعی با تأکید بر مددکاری اجتماعی

توانمندسازی یکی از مفاهیم بسیار کاربردی در حرفه مددکاری اجتماعی و اهداف کلان برنامه های توسعه ای  می باشد. مددکاران اجتماعی رسالت خود را توانمندسازی افراد و برقراری عدالت اجتماعی در خصوص افرادی می دانند که در سطوح پایینی جامعه قرار دارند و به علت مشکلات ساختاری و نهادی به حاشیه رانده شده اند. در تعریف مددکاری اجتماعی اشاره می شود که هدف مددکاری اجتماعی کمک به مددجو (فرد، گروه یا جامعه) است که  مشکل خود را شناخته و به توانایی‌های خود پی ببرند و با استفاده از منابع و امکانات موجود در جهت حل مشکل خود اقدام کنند و بتواند به استقلال نسبی و رضایت خاطر برسند. همانگونه که در تعریف مشخص است مددکاران اجتماعی بر توانمندسازی گروههای هدف و تلاش برای دستیابی به استقلال نسبی و خودکفایی آنها تأکید می کنند.

در مددکاری جامعه ای به عنوان یکی از شاخه های اصلی مددکاری اجتماعی شاکله اصلی مدکاری اجتماعی بر مبنای مشارکت مردم و توانمندسازی آنها قرار دارد و در رشد و توسعه محلی به خوبی به این مهم اشاره گردیده است.

تعاریف توانمندسازی

توانمندسازی عبارت است از ارتقای توانایی افراد در استفاده بیشتر از قوه تشخیص و تحلیل، داشتن بصیرت در انجام کارهایشان و مشارکت کامل و آگاهانه در تصمیم هایی که بر زندگی آنها اثر می گذارد.

از نظر سازمان ملل متحد نیز توانمندسازی شامل پنج بخش عمده است که عبارت اند از:

۱- احساس ارزش داشتن؛

۲- حق مالکیت و تصمیم گیری؛

۳- حق دسترسی به فرصت ها و منابع؛

۴- حق کنترل زند گی خود در داخل و بیرون از خانه؛

۵- قدرت تأثیرگذاری بر جریان تغییرات اجتماعی برای به وجود آوردن نظام عادلانه تر اقتصادی

مراحل مختلفی که یک فرد طی آن از نیازها و خواسته های درونی خود آگاه شده و انگیزه و جرأت دست یابی به هدف موردنظر را در خود تقویت و به همراه آن توانایی و شایستگی لازم برای عملی ساختن آن را در خود ایجاد می کند را به اصطلاح توانمندی می نامند.

اکثر صاحبنظران، کارشناسان و متخصصین امور اجتماعی و آموزشی تا اندازه ای بر پارامترهای زیر در زمینه توانمندسازی تأکید دارند:

۱- توانمندسازی یک جریان خودجوش و پویا است که از درون بافت اجتماعی شکل میگیرد.

۲- رهبران عقیدتی، مذهبی و سیاسی و همچنین افراد کلیدی می توانند در شکل گیری و ارتقای سطوح توانمندسازی اجتماعی نقش بسزایی داشته باشند.

۳- توانمندسازی یک جامعه، چیزی نیست که شما بتوانید برای آن جامعه انجام دهید. زیرا فرایند توانمندسازی، یا توسعه ظرفیت ها، یک فرایند اجتماعی است، یعنی چیزی است که آن جامعه خودش باید تجربه کند. حتی اعضای یک جامعه، به عنوان افراد، نمی­توانند جامعه­ شان را توسعه دهند. این فرایند رشد جامعه به عنوان یک کل، به صورت درونی، یک اُرگانیسم (یک سوپر اُرگانیسم یا یک اُرگانیسم اجتماعی) است.

۴- شکل گیری توانمندسازی به فنون و مهارت هایی از قبیل سازماندهی و توسعه اجتماعی و هم چنین ارتباطات پویا نیاز مبرم دارد.

۵- رویکرد اصیل و حقیقی توانمندسازی، از پایین به بالا شکل می گیرد. در این فرآیند شیوه های متعددی از تعامل اجتماعی ممکن است وجود داشته باشد.

۶- توانمندسازی رویکردی است که با روابط قدرت قوا در جامعه ارتباط دارد و هدف نهایی آن تلاش برای تقسیم مجدد قدرت موجود اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و کسب هویت فرهنگی توسط گروههای محروم است.

حرفه مددکاری اجتماعی در کار با جوامع بیش از هر چیزی بر تواناییها و ظرفیتهای خود مردم و نیروهای بومی توجه دارد و بر این مهم تأکید دارد در صورتی ما می توانیم در راستای توانمندسازی حرکت کنیم که برنامه ها و اقدامات با مشارکت آگاهانه و حضور فعال خود مردم باشد.

مددکاران اجتماعی در مددکاری جامعه ای ۴ فرضیه را مدنظر دارند و به آن عتقاد کامل دارند:

الف: جامعه قادر است مشکلات خود را حل کند.

ب: جامعه می خواهد تغیر کند.

ج: تغییر حاصل از مشارکت مردم ثبات بیشتری دارد.

د: جامعه همانند فرد برای سازمان دهی خواسته های خود نیاز به کمک دارد.

یکی از ارزشهای اساسی در مددکاری اجتماعی برقراری عدالت اجتماعی با تأکید بر توانمندسازی افراد جامعه می باشد و در مقابل، برقراری عدالت اجتماعی  به عنوان  یکی از اهداف کلان هر برنامه توسعه ای  مطرح می گردد. لذا بدون توجه به مشارکت آگاهانه  افراد در فرایند برنامه ریزی و همچنین در  اقدامات مددکاری اجتماعی دستیابی به این مهم امکان پذیر نخواهد بود.

مددکاران اجتماعی در کار با افراد، گروهها و جامعه معتقدند ما اگر بخواهیم جامعه ای را توانمند کنیم و در راستای توانمندسازی حرکت کنیم باید به افراد ماهی ندهیم بلکه باید ماهیگیری یاد بدهیم به همین علت متخصصین این حرفه به سازمانهای حمایتی توصیه نموده اند که به جای کمک نقدی و مالی مستقیم به افراد، بر تواناییها، ظرفیتها و مشارکت آنها در راستای توانمندسازی و استقلال نسبی توجه داشته باشند. 

توانمندسازی در توسعه

امروزه بدون حضور و مشارکت مردم اجرای طرح های توسعه ای مشکل و حتی با شکست مواجه خواهد شد. زیرا مردم استفاده کنندگان نهایی طرح ها و یا گردانندگان آن خواهند بود.

از آنجا که مردم خود به عنوان افراد ذینفع و مخاطبین برنامه های عمرانی مطرح اند، همفکری، همکاری و مشارکت آنان در فرایند تهیه و اجرای این برنامه ها از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و بسیار سودمند است. بدون شک توسعه اجتماعی مستلزم مشارکت های مردمی در ابعاد مختلف است و درواقع بدون مشارکت نمیتوان به توسعه اجتماعی مردم محور، فراگیر و پایداری دست یافت. در فرایند توسعه اجتماعی، مشارکت آحاد جامعه مدنظر است و شهروندان قطع نظر از تعلقات قومی و علایق اعتقادی شان، امکان می یابند تا با توجه به صلاحیت و توانمندی ذهنی شان، در تمام پدیده ها و متغیر ها اثرگذار باشند. توسعه در بسیاری از موارد حتی آداب و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر می گیرد.

هدف نهایی هر برنامه توسعه، عبارت است از تلاش برای ایجاد محیطی مناسب برای تک تک اعضای جامعه، به نحوی که کلیه اعضای جامعه بتوانند ارزش ها و قابلیت های خود را بروز داده و از منافع آن برخوردار شوند. بر این اساس، مفهوم اساسی اصطلاح توانمندسازی، متوجه ایجاد محیطی است که مردم با خلاقیت و کارآیی بیشتری قادر به پاسخگویی به نیازها و مطلوبیت هایشان می شوند، شانس آنان برای یک زندگی طولانی تر و سالم تر افزایش می یابد و قابلیت دستیابی آنان به دانش و منابع مورد نیاز برای یک زندگی مناسب فراهم می گردد. بر این اساس، سازماندهی، تحرک بخشی و بهبود مهارت ها و قابلیت های اجتماعی مردم و درگیر کردن آنان در توسعه محلی از طریق برنامه های اجتماعی و نیز بسترسازی برای خودکفایی در کسب درآمد، مهم ترین جنبه های هر برنامه توانمندسازی محسوب می شوند. سیاستهای توانمندسازی  در توسعه بر این مهم تأکید دارد که قشر های محروم جامعه نه تنها دسترسی کمتری به منابع قدرت دارند بلکه اساساً فاقد کنترل بر این منابع اند.

توانمندسازی در حوزه های مختلف (با تأکید بر شاخصهای توسعه)

توانمندسازی دقیقاً به معنای مقابله با وضعیت بی قدرتی مردم است. این فرآیند در بُعد اقتصادی دلالت بر فقرزدایی دارد، از بُعد سیاسی به دنبال رهاسازی مردم و خارج ساختن آنها از سلطه قدرتمندان است. از بُعد اجتماعی به معنای تقویت زمینه های همبستگی اجتماعی و بسط ارتباطات مدنی است و بالاخره از بُعد فرهنگی به دنبال دستیابی به ساز و کارهایی برای افزایش انتخاب های مردم است

شاخص بهداشت عمومی و آموزش

در حوزه اجتماعی، توانمندسازی به معنای تقویت حوزه عمومی به منظور کاهش تنش های طبقاتی، قومی، نژادی و مذهبی و از این طریق افزایش آگاهی های معطوف به ایجاد همبستگی اجتماعی است و همچنین افزایش آگاهی شهروندان به حقوقی از قبیل حق برخورداری از امنیت اجتماعی، حق استفاده از بیمه بیکاری و مزایای بهداشتی و از همه مهم تر، حق برخورداری از آموزش را در بر می گیرد.  توانمندسازی در این حوزه به خوبی می تواند در بالا بردن شاخص بهداشت عمومی و بالا بردن امید به زندگی و همچنین شاخص آموزش موثر باشد.

در توانمدسازی افراد، گروهها و جوامع و در ارتباط با شاخص بهداشت عمومی و امید به زندگی می توان اقدامات ذیل را انجام داد:

  • مشارکت آگاهانه و با میل و رغبت درونی در افراد جامعه در برنامه ها و طرحهای مربوطه
  • استفاده از تواناییها و ظرفیتهای محلی و منطقه ای در خصوص برنامه های بهداشت و درمان
  • گسترش امکانات بهداشتی به ویژه در مناطق محروم برای برخورداری از حداقل امکانات معیشت زندگی و ارتقای سطح بهداشت جامعه برای برخورداری از امید به زندگی بالاتر.

گسترش نظام تأمین اجتماعی در مناطق شهری و روستایی و جلوگیری از فقر و ایجاد فضایی مناسب در ترسیم چشم انداز آینده که اقدام هایی از قبیل نظام تأمین اجتماعی، بیمه بهداشتی و درمانی، بیمه عمر و بازنشستگی، بیمه بیکاری، مسایل مربوط به سالمندان و گروه های آسیب پذیر جامعه را در برمی گیرد.

شاخص آموزش:

بررسی عوامل موثر بر پیشرفت و ترقی توسعه در جوامع پیشرفته نشان می دهد که همه این کشورها از آموزش و پرورش توانمند و کارآمد برخوردار هستند.

در بالا بردن شاخص آموزش و تحصیلات می توان اقدامات ذیل را به عمل آورد:

  • توجه ویژه به امر آموزش بزرگسالان، تحت پوشش قراردادن تمامی کودکان واجب التعلیم در مناطق محروم، مرزی و عشایری به ویژه کودکان با نیازهای ویژه
  • تلاش پیگیر در جهت ساماندهی اعتبارات و تخصیص بهینه امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی با اولویت مناطق محروم،
  • انجام تمهیدات لازم برای ظهور قابلیت های فردی و اجتماعی و توانمندسازی افراد جامعه از طریق آموزش،
  • گسترش نظام اطلاع رسانی، الزام به شفافیت در امور و پاسخگو بودن نهادهای مسؤول در مقابل مردم و تقویت نهادهای مردم محور
  • کاربردی کردن سوادآموزی در جهت کمک به توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
  • تغییر روش آموزش از روش سنتی به روش یاددهی مشارکتی،
  • جایگزین کردن آموزش های جذاب کیفی به جای آموزش های تحمیلی و برقراری پیوند بین سواد و زندگی.
  • سیاست و فرهنگ به عنوان دو حوزه تأثیرگذار در بالابردن شاخص کیفیت زندگی

 در حوزه سیاست

در این حوزه  توانمندسازی به معنای ایجاد زمینه مشارکت واقعی و فعال سیاسی برای شهروندان در عرصه های اساسی کنش سیاسی یعنی حق رأی، حق شرکت در فعالیت های حزبی، حق نامزدی مقامات انتخابی، حق مشارکت فعال در فرآیند قانونگذاری و حق نقادی برنامه ها و سیاست های اجرایی حکومت در همه عرصه های داخلی و خارجی و نیز به معنای برداشتن هرگونه مانع  قانونی و غیرقانونی در این زمینه ها است و البته بدیهی است که این امور فقط از عهده دولت های نوین قانونمندی که پاسخگوی مردم، نقدپذیر، حافظ دموکراسی و مسئول پیشبرد و هدایت جامعه به سوی اهداف توسعه پایدارند ساخته است. قطعاً در جامعه ای افراد در این حوزه فعال باشند میزان رضایت از زندگی آنها و کیفیت زنگی آنها بسیار متفاوت خواهد بود با یک جامعه بسته و فاقد این معیارها. چرا که میزان مشارکت آگاهانه افراد و با میل و رغبت درونی آنها که یکی از ملزومات اصلی توانمندسازی است در جامعه ای و توسعه ای بر مبنای دموکراسی شکل خواهد گرفت.

در حوزه فرهنگی

در این حوزه توانمندسازی به معنای حق گزینش شیوه زندگی، حق گزینش ارزش ها، حق دسترسی به اطلاعات و حق تقویت سرمایه فرهنگی و بازنمایی آن در عرصه زندگی اجتماعی است. که این حوزه نیز میتواند با ایجاد اخساس رضایت و همچنین احساس ارزشمندی افراد جامعه در ارتباط مستقیم با بالا بردن شاخص کیفیت زندگی باشد.

توجه به اقشار محروم و تأکید بر توسعه محلی به عنوان عاملی تأثیرگذار در توانمندسازی و شاخص های توسعه

یکی از مهمترین برنامه ها در جهت توانمندسازی افراد جامعه در برنامه های توسعه، توسعه محلی و توانمندسازی اجتماع محور می باشد که در مددکاری اجتماعی و بیشتر در رشد و توسعه محلی نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

توسعه محلی این ایده را مطرح  می کند که همه مردم مهم هستند و باید در تصمیمات اجتماع نقش داشته باشند. باید این حق را برای همه در نظر گرفت که در مورد آنچه بر زندگی آنها اثرگذار است خودشان تصمیم گیری کنند. اهداف این توسعه در نهایت توانمندسازی و بهبود کیفیت زندگی انسان ها است.

در توانمندسازی استفاده‌ از دانش‌ بومی و تلفیق‌ آن‌ با دانش‌ نوین‌ اصل‌ است. ضمن‌ اینکه، این‌ رویکرد باعث‌ جامعه‌ مشارکتی با ابعاد وسیع‌ آن‌ می شود. همچنین‌ در رویکرد جدید (توانمندسازی)، مدیریت‌ از پایین‌ به‌ بالا است. رویکرد مدیریتی از پایین‌ به‌ بالا یعنی‌؛ «مشارکت‌ دادن‌ اقشار محروم‌ و حاشیه‌ نشین جامعه‌ برای اجرای طرحها و توجه‌ به‌ دخالت‌ دادن‌ آنان‌ در تصمیم‌گیری ها که‌ در حکم‌ وسیله‌ای برای گسترش‌ و توزیع‌ دوباره‌ فرصت‌ها با هدف‌ همیاری در توسعه‌ و بهره‌مندی همگانی از مواهب‌ آن‌ است.»

به طور کلی، مشارکت جامعه محلی عبارت است از دخالت دادن همه اعضای جامعه محلی در برنامه ریزی، طرح ریزی و راه اندازی یکی پروژه که به نفع همان جامعه طراحی شده است، این مشارکت غالباً، از طریق رهبران بومی، سازمانهای محلی و با کمک نیروهای داوطلب فراهم می آید (هومن ۱۳۷۰ ص۳۲)

نتیجه گیری:

مددکاران اجتماعی در رشد و توسعه محلی به عنوان یکی از شاخه های مددکاری جامعه ای به جایگاه مشارکت آگاهانه و استفاده از امکانات و منابع خود جامعه و همچنین استفاده از رهبران بومی و پتانسیلهای محلی در برنامه ها تأکید دارند و این مهم را در جهت توانمندسازی و رسیدن به توسعه پایدار و درون زا مدنظر دارند. در برنامه های توسعه همانگونه که مطرح گردید هر چقدر به مردم و جایگاه آنها در برنامه ریزی توجه گردد و به آنها تنها به عنوان استفاده کنندگان از برنامه ها نگاه نشود و به مشارکت آگاهانه و با رغبت و میل درونی آنها اعتقاد داشته باشند مطمئناً در همه شاخصهای توسعه از جمله (آموزش، درآمد، بهداشت و درمان، کیفیت زندگی، تولید ناخالص و ….. شاهد رشد و گسترش خواهیم بود و در جهت توانمندسازی مردم اقدام نموده ایم زیرا مردم هم وسیله توسعه اند و هم هدف آن.

اما متأسفانه در برنامه‌ریزی های‌ کشور ما علیرغم پیشرفتها و تلاشهایی که در رابطه با توانمندسازی و مشارکت افراد انجام پذیرفته است، فقدان‌ توسعه‌ای‌ درونزا با تأکید بر برنامه‌هایی ‌که‌ مردم‌ در آن‌ مشارکت‌ داشته‌ باشند و دولت‌ تنها نقش‌ تغذیه‌ آن‌ را به‌ عهده‌ گیرد، به‌ خوبی‌ مشهود است. برنامه ها عموماً از بالا به‌ پایین‌ انتخاب‌، تنظیم‌، تجویز و ابلاغ‌ شد. در نتیجه بسیاری‌ از اهداف‌ توسعه‌، تنها در همان‌ کاغذها، ابلاغیه‌ها و بخشنامه‌ها باقی‌ ماند. حال‌ اگر درصدد باشیم‌ که‌ توسعه‌ مشارکتی‌ را در جهت تونمندسازی افراد در جامعه ترویج‌ کنیم‌، متأسفانه با مشکل در اجرا روبرو خواهیم شد.

یکی از این موارد در اقدام دولت جهت مشارکت مردم در انصراف از یارانه مشاهده گردید علی رغم تبلیعات و نظرات کارشناسی و نحوه مدیریت هزینه های این مشارکت در برنامه های دولت ما شاهد کمترین مشارکت در این زمینه بودیم که به نظر این عدم مشارکت خود حاوی پیامهای بسیار مهمی جهت اقدامات بعدی برنامه ریزان و سیاستگذاران بود.

تا زمانی که ما در برنامه ها جایگاه مردم و مشارکت فعال آنها را در نظر نگیریم و نگاه به برنامه ها و اجزاء آن در راستای توانمندسازی مردم نباشد در دستیابی به شاخصهای توسعه در زمینه (آموزش، بهداشت عمومی، کیفیت زندگی، درآمد ناخالص و سایر حوزه ها  با پسرفتی قابل ملاحظه روبرو خواهیم بود و به عدالت اجتماعی به عنوان شاکله اصلی برنامه های توسعه نخواهیم رسید. در بحث توانمندسازی کارشناسان و متخصصین اجتماعی توانمندی را در یکی ابعاد آن در نظر نمی گیرند لذا توانمندسازی را در جنبه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مدنظر دارند و با این نگاه به مقوله توانمندسازی و تعاریفی که از توسعه می شود می توان نتیجه گرفت جامعه ای که توسعه یافته باشد می تواند جامعه توانمندی نیز باشد، چرا توانمندسازی مردم و برقراری عدالت اجتماعی یکی از اهداف کلان توسعه می باشد و در مقابل جامعه ای که توانمند باشد می تواند به عنوان یک جامعه توسعه یافته نیز مطرح شود.

نویسنده: آزاد دارابی؛ دکتری مددکاری اجتماعی | از سری یادداشتها و مقالات ماه جهانی مددکاری اجتماعی سال ۲۰۱۷
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا