مدل های نوین توانمندسازی زنان سرپرست خانواده “قسمت اول”

جواد طلسچی یکتازنان سرپرست خانواده؛ سازمان های حمایتی؛ حمایت همه جانبه؛ فرایند توانمندسازی؛ قادرسازی چندجانبه؛ خودکفایی، بازتوانی …

توانمندسازی واژه عجیبی است. علیرغم سادگی در معنا، با گستره بسیار بسیار وسیعی در عمل مواجهیم. از تعاریف میگذرم، از معانی عام و خاص آن میگذرم. از تفاسیر علمی و تخصصی آن می گذرم. از تعاریف قدیم و جدید داخلی و خارجی آن می گذرم. همانگونه که در خط مقدم خاکریز اجتماعی!!! با آن مواجهیم سخن میگویم، می نویسم و آنرا تجزیه و تحلیل عملیاتی می کنم.
با توجه به وضعیت اخیر آمار و ارقام افزایش آسیب های اجتماعی در حوزه زنان یا به عبارتی زنانه شدن آسیب های اجتماعی ایران (خصوصاً در طی چند سال اخیر)، ضروری است قبل از پرداختن به هر حوزه تخصصی دیگری به زنان و مدل های توانمندسازی آنان بپردازیم.
فارغ از هرگونه اظهار نظر در ابعاد مختلف و حاشیه های آسیب دیدگی ها و آسیب شناسی ها و آسیب پذیری های زنان، صرفاً به مبحث شیرین تخصصی مدل ها و فرایندهای توانمندسازی زنان خواهم پرداخت.
توانمندسازی ابعاد مختلفی دارد که تحقق آن بصورت واقعی، صرفاً با عملیاتی شدن ابعاد مختلف آن محقق خواهد شد.
توانمندسازی یک فرایند عملیاتی چند وجهی است که در مسیر تحقق آن می بایست جوانب مختلف تخصصی مدنظر قرار گیرد. وجوه مختلف و ابعاد مشخص آن شامل تمامی جوانب جسمانی و فیزیولوژیکی – عاطفی – خانوادگی – تحصیلی – فرهنگی – اجتماعی – و نهایتاً اقتصادی خواهد بود.
مدنظر قرار ندادن یک جزء از اجزاء مربوطه، تحقق توانمند شدن واقعی یک زن سرپرست خانوار را معلق و خنثی خواهد نمود. زن سرپرست خانواری که از لحاظ جسمی و فیزیولوژیکی در سلامت و توانمندی عادی و لازم و کافی نباشد، فاقد اعتماد به نفس است، فاقد هرگونه آرامش و سلامت روان در حد بسیار معمولی و عادی است و نمی تواند بدرستی تصمیم گیری کند، نمی تواند پا در مسیر بسیار حساس توانمندسازی بگذارد و به عبارتی دیگر در فرایند توانمندسازی (مدنظر ما مددکاران اجتماعی) قرار بگیرد. زن سرپرست خانواری که از مشکلات عدیده عاطفی و دمای پایین زندگی خانوادگی در رنج و عذاب باشد، مسلماً تمامی تفکرات و تصمیمات و تحرکات وی تحت الشعاع کمبودهای عاطفی ایشان خواهد بود و سلامت روانی و همچنین اجتماعی وی در فراز و نشیب غیر قابل وصفی خواهد بود و این بی ثباتی روحی و روانی وی، مانع از هرگونه ثبات یافتن فکری و حرکتی وی در مسیر توانمندسازی ( یا به عبارتی دیگر تحقق برنامه کمکی طرح ریزی شده برای وی) خواهد شد.
به نظر نگارنده این یادداشت، یکی از بهترین روزنه های توانمندسازی زنان سرپرست خانواده، تقویت روحیه گروه گرایی آنان است. راغب سازی غیرمستقیم زنان سرپرست خانواده جهت حضورشان در گروههاست و مسلماً گروههایی همگن (تحت مدیریت و کنترل مددکار اجتماعی). گروههایی هم سنخ با شرایط فکری، سنی و شرایط خاص خانوادگی و اجتماعی آنان. زنان سرپرست خانواده می توانند بصورت گروهی پا در مسیر توانمندسازی بگذارند. قرار گرفتن آنان در گروهها، چه در بُعد آموزش و چه در سایر ابعاد تخصصی، مبحث بسیار مهم مراقبت اجتماعی از آنان را محقق خواهد کرد. زیرا گروهها توسط مددکار اجتماعی آنان و با تشخیص دقیق اولویتها و سنخیتها و همگونی زنان در ابعاد مختلف تشکیل خواهند شد و به واقع زنان بجای قرار گرفتن در گروهها و شبکه های اجتماعی متنوع ، غیر قابل کنترل و چه بسا پرخطر و آسیب پذیر بیرونی، در گروههایی تحت برنامه از قبل تعیین شده، تحت کنترل و مسلماً قابل هدایت تخصصی قرار خواهند گرفت و بدین ترتیب در ابعاد مختلف می توان سطوح رضایتمندی عاطفی، هیجانی، روانی و اجتماعی آنان را تحت تأثیر قرار داد (ارتقا داد)، و تحت برنامه ریزی هایی تخصصی، آنان را در مسیری از قبل طراحی شده توانمندسازی، بطور هدفمند هدایت نمود. مددکار اجتماعی در این وضعیت، بخوبی سکاندار کشتی توانمندسازی گروههای تشکیل شده تحت مدیریتش خواهد بود.
بنابراین گروه و مجموعاً استفاده درست و حساب شده از پتانسیل های کارگروهی، یکی از بهترین فرمولهای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده است. توانمندسازی مبتنی بر سلامت یا به عبارتی دیگر، سلامت محور شدن همه جانبه ابعاد فرایند توانمندسازی، اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی و … در قالب فعالیتهای گروهی زنان به راحتی و سهولت خاصی امکان پذیر است.
در واقع کار گروهی بهترین تسهیل کننده مسیر فرایند توانمندسازی زنان سرپرست خانواده محسوب می گردد. از صرف انرژی مضاعف جهت برنامه ریزی های نفر به نفر( فردی) و اتلاف وقت و انرژی مددکار اجتماعی جلوگیری می کند، موجب تسریع روند اجرای برنامه های کمکی تهیه و تدوین شده برای مددجویان سرپرست خانواده می گردد.
اعضائ گروه می توانند بر حسب علائق و سلائق مشترک که در مسیر کار گروهی کشف می گردد، تحت آموزشهای برنامه ریزی شده فرهنگی قرار بگیرند و در واقع از لحاظ فرهنگی بازسازی (بازسازی غیرمستقیم فکری و فرهنگی زنان سرپرست خانواده) شوند و پس از طی مسیر مشخصی، جهت اجرای فعالیتهای مختلف فرهنگی در سطح جامعه ترغیب و تشویق شوند و تحرکات مفید و سودمندی داشته باشند.
زنان سرپرست خانواده پس از طی شدن یک مسیر مشخص زمانی، در قالب همین فعالیتهای گروهی و ارتقاء یافتن سطوح مختلف فکری، فرهنگی و سلامت روانی- اجتماعی شان و پررنگ شدن حس وحدت و همدلی اعضاء گروه (انسجام گروهی) و بر حسب تشخیص مددکار اجتماعی ، آمادگی قرار گرفتن در شغلی که بصورت گروهی اداره و مدیریت می شود را خواهند داشت و در این مرحله مددکار اجتماعی در جهت قادرسازی اقتصادی آنان وارد عمل خواهد شد.
در پایان به این نتیجه گیری کلی خواهیم رسید که با فرایند ترسیم شده فوق الذکر، بازتوانی و قادرسازی اقتصادی زنان سرپرست خانواده، آخرین مرحله از مراحل توانمندسازی قلمداد می گردد و بدون مدنظر قرار دادن کلیه مراحل لازم اولیه، هر گونه موفقیت پروسه های مختلف طراحی شده توانمندسازی مددجویان زنان سرپرست خانواده محال ممکن خواهد بود و با بازگشت مجدد آنان به چرخه های قبلی حمایتی سازمانهای خدمات اجتماعی منجر خواهد شد.

جواد طلسچی یکتا | مددکار اجتماعی
از سری مقالات و یادداشتهای توانمندسازی زنان  سرپرست خانواده

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا