قتل در خانه پدری؛ خشونت علیه کودکان

قتل در خانه پدری؛ خشونت علیه کودکان

یادداشت اختصاصی از لیلا فرقانی؛ دکتری مسائل اجتماعی ایران و وحید حسین زاده؛ کارشناس مسائل اجتماعی

خبر قتل رومینا اشرفی دختر تالشی در روزهای اخیر از خبرهای قابل تامل و پر بازدید فضای مجازی است که می توان از ابعاد مختلف به ویژه  اجتماعی بدان پرداخت که در این یادداشت به طور اجمالی به مواردی مانند رابطه بین دو جنس دختر و پسر، خشونتهای خانگی به ویژه خشونت علیه کودکان، قوانین و لایحه های موجود در جامعه و نهادهای حمایتگر اشاره کرد. از آنجاییکه مهمترین انگیزه قتل از سوی پدر ارتباط با جنس مخالف مطرح شده است ابتدا به آن پرداخته و سپس به بحث خشونتهای خانگی می پردازیم.

یکی از مسائل مهم اجتماعی در سال‌های اخیر در کشور، مسئله روابط دختر و پسر است که در بین نوجوانان ایرانی رو به افزایش است. تحقیقات نشان می دهد سن شروع احساس نیاز جنسی در نوجوانان کاهش یافته است. امروزه نوجوان ایرانی در سنین پایین به بلوغ می‏‌رسد و نیازهای جنسی او نمایان شده و به او فشار وارد می‏‌کند بنابراین توجه و بررسی موشکافانه تصمیم گیری جنسی در این گروه بسیار مهم، حیاتی و زیربنایی است. درباره این پدیده( یا بهتر بگوییم مساله در ایران)، مانند بسیاری پدیده‌های اجتماعی دیگر، دیدگاه‌های متفاوت وگاه متضادی وجود دارد که می‌توان تا حد زیادی آن‌ها را تیپ‌بندی کرد. برخی دیدگاههای افراطی هرگونه رابطه را آزاد می داند. برخی دیدگاهها، مخصوصا والدین،‌ مربیان و کسانی که دغدغه حفظ سنت‌ها و آموزه‌های دینی- اخلاقی را دارند، با نگاهی انتقادی‌تر به این پدیده توجه می‌کنند، از این رو برایشان پذیرفتنی نمی باشد، برخی کارشناسان امور تربیتی و روانشناسی آن را مرحله‌ای از بلوغ فکری و رشد شخصیت می‌دانند. گروهی از متخصصان علوم اجتماعی، روابط دختر و پسر را از ویژگی‌های جوامع مدرن یا در حال گذار به سوی مدرنیته تلقی می‌کنند.از آنجاییکه در زمان شکل گیری رابطه بین دختر و پسر، مساله جنسی نیز  مطرح می گردد، پذیرش آن در فضای اجتماعی جامعه به ویژه در مناطق روستایی به سختی قابل پذیرش است اما نکته حائز اهمیت، عواملی اثرگذار بر شکل گیری این و تمایل به جنس مخالف است. عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی بر شکل گیری رابطه دوستی اثرگذار است که  در این میان عامل خانوادگی مهمترین است. خانواده به عنوان کانون رشد و بالندگی فرزندان باید به نقش حیاتی خود در برابر فرزند آگاه باشند تا بتوانند الگوهای صحیح رفتاری را به فرزندان ارائه دهند. وقتی پدر و مادر سعی دارند که فرزند خود را در محیطی بسته پرورش دهند و به نیازها و استعدادهای او و زمانی که نیازمند احترام و محبت است بی توجه باشند. فرد با اولین برخورد با جنس مخالف تحت تاثیر قرار می گیرد ، به ویژه اگر تشویق شود و  محبت دریافت نماید.

عدم مهارت والدین در برقراری ارتباط مناسب با فرزندان، کنش های خشونت آمیز، آزارهای روانی و …  زمینه را برای جایگزینی خلاهای عاطفی و حمایتی به ویژه  برای دخـتران فـراهم می آورد و آنها  محبت را در خارج از خـانواده می جویند در نتیجه  بین  آنها  و خانواده شکافی  عمیق ایجاد می شود و شوق بیشتری دارند  که با جنس مخالف خود ارتباط داشته باشند، از آنجاییکه این امـر مورد پسند بـرخی خـانواده ها نمی باشد کودک به ویژه دختر،  مورد خشونت قرار می گیرد که این خود رابطه دو سویه بین خشونت و رابطه با جنس مخالف را شکل می دهد. فضای عاری از محبت، شیوه تربیتی مستبدانه و خشونت آمیز در خانواده منجر به انزجار کودکان و ارتباط با جنس مخالف می گردد و این ارتباط منجر به بازتولید خشونت می گردد. خشونت خانگی به هر نوع آسیب و آزار جسمی، روانی، جنسی و مسامحه و غفلت از نیازهای عاطفی و روانی یکی از اعضای خانواده علیه فرد دیگر اطلاق می شود. در بسیاری از جوامع از جمله کشورمان، زنان و دختران بیشترین میزان خشونت خانگی را تحمل می نمایند و مورد انواع آزار و اذیت قرار می گیرند. وجود فرهنگ پدرسالارانه به وضوح به چشم می‌خورد که در آن به تعبیر عامیانه  پدر را مالک فرزند می دانند چنین نگرشی به ویژه هنگامی که قوانین حمایت‌گری از کودکان و دختران وجود نداشته باشد باعث تشدید مشکلات آنها می‌گردد. ساختار اجتماعی جامعه ویژگیهای پدرسالارانه و منابع کمیاب اجتماعی در اختیار مردان است و به صور مختلف از دسترسی زنان دور نگه داشته می‌شود و به همین دلیل خشونت خانوادگی به صورت آشکار در درون خانواده و حتی در اماکن عمومی اعمال می‌گردد.

کودکان به‌دلیل آسیب ‌پذیری بیشتری که دارند، تقریباً در تمام کشورهای جهان و نیز مطابق با معاهده‌ های بین‌المللی (مانند کنوانسیون بین ‌المللی حقوق کودک) دارای حقوق خاص و ویژه ‌ای نیز هستند. درواقع، دولت‌ها و بزرگسالان در مقابل کودکان مسئولیت ‌های ویژه‌ای دارند. از مهم‌ ترینِ این حقوق می‌توان به حق برقراری ارتباط با هر دو والدین، هویت انسانی، نیازهای اساسی برای حفاظت جسمی، غذا، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و قوانین کیفری مناسب براساس سن و رشد کودک، حفاظت برابر از حقوق مدنی کودک و آزادی از تبعیض براساس نژاد، جنسیت، هویت جنسیتی، منشأ ملی، مذهب و معلولیت اشاره کرد. این در حالیست که لایحه حمایت از کودکان در طی ۱۰ سال اخیر همچنان بلاتکلیف مانده است. خلأ یک نظام حمایتی کامل و جامع  به‌خصوص در سال‌های اخیر که نمونه‌های چندی از کودک‌آزاری  موجب توجه افکار عمومی به این مسئله شده است احساس می‌شود.

هنوز منابع حمایتی به ویژه اورژانس اجتماعی برای دیگر نهادها و شهروندان برای ارائه خدمات به افراد نیازمند به ویژه کودکان شناخته شده نیست. بنابراین تا زمانی که این مباحث مورد تامل قرار نگیرد و مدیران ارشد جامعه حساسیتهای لازم را در این خصوص لحاظ نکنند رومیناهای دیگری از سوی پدر سر بریده خواهند شد. آنچه به عنوان درس آموخته این اتفاق تلخ و هولناک می توان بیان کرد:

– تعیین تکلیف زودهنگام لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان

– استفاده از ظرفیت صاحبنظران حوزه اجتماعی و مددکاران اجتماعی در کنار نظام قضایی

– سیاستگزاری های مناسب بمنظور کاهش خشونت های خانگی

– توجه به نشاط اجتماعی و سلامت اجتماعی

– آموزش رفتارهای اجتماعی برای دانش آموزان از سوی مدارس از همان دوران ابتدایی

– آموزش مهارتهای گفتگو و  مهارتهای ارتباطی (رفتارهای مناسب و صمیمانه) به ویژه اعضای خانواده از طریق برنامه های تلویزیونی

– استفاده از منابع حمایتی به ویژه اورژانس اجتماعی با خط تلفن ۱۲۳ به عنوان پل ارتباطی شهروندان و جامعه هدف به ویژه کودک آزاری.

– لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان

– اورژانس اجتماعی (خط تلفن ۱۲۳) یک نهاد حمایتگر بمنظور پیشگیری از خشونت علیه کودکان (کودک آزاری)

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا