Social Work : کار اجتماعی یا مددکاری اجتماعی؟

این یادداشت در واکنش به انتشار خبری که در روزنامه بهار، در مورخ ۱۱ دی ماه سال ۹۵ با عنوان “به دنبال راهکار عملی برای مسئله بی‌خانمانیمنتشر شد نوشته شده است و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران منتشر می گردد.

مددکاری اجتماعی یک حرفه است و مانند هر حرفه دیگری در جهان دارای تاریخچه ای پر فراز و نشیب می باشد. شروع و گسترش و پیشرفت مددکاری اجتماعی در جهان همواره متأثر از گفتمان های غالب در علوم انسانی و اجتماعی جهان بوده است. شاید بتوان مری ریچموند و دیگر بنیانگذاران این حرفه در جهان را از حرفه ای های دوران محافظه کاری در مددکاری اجتماعی دانست و سال های ۱۹۴۰ را رواج اندیشه های محافظه کارانه در این حرفه قلمداد کرد. اندیشه ای که بر اساس گفتمان غالب در دوره اجتماعی خود؛ دعوت به حفظ نظم موجود می کند و ترویج کننده ادبیاتی نظیر “تشخیص اجتماعی”، “اقتدار مددکار” و روابط متخصص و مددجو بر اساس قدرت و اتوریته میان مددجو و مددکار است. اما با گذشت زمان، جوامعی که با مشکلات عدیده ای نظیر فقر شدید روبرو بودند و همواره تلاش برای ریشه کنی فقر را سرلوحه برنامه های اجتماعی خود قرار دادند، گفتمان رایج در مددکاری اجتماعی را دستخوش تغییراتی نمودند. تغییراتی که بجای “تشخیص” از واژه “ارزیابی” و به جای “مددجو” از واژه “مُراجع” استفاده می کند. این سطح از کُنشگری، دروازه ای برای ورود به دوره شکوفایی و شکستن اتوریته میان مُراجع و مددکار شد تا جایی که مددکاران اجتماعی امروزه موظف هستند طبق رویکرد اتخاذی خود و بعد از ارزیابی تمامی شرایط مُراجع، به همراه او و نه به جای او، تصمیم گیری کنند. امروزه مددکاران اجتماعی در جهان، نه برای مراجع و نه به جای او بلکه همراه و با او تصمیم سازی می کنند. امروزه یک مددکار اجتماعی می داند بر اساس حرفه و دانش حرفه ای خود چگونه تمامی شرایط یک سیستم اجتماعی را در نظر گرفته و به دور از قربانی ساختن افراد برای تغییرات اجتماعی اقدام کند.
اخیراً در روزنامه بهار، یادداشتی منتشر شده است و نویسنده ادعا نموده هر کس که فعالیت اجتماعی کند یک مددکار اجتماعی است و ترجمه صحیح Social worker، نه مددکار اجتماعی، بلکه کار اجتماعی است. ایشان در ادامه عنوان می کند که مددکاران اجتماعی با جدا سازی سطوح فردی، گروهی و اجتماعی از یکدیگر، نمی توانند به تغییر ساختارها دست یابند. این یادداشت اگرچه حاوی نکاتی درباره وضعیت فعلی حرفه مددکاری اجتماعی در ایران است اما فارغ از منبع و صرفاً با استناد به مشاهدات یک کُنشگر اجتماعی در حال رواج ادبیاتی غلط درباره یک حرفه است. مددکاری اجتماعی، حرفه ای مبتنی بر مهارت و دانش است که ترجمه Social worker می باشد. social work نیاز به داشتن مدرک تحصیلی آکادمیک و گذراندن دوره های کارورزی تخصصی و دانشگاهی دارد. اما درباره مشاهدات نویسنده این یادداشت می توان گفت، جریان های موجود در مددکاری اجتماعی ایران، مشابه جریان های محافظه کاری دهه های ۴۰ در جهان هستند و با توجه به اینکه این حرفه حدوداً نیم قرن با تأسیس خود در جهان و شروع به فعالیتش در ایران فاصله دارد، این فاصله یک امر عادی است. اما نمی توان به دلیل آنکه جریان فعلی و گفتمان غالب مددکاری در ایران اینگونه است، این حرفه را منحل نمود و حتی نام آن را یک ترجمه غلط نامید. اگر طبق گفته های نویسنده، مددکار اجتماعی نمی تواند ساختارها را تغییر دهد، علت آن وجود گفتمان محافظه کاری است که متأسفانه اگر مددکاران فکری برای تغییر آن نکنند کم کم با فاجعه سلب مسئولیت های مدنی و اجتماعی در موسسات مردم نهاد و دولت ها روبرو خواهیم بود و پیشنهاداتی نظیر عقیم سازی بی خانمان ها، در آینده تکرار خواهد شد.
علاوه بر این مددکار اجتماعی، یک فرد حرفه ای ست و تلاش می کند در فرایند توانمند نمودن افراد، از سطح فردی به سایر سطوح به همراه مُراجعان و بی صدایان حرکت کند و این صدا را نه مددکاران اجتماعی، بلکه همان افراد تعیین می کنند و مددکار صرفاً یک شخص حرفه ای است با نقش های میانجی، وکیل مدافع، مشاور و … . در مسیر توانمندسازی، مددکار در هر یک از سطوح با رویکردها و نظریه های متفاوتی سروکار دارد. به طور مثال در سطح کار با گروه های کوچک، مددکار می تواند هر یک از رویکردهای توسعه، درمان و کمک متقابل را برگزیند. در رویکردهایی نظیر کمک متقابل، مددکار صرفاً در نقش یک تسهیل گر ظاهر شده و کمک به پویایی گروه توسط خود افراد می نماید. در گروه هایی که وام گرفته از رویکرد توسعه باشند مددکار در نقش آموزش دهنده ظاهر می شود در واقع همان نقشی که نویسنده با استناد به آن، مددکار اجتماعی را به مدرس یک کارگاه تقلیل می دهد در صورتی که گروه های برگرفته از مُدل توسعه، یکی از مُدل های مددکاری اجتماعی و با روش های خاصی اجرا می شود.

اگر نویسنده یادداشت فوق الذکر، طبق استناد به مشاهدات خود در ایران، در هریک از سطوح مددکاری، چیز دیگری می بیند، این امر نکته ای برای بازنگری مددکاران اجتماعی درون خود حرفه ای شان است و نقدهایی که انگشت را به سمت مددکاران اجتماعی حرکت می دهد نقدهای منصفانه و درستی است. مددکار باید بتواند دانش و مهارت خود را درجاری ساختن پتانسیل های خاموش به سمت تغییر بشناساند و پیشنهادات و اقدامات او بر اساس رویکرد و اصول حرفه مددکاری اجتماعی باشد. امروزه در جهان، گُفتمان انتقادی، یکی از گُفتمان های رایج در مددکاری است و ما هنوز با این گفتمان فاصله زیادی داریم و برای رفع این فاصله، اولین قدم، قبول مسئولیت اجتماعی مان و ساختن گفتمانی است که نشان می دهد مددکاری اجتماعی چیست. بنابراین نمی توان و نباید به دیگران اجازه داد گفتمان های غیرعلمی و غیر حرفه ای نظیر اینکه مددکاری اجتماعی یک حرفه نیست را وارد ادبیات داخلی حرفه مددکاری کنند. از طرفی دیگر، باید به سمت رویکردهای غیرمحافظه کارانه و تغییر ساختارهای تبعیض آمیز اجتماعی گام برداشت و مشاهدات کُنشگران را درباره این حرفه تغییر داد.

نویسنده: صابره صادقی | مددکار اجتماعی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا