نقش حرفه مددکاری اجتماعی با تأکید بر پدیده طلاق

مقدمه:

مددکاری اجتماعی یک رشته و حرفه می باشد که به بررسی افراد , خانواده ها ,گروه ها و جوامع می پردازد و در تلاش است تا کارکرد و بازدهی اجتماعی و سلامت عمومی و کل جامعه را افزایش دهد. بازده اجتماعی مربوط به روش هایی میشود که مردم نقش های اجتماعی خود را انجام می دهند و هم چنین مربوط به موسسه های ساختاری که ایجاد شد تا آن ها را کنترل کنند. مددکاری اجتماعی، علوم اجتماعی از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی، قوانین و اقتصاد را بکار می گیرد تا با سیستم های ارباب رجوع ارزیابی های هدایت مداخله را توسعه دهد تا مشکلات فردی و اجتماعی را حل کرده و یک تغییر اجتماعی ایجاد نماید. مددکاری اجتماعی یک حرفه است که دغدغه کمک به افراد, خانواده ها، گروه ها و اجتماعات دارد تا وضعیت سلامت فردی و گروهی آن ها را افزایش دهد. هدف آن این است که به افراد کمک کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند. مددکاری اجتماعی درگیر مسایل ومشکلات فردی است، اما گاهی درگیر مساعل وسیع تر از جمله فقر و بیکاری و خشونت های خانگی نیز مباشد. خانواده پایه و اساس اجتماع و سلول سازنده زندگی و حیات بشری است و در وسیع ترین مفهوم کلمه، خاستگاه خویش و پناهگاه آنان است. (قنادان و همکاران، ۱۳۸۳ ). گسست و جدایی در خانواده می تواند زمینه ساز آسیب ها یا مشکلات خانوادگی بر پیکره خانواده وارد می شود و همه اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهند. طلاق، پیامد های عمیق اجتماعی, روانی, قانونی, اقتصادی و والدینی دارد. (اخوان تفتی,۱۳۸۲). محققان عواملی مانند افزایش استقلال زنان, کاهش درآمد مردان بدون مدارج دانشگاهی, افزایش انتظارات شخص از ازدواج و پذیرش اجتماعی بیشتر طلاق را در این موضوع دخیل می دانند.( ستار و همکاران, ۱۳۹۱). اصولا خانواده ای را نمی توان سراغ گرفت که در آن به هیچ وجه اختلاف فکر و سلیقه وجود نداشته باشد. هر انسانی ذوق و سلیقه ای مخصوص به خود دارد, اما برای دستیابی به آرامش باید این ذوق و سلیقه را به هم نزدیک کرد., زیرا انسان ها تنها در سایه توافق ها می توانند در کنار هم زندگی کنند نه اختلاف ها. از سوی دیگر ,در زندگی مشترک بی اعتنایی به پیمان زندگی, خودخواهی ها, و تنگ نظری ها , بی حوصلگی و بی توجهی به سرنوشت یکدیگر, اختلاف در سلیقه ها, فزون طلبی ها,  تنوع جویی ها, عدم رعایت وظایف فرد است که طلاق را می آفریند و این پایان مشکلات نیست بلکه سرآغاز ویرانی است و معضلات جدید را بوجود می آورد.

بیان مسئله

طلاق به معنای از هم پاشیده شدن زندگی یا از بین رفتن تعادل در زندگی و پدیدار شدن رنج و عذاب برای فرزندان.تبعات طلاق منحصر به خانواده نیست بلکه باعث متزلزل شدن جامعه نیز می شود. امروزه ما شاهد روند رو به رشد این معضل اجتماعی هستیم و خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماعی است در معرض پیامد های ناگوار پدیده طلاق قرار دارد. در سال های اخیر با افزایش آمار روزافزون طلاق این مسئله به یک روند و معضل اجتماعی تبدیل شده و متاسفانه روز به روز افزایش می یابد. بر اساس آمارهای موجود از هر ۱۶ازدواج در کشور و از هر  ۵و۴ ازدواج در تهران یک مورد به طلاق ختم می شود. از طرف دیگر طبق آمارها ۴۰ درصد از طلاق ها در افراد بین ۲۰ تا ۲۴ سال و ۷۰ درصد طلاق ها در سنین ۲۰ تا ۲۷ سال رخ میدهد.این آمارها نشان می دهد که علت بیشتر طلاق ها در کشور ما این است که انتخاب درستی صورت نگرفته است. بر اساس آمارثبت احوال در ۹ماه ابتدای سال جاری, ۱۳۵ هزار طلاق در کشور ثبت شده است که در این میان تعداد زیادی از زوجین پیش از رسیدن به سالگرد ازدواج از یکدیگر جدا شده اند. همچنین آمار ارایه شده از سوی سازمان ثبت احوال از ابتدای سال ۹۵ تا پایان آذرماه ۱۳۵ هزارو ۶۷۷ واقعه طلاق به ثبت رسیده است.

طلاق

طلاق , نامی ساده و مفهومی پیچیده, پدیده ای منفور و نکوهش شده, اما رو به افزایش ,فرو پاشی نظام کوچکی که تبعات زیادی در بر دارد.و تاثیرهای منفی اش بر جامعه بویزه زنان و بچه های طلاق غیر قابل انکار است. پدیده ای که کمابیش از کنترل و پیش بینی خارج شده و جامعه شناسان را نگران کرده است.طلاق معمولا وقتی اتفاق می افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین برود و میان زن و شوهر ناسازگاری و تنش وجود دارد. وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکردهای زیستی,اجتماعی و شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب می بینند اعضای آن به تدریج احساس رضایتمندی را از دست می دهند, ابتدا موجب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی و در نهایت واقعه حقوقی می شود که این گسستگی طلاق نامیده می شود. ( علی بابایی)

ابعاد مختلف آسیب های ناشی از طلاق

(پل بوهامون) نشان داده است که طلاق بدان سبب مسئله غامضی است که همزمان شش بعد را در بر می گیرد, که این ابعاد عبارتند از:

طلاق عاطفی

یکی از مهمترین انواع طلاق ,طلاق عاطفی است که در هیچ کجا به ثبت نمی رسد و نمود عینی ندارد اما مهمترین نوع طلاق است که کودکان زیادی از آن رنج می برند. در چنین خانواده هایی یک تشنج روانی حکم فرماست. این مربوط به خانواده هایی است که به علت مسایل سنتی و عرفی که حاکم بر عقاید آن هاست یا برخی باورهای نادرست و نگرش های منفی جامعه نسبت به زنان مطلقه, ترس و نگرانی از تنهایی, از دست دادن فرزندان یا ناتوانی در تامین نیازهای زندگی تصمیم می گیرند که به اجبار زیر یک سقف زندگی کنند. در جامعه امروز تعهد به زندگی برای زنان به همان شکل که برای خیلی از زنان قدیمی تر که دارای قداست و ارزش بود همچنان ارزشمند است و اغلب امروزه به هیچ طریق حاضر نیستند کانون خانواده را رها کنند. در این شرایط بیشترین آسیب به روح و روان کودک وارد می شود که باید این شرایط را تمل کند. در این اوضاع نابسامان کودک قربانی تسویه حساب های والدین میشود.

طلاق روانی

وقتی ازدواجی گسسته می شود, احساس همدلی از بین می رود و مفهوم “خود” تغیر می کند. در اینجا طرفین باید درک کنند که دیگر هیچ یک و هیچکدام یک پیوند را تشکیل نمی دهند زیرا هر یک خود را تنها می بیند و این تنهایی برای هر یک از آنان یک ضزبه است.آمار طلاق نشان دهنده میزان نا کامی زوجین در زندگی نیست , احساس ناکامی از خطرناکترین عواقب طلاق روانی است, که ممکن است هر یک از طرفین را به سمت خطرات گوناگون و رفتارهای ضد اجتماعی سوق دهد. تا کنون در زمینه عواقب و سوء آثار طلاق روانی ( زندگی هایی که ظاهرا ادامه دارد, اما در باطن بسیار وخیم تر از جدایی معمولی است.). تشدید فاصله بین والدین, فرزندان را به سمت تربیت های مغایر با تربیت های مقبول جامعه سوق می دهد. شکل گیری احساسات ناخواسته که پایه های آن بر اهدافی غیر از اهداف اساسی زندگی بنا شده است, باعث فزونی علایم منفی  در طرفین می شود. همه این عوامل و عوامل متعدد ریز دیگر در نهایت سبب شکل گیری حالتی از جدایی در زندگی می شود به نام “طلاق روانی”  ( میرزا خانی , روزنامه اطلاعات ). در نتیجه به نظر می رسد که داشتن خط و مشی در ابتدای زندگی زناشویی برای زوج هایی که تقریبا شناخت محدودی از یکدیگر داشته اند بهترین راه حل  کنار آمدن با ناکامی ها و فشارهای روانی ناشی از آن می باشد,بخصوص همسرانی که یکدیگر را دوست دارند ولی نا خواسته در این دام گرفتار می شوند با این شیوه می توان اندیشه دردناک طلاق روانی را به اندیشه آینده ای سرشار از عشق به زندگی مشترک تبدیل کرد.

طلاق اقتصادی

وقتی خانواده ای از هم می پاشد تسویه اقتصادی یعنی تقسیم اموال و دارایی آن ها در دو سهم ضرورت پیدا می کند.

طلاق قانونی

در دادگاه پایان رسمی ازدواج و همراه آن شرایط اجازه ازدواج مجدد برای طرفین اعلام می گردد.

طلاق توافقی

تصمیماتی که درباره حضانت فرزندان, دیدار بعدی آنان, مسولیت های هر یک از والدین از نظر مالی و تربیت کودکان و غیره اتخاذ می گردد.

طلاق اجتماعی

تغیراتی است که در رابطه با دوستان و آشنایان اتفاق می افتد,به این معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پیدا می کنند هر یک بگونه ای واکنش نشان می دهند.

بچه های طلاق, قربانیان ناسازگاری والدین

طبق آمار رییس مجتمع قضایی ۲ خانواده ۶ میلیون زن مطلقه در کشور وجود دارد.این به گواهی جامعه شناسان و روان شناسان حکایت از وجود ۶ میلیون زنی می کند که هر روز با مشکلاتی تازه در جامعه دست و پنجه نرم می کنند .از دردسرهای اقتصادی و رفاهی گرفته تا مشکلات فرهنگی و اجتماعی. کودکان قربانیان اصلی طلاق هستند و طلاق والدین زمینه تشویش روحی کودک را فراهم می کند.و وقتی شخصیت کودک دچار اختلال می شود, او آماده کشیده شدن به بیراهه و انجام جرم و بزه است. در واقع طلاق والدین می تواند زمینه ساز بزهکاری کودکان باشد روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که عملکرد خانواده مهمتر از ساختار خانواده است و اگر خانواده ای نتواند عملکرد مناسب داشته باشد, باید ساختار را شکست. در گذشته گفته می شد که ساختار خانواده باید به هر قیمتی حفظ شود,حتی اگر والدین با کودکان خود بدرفتاری میکنند و پدر بی مسولیت است یا معتاد است یا یکی از والدین همسر خود و کودکشان را مورد ضرب و شتم قرار می دهد. امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده اند آسیبی که چنین خانواده ای به همراه دارد بیشتر از طلاق است.

 عوامل تهدید کننده پایداری خانواده

  1. اختلاف فرهنگی و طبقاتی:

در بسیاری از موارد فرهنگ زن یا مرد به دلیل عدم تناسب یا تضاد ,باعث به خطر انداختن بنیان خانواده می شود.برای مثال: ناهماهنگی فرهنگی و طبقاتی زن و شوهر (مانند فرهنگ شهری در مقابل فرهنگ روستایی یا فرهنگ دو شهر متفاوت). گاهی باعث تهدید خانواده می گردد.

بنابراین فرهنگ خانواده و طبقه خانواده تاثیر مستقیم بر شخصیت فرد دارند و به هنگام ازدواج طرفین باید سطح و فرهنگ خانواده یکذیگر را به دقت بررسی کنند و در مورد آن شناخت پیدا کنند.

  1. دخالت دیگران:

دخالت دیگران در زندگی زوجین مانند اقوام و آشنایان ,خانواده شوهر یا زن باعث بوجود آوردن اختلافات بین زن و شوهر  می شود و در نهایت به طلاق و جدایی منجر می گردد. شوهر یا زن مخصوصا در اوایل زندگی مشترک توسط دیگران به صورت ناشیانه راهنمایی و یا تحریک می گردند.

  1. مسایل اقتصادی و مالی:

زندگی زناشویی بر پایه اشتراک بنا شده است .وقتی که زندگی آغاز می شود یعنی اینکه زن و مرد در همه چیز با هم مشترکند. به همین دلیل به کار بردن عباراتی مانند مال من, مال تو,  و نظایر آن پایه اشتراک را متزلزل و به تفرقه و جدایی مبدل می سازد. زن و شوهر جوان آگاه باید روی این عبارات را خط بطلان بکشند و آن ها را به مال ما و مسعله ما و مشکل ما تبدیل کنند. ازدواج هایی که بر پایه انگیزه های مادی و ثروت زن یا شوهر پی ریزی شده باشد بعد از مدتی از هم می پاشد و بنیاد خانواده را متلاشی می نماید.

  1. هوسرانی و ازدواج مجدد:

تنوع طلبی ,هوسرانی و ازدواج مجدد مرد یا زن باعث از هم پاشیدگی زندگی مشترک میشود. مرد یا زن به فرمان احساسات خود , با زن یا مرد دیگری ارتباط برقرار می کنند و رابطه خود را با همسرشان سست می نماید. در این شرایط عواملی مانند ثروت, موقعیت اجتماعی , مقام زیبایی طرف مقابل باعث گرایش به روابطی خارج از چهارچوب خانواده یا برقراری روابط پنهانی میگردد.این وضعیت موجب می شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد, بنیاد خانواده سست شود, سرنوشت فرزندان به خطر افتد.

۵: سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات:

سوء تفاهم ها از موردهای دیگر آسیب زدن به بنیاد خانواده است. بنابراین هر یک از زن و شوهر به سهم خود مسءولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات جلوگیری کنند و در اولین فرصت ممکن به حل و فصل آن ها بپردازند. هر یک از طرفین به جای پیشداوری و محکوم کردن طرف خود در مورد مسءله ای که نسبت به آن مردد شده اند ,بهتر است با صحبت کردن و طرح مسءله با یکدیگر مشکل را رفع کنند. گاهی یک سوء تفاهم ساده در صورت حل نشدن مانند یک گلوله برفی کوچک که به تدریج به یک بهمن بزرگ تبدیل می گردد و بنیان زندگی زناشویی را متلاشی می سازد.

۶: انتقام گیری و بهانه جویی:

انتقام گیری و بهانه گیری و عیب جویی از مهمترین عوامل آسیب زایی خانواده و روابط زن و شوهر به شمار ما آیند. طرح مکرر دلخوری ها , نقاط ضعف و نارسایی ها روابط زناشویی را تهدید و تخریب می کند. بنابر این به هنگام اختلاف و خطا سعی کنید تا همدیگر را عفو کنید , نقاط مثبت یکدیگر را ببینید و کهنه قباله ها را زنده نکنید.

۷: سلطه گری شوهر یا زن:

گاهی شوهر یا زن در زندگی مشترک ,احساس سلطه جویی دارند و نظرات خود را به خانواده تحمیل می کنند و فضای خانواده را به یک فضای استبدادی تبدیل می کنند, در چنین فضایی شوهر یا زن مرتب به دیگران دستور می دهند , امرو نهی می کنن, اعضای خانواده را تهدید می کنند و یا اجازه اظهار نظر به دیگران نمی دهند. این وضعیت سلامت خانواده را به خطر می اندازد و اعضای خانواده احساس حقارت می کنند. نتیجه این وضعیت ,سرکشی و نافرمانی و لجاجت در رفتار اعضای خانواده خواهد بود. در چنین خانواده ای مشارکت و مشورت معنی ندارد.

آثار و پیامدهای ناشی از طلاق:

الف. آثار و عوارض  منفی طلاق  بر زنان مطلقه :

مشکلات اقتصادی و معیشتی , تن دادن به ازدواج موقت و یا خارج از عرف اجتماعی , افسردگی, سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی, پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها, روی آوردن به آسیب هایی همچون قتل , خودکشی , اعتیاد فحشا , سرقت , انزوا و اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی , مشکلات جنسی از جمله آثار و پیامد هایی است که زنان مطلقه با آن درگیر می باشند.

ب: آثار و عوارض منفی طلاق برای مردان:

فشارهای روحی و روانی , ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر , الکل, اختلالات رفتاری , خودکشی , فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیمای های عفونی و ویروسی, از دست دادن پیوند ها و همبستگی ها با خانواده ,تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه , اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد از  جمله آثار و پیامد های منفی طلاق برای مردان می باشد.

ج: آثار و عوارض منفی طلاق بر فرزندان:

آثار و عوارضی که طلاق برای فرزندان طلاق به همراه دارد از آن جهت قابل اهمیت است که می تواند زمینه بروز بسیاری از اختلالات رفتاری و روحی و روانی در آنان باشد و زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان را به مخاطره اندازد. بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان ,اضطراب و پرخاشگری و عصیان در نوجوانان, حسادت , سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران , فرار از منزل, ترک تحصیل و افت تحصیلی, بزهکاری , ازدواج زودرس بخصوص برای دختران, ضعف اعتماد بنفس, اختلال هویت, اعتیاد, فقر , ضعف سلامت جسمی و روانی و غیره از آثار و عوارض منفی طلاق بر فرزندان است.

 

د: عوارض اجتماعی طلاق:

گذشته از اعضای خانواده , آثار و پیامد های ناشی از طلاق می تواند اجتماع را تحت تاثیر قرار داده و تبعاتی را در جامعه همراه داشته باشد.افزایش جرایم اجتماعی, تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه , فروپاشی خانواده, به عنوان مهم ترین و اولین نهاد اجتماعی , افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل , تکدی گری , قتل, اعتیادخودکشی,… افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی , روانی , اجتماعی و اخلاقی آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشد.

نقش مددکاران اجتماعی در پدیده طلاق

در فرهنگ ما کمک به یکدیگر و تلاش برای مشکل گشایی از درد همنوع همواره امری پسندیده بوده است. این رسم از نگاه ما به نقش خانواده در پرورش شخصیت اعضای خانواده برمی گردد. بحث مداخله بهزیستی در امر طلاق نیز بر اساس کمک به خانواده و جامعه و ایجاد آرامش در محیط خانواده در سال های اخیر اجرا می شود. سال ۱۳۸۷ برای اولین بار, با همکاری سازمان بهزیستی و وزارت دادگستری طرحی به عنوان مداخله در خانواده به منظورکاهش طلاق تصویب و اجرا شد .این طرح با ترکیبی از مددکاران اجتماعی , روان شناسان و مشاوران حقوقی در دادگاه های خانواده , مراکز مستقل مشاوره و مراکز مداخله در بحران به تصویب سازمان بهزیستی و قوه قضاییه رسید. نباید فراموش کنیم موضوع طلاق را نمی توانیم به صورت جزیره ای بررسی کنیم و به طور حتم بسیاری از سیاست های خورد و کلان دولت در مسءله طلاق تاثیرگذار است. به این معنی که سلسله ای از عوامل اجتماعی ساختار طلاق در جامعه را شکل می دهند و به آن دامن میزنند. از این رو لازم است تا در کنار خدمت مشاوره که بهزیستی در راستای بهبود این آسیب اجتماعی به متقاضیان طلاق ارایه می دهد. , مسءولان نیز راه را برای حل مشکلات خانواده به ویژه مشکلات اقتصادی هموار کنند تا بنیان خانواده تحکیم شود و جامعه از عواقب این آسیب اجتماعی در امان بماند.( موسوی چلک , ۱۳۹۳). مددکاری اجتماعی یک حرفه است که دغدغه کمک به افراد, خانواده ها, گروه ها و جامعه را دارد تا وضعیت سلامت فردی و گروهی آن ها را افزایش دهد , هدف آن این است که به افراد کمک کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند . مددکاری اجتماعی درگیر مسائل و مشکلات فردی و شخصی است اما گاهی درگیر مسائل وسیع تر از جمله فقر و بیکاری و خشونت های خانگی نیز می باشد. از آنجا که خانواده پایه اساسی اجتماع و سلول سازنده زندگی و حیات بشری است ودر وسیع ترین مفهوم کلمه خاستگاه خویش و پناهگاه آنان است , لذا گسست و جدایی در خانواده می تواند زمینه ساز آسیب شود و این آسیب ها یا مشکلات خانوادگی بر پیکره خانواده تحمیل می شوند و همه اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهند. (قنادان و همکاران ۱۳۸۳). طلاق پیامدهای عمیق اجتماعی , روانی , قانونی , اقتصادی و والدینی دارد.( اخوان تفتی , ۱۳۸۲). آموزش و هدایت طلاق یکی از مهم ترین نقش های مددکاران اجتماعی است که شامل: آموزش مهارت های ارتباطی ,کمک به زوجین طلاق گرفته به منظور کنار آمدن با کشمکش ها  و آموزش والدین که چگونه طلاق بر روی فرزندانشان تاثیر می گذارد.(کاسیر و جانس-۲۰۰۸). هم چنین برنامه های آموزشی روانشناسانه ای وجود دارد که به افراد طلاق گرفته در مساءل اجتماعی , احساسی و کاربردی در حین طلاق و بعد از آن کمک م کند. خدمات مدیتیشن نیز که گاهی توسط خود مددکار اجتماعی انجام می شود به افرادی که قصد طلاق دارند کمک می کند تا بر کشمکش ها و جنجال ها غلبه کنند. تعریف جدید ازدواج به همراه نقش ها و وظایف جدید زوجین , گاهی اوقات باعث می شوند که زوجین ندانند که معنای واقعی ازدواج چه می باشد و نقش هر یک از زوجین در زندگی مشترک چیست که همین مسءله یکی از عوامل اصلی طلاق است. اگر چه دلایل طلاق از زوجی به زوج دیگر متفاوت است , اما یک مددکار اجتماعی می تواند با آموزش های صحیح در مورد مساءل ازدواج , نقش زوجین , اصول پایه زندگی مشترک و غیره از بسیاری از طلاق ها جلوگیری کند. در جمع بندی می توان گفت: که طلاق یک مسئله و پروسه بسیار دشوار برای افراد طلاق گرفته , فرزندانشان , خانواده و دوستان و در کل برای جامعه به حساب می آید. بنابر این یک مددکار اجتماعی با انواع نقش های خود به عنوان آموزش دهنده , رورنشناس,  درمانگر می تواند این پروسه را تسهیل و یا از آن جلوگیری کند. در حرفه مددکاری اجتماعی بر اساس تمرکز توجه و فعالیت بر روی فرد , خانواده , گروه یا جامعه و مبتنی بر اینکه پاسخگوی مشکلات کدامیک از آن ها باشد, روش هایی وجود دارد و به این ترتیب روش های مددکاری از سه روش اصلی یا فعالیت های اساسی و دو روش فرعی و یک روش که هم می تواند بنا بر موقعیت و شرایط و میدان کار و حیطه عمل مددکاران در هر کشور اصلی یا فرعی به حساب آید تشکیل می گردد که عبارتند از :

روش های اصلی

مددکاری فردی یا کار با فرد (( خدمات حرفه ای را به فرد دارای مشکل و خانواده او ارایه می نماید.)) .مددکاری گروهی یا کار با گروه  (( که خدمات حرفه ای را از طریق گروه های دارای مشکل و با استفاده از خاصیت گروه به اعضای گروه ارایه می نماید )) . مددکاری اجتماعی یا کار با جامعه  (( خدمات حرفه ای را به افراد یک جامعه با محدوده ای مشخص و از طریق گروه های درون آن جامعه با استفاده از فنون برنامه ریزی و اجرای طرح های توسعه و ارزشیابی خدمات عام المنفعه ارایه می نماید)).

نقش مددکاری اجتماعی در سطح فردی

یکی از شیوه های کار در مددکاری اجتماعی , مددکاری فردی است . در این شیوه مددکار اجتماعی رو در رو با یک مددجو  می نشیند و با هدف باز توان کردن مددجو به ایجاد ارتباط و فعالیت می پردازد. مددکار اجتماعی برای موفقیت در مددکاری فردی باید روانشناسی بداند و از تئوری های شخصیت آگاه باشد , مددکا اجتماعی  در سطح فردی با اراءه اطلاعات و انواع آموزش های لازم و کمک کننده به فرد ( سواد آموزی, مهارت های زندگی, آموزش فنی و حرفه ای) به ارتقاء کیفیت زندگی اجتماعی مردم و جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی کمک خواهد کرد.

نقش مدکاران اجتماعی در سطح خانواده

مددکاران اجتماعی در کار با خانواده های طلاق می توانند کمک شایانی انجام دهند, در اینجا مددکاران اجتماعی با تاکید ویژه بر کودکان در این خانواده ها , همچنین نقش های کارگزار اجتماعی , مددکار با استفاده از دانش خود و با توجه به منابع در دسترس به مددجویان کمک می کند تا نیاز هایشان را شناسایی کرده و با منابع در اختیار تطبیق دهند. مددکار اجتماعی در نقش قادرکننده به مددجویان کمک می کند تا نیروهای مقابله و منابع درون را به منظور تغییرات اساسی برای رسیدن به اهداف خود بشناسند.

نقش مددکاری اجتماعی در حوزه اجتماعی

یک مددکار اجتماعی با استفاده از فنون و علوم مختلف در پیشگیری از طلاق , حین طلاق و پس از طلاق مشاوره ها و مداخلات ضروری را انجام داده و آسیب ها و عوارض طلاق را کاهش دهد.  ( مقالات مددکاری ,۱۳۹۶). مددکاران اجتماعی برای فعالیت در زمینه های فوق مجهز به دانش و مهارت و ارزش های خاصی هستند و برای توفیق در کار خود از علوم بسیاری مانند جامعه شناسی , روان شناسی , بیو لوژی, آمار  اقتصاد و غیره کمک می گیرند و هم باید در اثر تمرین و ممارست توانایی و مهارت لازم را در استفاده از مجموعه این علوم و منابع دیگر را کسب کنند تا بتوانند به حل و فصل مشکلات و مساءل اقتصادی و روانی و اجتماعی افراد و گروه ها بپردازند.

استراتژی های اساسی در مددکاری اجتماعی:

در حوضه مددکاری اجتماعی استراتژی های متعددی لازم است مورد توجه قرار گیرد. که در ذیل به مهمترین آن ها اشاره میشود. یکیاز استراتژی های اساسی در مددکاری اجتماعی توجه به سطوح مختلف پیشگیری است که عبارتند از :

۱: پیشگیری سطح اول: اطلاع رسانی و آگاه سازی

۲: پیشگیری سطح دوم: ارایه خدمات و مداخله

۳: پیشگیری سطح سوم: قادرسازی و یا بازتوانی

 

پیشگیری سطح اول: اطلاع رسانی و آگاه سازی:

در این سطح هدف این است که اقدامات اساسی جهت پیشگیری انجام شود به گونه ای که با ارایه اطلاعات و انجام اقدامات از ورود افراد به سطح دوم برای دریافت خدمات جلوگیری شود. در واقع میتوان چند هدف اساسی را در این سطح در حوزه مددکاری اجتماعی برشمرد که مهمترین آن ها عبارتند از:

الف- کمک به ارتقاء کیفیت زندگی اجتماعی مردم

ب- کمک به بهبود و ارتقای شاخص های سلامت اجتماعی

ج- جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی و کنترل روند آن ها

ارایه اطلاعات مناسب با مشکلات مددجو باید باشد . هر چقدر این اطلاعاتبه مشکل و مسءله مددجو نزدیکتر باشد احتمال تاثیرگذاری آن ها بر افراد و مشارکت در برنامه های پیشگیری افزایش می یابد. مددجو یا فردی که اقدام به طلاق گرفته ,آنچه را که از اطلاعات مددکار آموخته و پذیرفته در عمل باید به آن ها پایبند باشد .مددکار اجتماعی برای ارایه اطلاعات لازم در زمینه پیشگیری سطح اولیه باید از تمام منابع موجود اعم از موسسات دولتی و نهاد های عمومی و سازمان های غیر دولتی و متخصصین صاحب نظر استفاده کند.در این سطح مددکار اجتماعی باید توجه داشته باشد برنامه های پیشگیری ممکن است همه نتایج مورد انتظار را بدست ندهد.به عبارت دیگر برنامه پیشگیری در این سطح زمان بر است.

پیشگیری سطح دوم: ارایه خدمات و مداخله:

ارایه خدمات و انجام مداخله مهمترین هدف در این سطح این است افرادی که به هر دلیل با مشکل مواجه شدند در کوتاهترین زمان به خدمات مورد نیاز دسترسی داشته باشند.

در ارایه خدمات در این سطح توجه به چندین نکته مهم است که عبارتند از:

۱: ارایه خدمات یا انجام مداخله ها به موقع باشند.

۲: ارایه خدمات یا انجام مداخله ها در این سطح تخصصی باشند.

۳: آشنایی با منابع ارایه کننده خدمات در این سطح بسیار مهم است.

۴: مشارکت و انگیزه افراد برای درمان و حل مشکل در این سطح حاءز اهمیت است.

۵: توزیع و پراکندگی مناسب موسسات ارایه کننده خدمات در ارایه خدمات تاثیر دارد.

۶: ارایه خدمات نباید در طولانی مدت ادامه پیدا کند چراکه منجر به وابستگی افراد می شود.

پیشگیری سطح سوم:  قادر سازی و بازتوانی:

در بیشتر مواقع مداخله های سطح دوم منجر به کاهش بحران می شود . اما افراد پس از این مرحله لازم است خدمات پیشگیری سطح سوم را هم دریافت کنند.در واقع هدف توانمندسازی و باز توانی افراد پس از مواجه شدن با مشکل یا مشکلات می باشد. در پیشگیری سطح سوم توجه به نکاتی ضروری است که برخی از آن ها عبارتند از:

۱: این سطح معمولا در کوتاه مدت به نتیجه نمی رسد.

۲: با توجه به ماهیت کار در این سطح همکاری سازمان های مختلف و مردم ضروری است.

۳: در مددکاری اجتماعی پیشگیری سطح سوم آغاز کار محسوب می شود و مددکار احتماعی نباید مداخله های انجام شده در پیشگیری سطح دوم را پایان کار بداند چرا که رسیدن به استقلال نسبی به عنوان محوری ترین هدف مددکاری اجتماعی برای افرادی که با مشکلات مواجه هستند بدون پیشگیری این سطح میسر نخواهد شد.

*یکی از استراتژی های مددکار اجتماعی توجه به فرد و خانواده و جامعه است .شرایطی که امروزه در اکثر موسسات کشورممکن می باشد این است که بیشترین تمرکز مددکاران اجتماعی بر فرد است و شاید یکی از دلایل عدم موفقیت کامل در استقلال نسبی افراد غفلت از خانواده و جامعه است.

*یکی از عمده ترین کارهای مددکار اجتماعی ذر پیشگیری از طلاق و یا هر آسیب دیگر آموزش مهارت های زندگی است. مهارت های زندگی توانایی هایی است برای رفتار مثبت و سازگار که افراد را قادر می سازد تا با نیاز ها و چالش های زندگی به طور موثر بر خورد کنند.

پیشنهاد های اجرایی:

*آموزش زنان و مردان پیش از ازدواج در ارتباط با حقوقی که زن و مرد در زندگی مشترک دارند.

*آموزش مهارت های زندگی قبل از ازدواج در ارتباط با انتظاری که زوجین از زندگی و از یکدیگر باید داشته باشند.

*مشاوره های قبل از ازدواج.

*توانمند سازی زوجین در ارتباط با حل مشکلات.

*آموزش تاب آوری به زوجین جوان از دوران کودکی و مدارس.

*انجام پژوهش های مختلف از سوی محققین در ارتباط با نقش مددکاری اجتماعی در پدیده طلاق.

*اجرایی شدن طرح بیمه طلاق برای حمایت از زنان مطلقه تا برقراری شرایط ازدواج دوباره اجرایی شود.

*باید از مساءل خانواده سیا ست زدایی شود زیرا نگاه سیا سی و امنیتی صرف این بحران را تشدید می کند و باید با نگاه علمی.

برای شناخت درست بحران ها تلاش کنیم تا بتوانیم بحران ها را به خوبی پشت سر بگذاریم.

*آموزش های پیش از ازدواج و انتخاب صحیح می تواند تا حد زیادی از بروز طلاق جلوگیری  کند.

*نکته قابل توجه این است که در این زمینه (( کاهش طلاق )) انجام اقدامات و کارهای بدون پایه علمی به نتایج مناسب و مثبتی نمی رسد.

*توانمند سازی و ایجاد فرصت های اشتغال و گسترش حمایت های بیمه ای از زنان به منظور کاهش تبعات سوء طلاق.

*ایجاد و گسترش مراکز مشاوره و مداخله در بحران ها و اختلافات خانوادگی بصورت رایگان.

*توانمن سازی اقتصادی خانواده ها به منظور کاهش فشارهای اقتصادی حاکم بر خانواده.

 

بحث و نتیجه گیری:

در کنار آنچه به عنوان راهکار در جهت کاهش و پیشگیری طلاق مطرح گردید, لازم است در بررسی این پدیده توسط محققین و مسئولان و بر نامه ریزان به نکاتی توجه شود.

۱: اگر چه گسترش طلاق به عنوان یکی از عمده ترین آسیب های اجتماعی موجبات نگرانی مسءولین و برنامه ریزان را در پی داشته ,توجه به این نکته و مسءله ضروری است که در بسیاری از موارد به خاطر وجود اختلافات و ناسازگاری مداوم و طولانی بودن زوجین و به دنبال آن ظهور پیامدهای منفی و گسترده این ناسازگاری ها در سطح خانواده و جامعه طلاق رخ نمی دهد و در این شرایط ناسازگاری زناشویی نمود واقعی نداشته, لذا بررسی شدت علل و مکانیزم های کنترل ناسازگاری های خانوادگی پیش از بررسی راهکار های کنترل طلاق یکی از ضروریات دارای اولویت است.

۲: در بررسی طلاق توجه به حقوق دو طرف حاءز اهمیت است چرا که در بررسی مواردی ک زن متقاضی طلاق باشد نشانگر تفاوت و اختلافات اساسی در علل طلاق ضروری است تا اختیارات گسترده در حق طلاق کنترل شود و از سوی دیگر موضوع طلاق برای زن یک موضوع لاینحل  ( که دارای پیامد های منفی در صورت وقوع می باشد ) نگردد.

۳: همانطور که در مطالب فوق ذکر گردید علل طلاق متفاوت است و تعیین عامل اصلی بروز طلاق امکان پذیر نیست . بنابراین می بایست علل واقعی طلاق را به استناد به موضوعات مطرح شده در طی شکایات خانوادگی مورد بررسی قرار داده و سپس به ارایه مکانیزم پرداخت.

۴: به منظور بررسی دقیق پدیده طلاق , شدت و پیامد های آن می بایست طلاق ها را از حیث طول مدت زندگی مشترک مورد بررسی قرار داد و طلاق در دوران عقد و طلاق طی دو سال اول زندگی و طلاق در ده سال زندگی مشترک و طلاق پس از ده سال زندگی تفکیک نمود و به تفاوت علل و پیامد های طلاق به لحاظ زمانی در بررسی ها و اقدامات اجرایی توجه نمود.

منابع:

وزارت کشور دفتر امور اجتماعی, وضعیت طلاق در ایران.

آمار های بر گرفته از اطلاعات درج شده در سایت های اینترنتی.

مددکاری اجتماعی و پدیده طلاق ,مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی (اخوان تفتی , ۱۳۸۲).

محمد حسین فرجاد,مسائل اجنماعی ایران/انتشارات اساطیر تهران ۱۳۷۷.

مددکاری اجتماعی و پدیده طلاق / مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ( ستار و همکاران /۱۳۹۱).

(سازمان ثبت احوال,۱۳۹۶) , (سازمان ثبت احوال , ۱۳۹۵).

روزنامه آرمان / رئیس انجمن مددکاران ایران ( حسن موسوی چلک / ۱۳۹۳).

 

Canadian association of social workers, 2017.

Brentano, C., & Clarke-Stewart, A., (2007), Divorce: Causes and consequences (current perspective in psychology). 1st edition, New haven: Yale University Press.

Kaysar, K., Johnson, (2008),. Mizrahi and Davis. (Eds),. The encyclopedia of social work. 20th edition, New York: Oxford University Press & National Association of Social Workers

 

نویسنده: فاطمه شایانفر: دانشجوی دوره کارشناسی رشته مددکاری اجتماعی
انتشاریافته در مجموعه رسانه های مددکاری اجتماعی ایرانیان

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا