ضرورت تغییرات بنیادین در مددکاری اجتماعی

آیا بعد از گذر نیم قرن از عمر مددکاری اجتماعی در ایران ، نیازی به تغییر در کم و کیف آن احساس می شود؟

آیا اگر دست به تغییرات بزنیم بمعنای نادیده گرفتن تمام زحمات و تلاشهای شبانه روزی اساتید و مددکاران اجتماعی این کشور است؟

آیا این تغییرات بمعنای بدعت، تحریف و ظهور پیامبران جدید می باشد؟!

معتقدم که بنا به دلایلی که مختصر می آید و پیشتر توسط اساتید گفته یا نوشته شده ، ضرورت تغییرات ماهوی در علم و حرفه مددکاری اجتماعی کشور نه تنها احساس می شود ، بلکه در حد یک دیالیز اجتماعی است! می بایست از فیلترهای اصلاحی و علمی جدید که متناسب با تغییرات اجتماعی روز است ، بگذرد. معتقدم که این تغییرات بمعنای نه تنها نادیده گرفتن زحمات اساتید این حرفه که بلکه به فرمایش استاد بزرگوار جناب دکتر سام آرام : (درٍ همه دنیا پیشرفت علم و مهارت در فرایند تراکم دانش و تجربیات علماء قبلی و نقد سازنده توسط دانش أموختگان جدید حاصل میشود .شکی نیست که تجربیات همه مددکاران اجتماعی در فضای حرفه ای ، ارزشمند است و اگر مستند شود میتواند قدمی درٍ پیشرفت حرفه و دانش مددکاری اجتماعی باشد.
ارزش تجربیات و مطالعات همکاران را بدانیم ،اینها میتوانند عمدتاً همان جوی بارهای زلالی باشند که به دریاچه موجود مددکاری اجتماعی وارد میشوند . ولی نه إلزاماً ).
ومعتقدم که این تغییرات نه بدعت و تحریف و ظهور پیامبران جدید که ترمیم و اصلاحی است که توسط بخشی از بدنه جامعه مددکاری انجام می گیرد . بخشی از بدنه که خود در این تغییر پیشنهادی وامدار زحمات و آموزشهایی است که پیشترها اساتید برایشان کشیده اند.

اما در ضرورت تغییرات بنیادین در مددکاری اجتماعی کشور ؟

بررسیها نشان می دهد که نیمه عمر تولید علم در جهان در سال ۱۹۹۹ سه سال بوده است . این عمر علم در سال ۲۰۱۰ به شش ماه رسید و پیش بینی می گردد که در سال ۲۰۲۰ عمر علوم به صد روز خواهد رسید. این بدان معناست که یافته های علمی در هر حوزه ای بویژه در حوزه های انسانی و اجتماعی در حال حاضر ۶ ماه بیشتر دوام نداشته و قابل اعتماد و استناد نیست. چرا که با تغییرات لحظه به لحظه روبروییم. عدم همسویی افراد یا علوم با این تغییرات باعث اختلالی می گردد که از آن با عنوان بیسوادی مدرن ! یاد می گردد. می دانیم که در دهه های پیشین کسی بیسواد بود که خواندن و نوشتن بلد نبود. سپس بیسواد به کسی گفته می شد که زبان و کامپیوتر بلد نبود و در حال حاضر بیسواد کسی است که بهره دیجیتالی نداشته باشد یعنی سواد آموزشی به روز نداشته باشد. در سند تحول بنیادین دولت قرار است تا سال ۱۴۰۴  تغییرات بنیادینی در عرصه های علمی و اجتماعی کشور بوقوع بپیوندد . آیا نشانه های این تغییر دیده می شود؟!  در کارزار رسانه ای آقای دکتر موسوی چلک سئوالاتی را در این باب مطرح کردند که بیانگر نگرانی ایشان بود. آقای سرابی اشاره  بر این مطلب داشتند و وقتی مطرح کردند با حملات غیر عقلایی روبرو شدند آقای دکتر سام آرام در ضرورت ورود رودها و جویبارها به دریای مددکاری اجتماعی صحه گذاشتند و نگران از ورود فاضلاب به این دریا!
همکاران محترم ! آیا در لحظات پیش رو که نهایت عمر یک یافته علمی به ۱۰۰ روز می رسد ، ماندن و درجا زدن در یافته های دهه های پیشین کمکی به حال مددکاران اجتماعی خواهد بود؟ در مقاله ای با عنوان : آیا عصر غولهای فکری به پایان رسیده است؟ چند سال پیش نوشتم که دیگر شاهد ظهور غولهای بزرگ فکری و علمی در جهان نخواهیم بود! انشتین ، ولتر ، ابن خلدون ، فارابی ، دورکیم ،  سعدی ، بتهوون و … مربوط به دوره هایی از زمان بودند که علم در انحصار افراد خاصی بود و دسترسی به اطلاعات محدود. لذا طبیعی بود که با انبوه اندیشه های مترقی اما محدود به افراد خاص روبرو بودیم . اکنون این مسئولیت و خلاقیت بنا به تغییرات جدیدی که اتفاق افتاد و محدوده علم را بسیار وسیع کرده و چرخش آنرا خارق العاده! دیگر این چهره های علمی را نداریم اما رشد علم در همه شاخه ها در دو سه دهه اخیر بیشتر از کل دستاوردهای بشری از ابتدای خلقت بوده است.
پس حرفه مددکاری اجتماعی هم متاثر از این تغییرات بنیادین است . نیازمند تغییرات اساسی که با شهامت علمی توسط افراد شهیر و گمنام اتفاق بیفتد. مقاومتهای غیر منطقی و لجاجتهای غیر منصفانه راه علم را سد نمی کند اما به تاخیر می اندازد. در جامعه مددکاری اجتماعی کشور افرادی هستند که حرفی برای زدن دارند و تغییراتی را آماده کرده اند لطفاً توانمندانی که می توانند تریبون در اختیار آنان قرار دهند چنین کنند تا آنچه را که مهیا کرده اند در اختیار حرفه و هم وطنانشان قرار دهند تا ضمن نقد و ارزیابی قدمی کوچک باشد در اعتلای کشور بزرگمان.

احمدعلی جبارزاده
مددکار اجتماعی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا