مقدمه ای بر کتاب “من ناجی تو هستم”

من-ناجی-تو-هستممقدمه ای بر کتاب “من ناجی تو هستم”

(رهایی از بازی قربانی شدن در زندگی و مثلث کارپمن)

مولف: هدی فرح پور

در علم روانشناسی، نظریه ای به نام «مثلث کارپمن» وجود دارد که بسیار کاربردی است و رایج ترین مدل روابط بین مردم است و توسط استیون کارپمن در تحلیل رفتار متقابل طراحی شده است. این نظریه یک بازی ذهنی و روانی را مطرح می کند که بسیاری از انسان های دنیا به آن دچارند. کارپمن مثلثی را ترسیم می کند که در هر ضلع آن یک نقش وجود دارد؛ یک ضلع به نام ناجی، ضلعی به نام قربانی و ضلع دیگر با عنوان آزارگر.

این مثلث یا چرخه را استیون کارپمن، اولین بار آن را در سال ۱۶۶۱ توصیف کرد. مردم یکدیگر را دستکاری می کنند، به یکدیگر وابسته هستند و از آن بسیار خسته می شوند. خوشبختی در چنین روابطی بسیار اندک است. مانند نیروها برای ایجاد تفاوت. اما راهی برای این وجود دارد.

کارپمن مطرح می کند که بسیاری از ما آدمها در طول زندگی روزانه گرفتار این بازی و مثلث می شویم. چرا که این مثلث به ما کمک می کند تا انرژی های روانی روزانه خودمان را تخلیه کنیم و بار مشکلات را بر گردن دیگری بیاندازیم.

کارپمن مثلث نقش ها را برای بازی های انسان ها ابداع کرد. انسان ها در روابط خود در نقش های کارپمن قرار می گیرند. دانسته یا نادانسته، بیشتر ما به عنون یک «قربانی» به زندگی و مسائل آن واکنش نشاند می دهیم. هرگاه از پذیرش «مسئولیت» عمل، فکر یا اقدام خود سرباز می زنیم، بدون آنکه آگاه باشیم در نقش قربانی قرار می گیریم. «قربانی گری» به طور اجتناب ناپذیری، احساس خشم، ترس، گناهکاری و یا بی کفایتی ایجاد می کند و باعث می شود که ما احساس کنیم به ما خیانت شده، و دیگران از ما سوءاستفاده کرده اند.

تاریخچه

اریک برن پایه گذار نظریه بازی ها است. او در این تئوری توضیح می دهد آنچه به عنوان رفتار نشان می دهیم و آنچه در مقابل دریافت می کنیم همه در قالب ناهشیار و به صورت نوعی بازی روانی صورت می گیرد؛ و طبعاًهر بازی با هدف دریافت لذت ویا به تعبیر روانشناسی «نوازش» می باشد.

شاگرد برن، استیون کارپمن در تکمیل این تئوری نظریه خود را درقالب یک مثلث ابداع کرد. از دید برن این مثلث آنقدر گویا و کامل بود که آن را بنام خود کارپمن نامگذاری کرد. به این مثلث، مثلث شرم یا خالق شرم نیز گفته می شود. همه بازی های روانی در یک مثلث اتفاق می افتند. هرکس در این مثلث گیر بیفتد در واقع اسیر بازی های روانی می شود که حاصلی جز شرم، استیصال و درماندگی ندارد.

احساس قربانی بودن توسط استیون کارپمن به خوبی در قالب مثلث قربانی نشان داده شده است. نگاه عمیقی به آن و ارزیابی خود و روابط مان در پرتو آن می تواند شناخت عمیق تری برای ما فراهم آورده و به رشد و تعالی ما کمک شایانی نماید. به این مثلث «شرم آفرین» یا «خالق شرم[۱]» گویند برخی نویسندگان از جمله لین فارست ،زیرا معتقدند بوسیله نقش آفرینی در این مثلث ما بطور ناهوشیار زندگی دردناک و رنج آوری را به نمایش می گذاریم که برای خودمان «شرم آور» است. این مثلث جایگاهی است که ما باورهای رنج آور قدیمی را که باعث گیر افتادن ما در زندگی شده است تقویت کرده تا کمی رنگ واقعیت به خود بگیرند.

نقش ها

هر فردی برای ورود به این مثلث «دروازه ورود» خاص خودش را دارد که از ابتدای زندگی و بنابر تجربه تربیتی خود آن دروازه را می آموزد. یکی از ورودی ها یا دروازه های ورود به این مثلث معمولاً برای هر کسی آشناتر است و از آن ورودی وارد مثلث می شود. برای اولین بار در دوران کودکی این دروازهٔ  ورودی را فرامی گیریم. اگرچه غالباً خود را در یکی از نقش ها می یابیم، ولی به زودی در هر ۳ نقش جابجا می شویم و در هر ۳ جایگاه ایفای نقش می کنیم، این مثلث رابطه ای را توضیح می دهد که می تواند بین دو یا چند نفر رخ دهد.

در این روابط دائم نقش ها تغییر می کند و افراد برای مدتی به بازی کردن ادامه می دهند و ممکن است این بازی در آغاز لذت بخش هم باشد، اما به زودی وضعیت تغییر می کند. گاهی در عرض یک دقیقه یا حتی کمتر از دقیقه ممکن است در چندین نقش قرار گیریم و گاهی روزها چندین و چند بار جنبه های گوناگون این مثلث (نقش ها) را تجربه می کنیم

قربانی

قربانی[۲] کسی است که از لحاظ روانی خودش را شکست خورده و ناامید می پندارد. دلیلی ندارد که واقعاً شکست خورده باشد. یا حتماً ضربه ای خورده باشد. همین که حس کند در یک رابطه، همکاری، یا زندگی خود شکست خورده کافی است تا وارد نقش یک قربانی بشود. او نمی تواند با این موضوع کنار بیاید که مسئله را کنار بگذارد یا شکست را بپذیرد. برای پوشش دادن این ضعف خود به دنبال ناجی می گردد. یا سعی می کند طرف مقابل را رنج بدهد.

ناجی[۳]

نجات دهنده ها معمولاً کسانی هستند که همواره دوست دارند با توانایی هایی که دارند مشکلات دیگران را حل کنند. کسانی که این نقش را بازی می کنند لزوماً از توانایی احساسی، معنوی یا کاری بالایی برخوردار نیستند. بلکه در بسیاری از موارد (و شاید بشود گفت همه موارد) از ضعف شخصیتی شدیدی هم رنج می برند. در حقیقت ناجی به دنبال پوشش دادن بر حس ضعف خودش است.

زجردهنده۴ 

زجردهنده کسی است که از کمک خود پشیمان  شدهاست و حالا برای جبران به دنبال زجر دادن طرف مقابلاست. آزاردهنده می تواند نجات دهنده ای باشد که حالا قربانی به حرف او گوش نمی دهد و می خواهد کنترل بازی را از دست ندهد. یا می تواند قربانی ای باشد که می خواهد از نقش خود خارج شود و کنترل بازی را به دست بگیرد.

مثلث کارپمن یا یک الگوی اجتماعی یا روانشناختی از تعامل بین افراد در یک تحلیل تراکنش )یک مدل روانشناختی است که برای نمایش و تحلیل واکنشهای رفتاری انسان استفاده می شود، (که ابتدا توسط روانپزشک استفان کارپمن توضیح داده شده است. این الگو سه نقش روانشناختی وظیفه را که معمولاً افراد در موقعیت های روزمره اشغال می کنند، بیان می کند: قربانی ، مظلوم ) شخصیتی که فشار می آورد (و نجات دهنده) شخصی که برای کمک به ضعف ها از اهداف ظاهراً مداخله می کند(. در چنین مثلث، از دو فرد تا کل گروه ها می توانند بچرخند، اما همیشه سه نقش خواهد بود. شرکت کنندگان در مثلث کارپمن گاهی می توانند نقش ها را تغییر دهند.

کتاب “من ناجی تو هستم” به همت هدی فرح پور به تألیف در آمده است و علاقمندان می توانند این کتاب را از طریق “انتشارات ندای کارآفرین” تهیه نمایند.

[۱] Lyne Forrest

[۲] Victim

[۳] Rescuer

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا