پست های مددکاری اجتماعی توسط چه کسانی اشغال شده است؟

برنامه ریزان نیروی انسانی در غالب سازمان های های دولتی که متولی خدمات رفاهی ، فرهنگی و اجتماعی هستند (منجمله سازمان بهزیستی) در رده های صنفی و ستادی خود و در طراحی مشاغل مورد نیاز بکارگیری مددکار اجتماعی در گروه های تخصصی را پیش بینی نموده اند..
سازمان بهزیستی که از پیشگامان موفق در امر خصوصی سازی و کمک به امر نهادینه شدن اصل ۴۴ می باشد در این خصوص ید طولایی دارد به گونه ای که در تدوین آیین نامه ها و دستورالعمل ها و شیوه نامه های اجرایی خود در عرصه های مختلف ارائه خدمات تخصصی به حد کفایت اضطرار بکارگیری مددکار اجتماعی را تاکید نموده است . با نگاهی به سایر سازمان ها و نهادها همچون تامین اجتماعی، بنیاد شهید، کمیته امداد امام (ره)، بیمارستانها، شرکت نفت ، بانک ها و… نیز وضعیت به همین منوال است. بنابراین برنامه ریزان و خط مشی گذاران وظیفه اولیه خود را به شکل نسبی انجام داده اند . اما سوال اصلی اینجاست:
چه تعداد از این پست ها توسط فارغ التحصیلان این رشته اشغال شده است و آیا همه مراکز غیردولتی که لازمه فعالیت و همکاریشان با سازمان ها بکارگیری مددکاری اجتماعی است ، به این مهم پرداخته اند؟. به نظر می رسد در این زمینه بررسی علمی و دقیقی صورت نگرفته و یا منابع موثقی که در دسترس عموم قرارگیرد به چشم نگارنده این متن نیامده است. برای رسیدن به پاسخ مناسب و اخذ راهکارهای پیشنهادی ، پاسخ به این سوالات حیاتی است و ابهامات بسیاری را برطرف می سازد:
۱- چنددرصد از پست های تخصصی مددکاری اجتماعی در سازمانهای دولتی بلاتصدی است؟
۲-چه میزان از پست های اشغال شده ، توسط فارغ التحصیلان رشته مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی احراز شده است؟
۳-چه تعداد از مراکز غیردولتی ملزم به بکارگیری مددکاری اجتماعی هستند؟
۴-چه تعداد از مددکارانی که در مراکز غیردولتی این عنوان را کسب نموده اند فارغ التحصیل رشته های مددکاری و خدمات هستند؟
۵-چرا در اعلام شرایط احراز این پست در سازمانهای دولتی و غیردولتی رشته های علوم رفتاری همچون روانشناس و علوم تربیتی و پژوهشگری را مجاز بر می شمارند؟ آیا فارغ التحصیلان این رشته های وزین و ارزشمند در دروس دانشگاهی خود، اصول و روشها و فرایند مددکاری اجتماعی را – که دانشجویان همین رشته در پس چهار سال اشتغال به تحصیل و فراگیری مبانی نظری و عملی و دوره های طولانی مدت کارورزی به مهارت ورزی پرداخته اند، فراگرفته اند؟
بد نیست نگاهی گذرا به پیشینه دانشگاههای متولی تربیت مددکاری اجتماعی بیاندازیم . بعد از انقلاب اسلامی تنها دانشگاه علامه تلاش نمود تا به تبعیت از مدرسه عالی خدمات اجتماعی به تربیت کارشناسان علوم اجتماعی با گرایش خدمات اجتماعی بپردازد و پس از آن دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و کمی بعد دانشگاه آزاد با گسترش نسبی در سطح کشور سهم بزرگی در تربیت فارغ التحصیلان این رشته برداشت و در حال حاضر هم دانشگاههای پیام نور،علمی کاربردی ها و خوارزمی در سطح وسیعی به پذیرش دانشجو در مقاطع کاردانی و کارشناسی می پردازد.
سالیان سال است انجمن صنفی و علمی و کانون کلینیک های مددکاری اجتماعی در حال فعالیت هستند. اما آیا آمار دقیقی از تعداد فارغ التحصیلان از این دانشگاهها و میزان جذب آنان در سازمانها و نهادهای دولتی وجود دارد؟
از منظری دیگر باید به این پرسش پرداخت که چرا علیرغم تصدی پست های مددکاری اجتماعی توسط افراد مختلف و حفظ ظاهر در اغلب مراکز غیردولتی مبنی بر برخورداری از مددکار ! ، سازمان ها در تحقق برنامه های رفاهی و اجتماعی و خدماتی با چالش های بزرگی مواجه هستند و چرا آسیب های اجتماعی این چنین بی محابا با ایجاد شکافی که هر لحظه بزرگتر و بزرگتر می شود کانون خانواده ها و جامعه را هدف گرفته است؟
آیا مدیران و سرپرستان بخش های دولتی و غیردولتی با وظایف و فعالیت های یک مددکار اجتماعی آشنا هستند؟
آیا مددکار اجتماعی صرفا یک آمار گیر است؟ یک تنظیم کننده فرم مالی؟ یک منشی است؟ نگهبان است؟
انتظار مدیران از مددکاران اجتماعی چیست؟ چرا در معرفی مددجو به مددکار قبل از برقراری ارتباط حرفه ای مددکار با مراجعه کننده اش ، برای مددکار تعیین تکلیف شده که چه میزان ، چه کمکی و به چه شیوه ای انجام شود. آیا اگر قرار بر این باشد که مددکار اجتماعی تعلیم دیده ، فرایند هدفمند مددکاری را که از مشاهده و مصاحبه و تشخیص تا پیگیری برنامه کمکی از مهارت و فنون مختص به این حرفه استفاده می نماید را کنار بگذارد و بنا به دستور و تشخیص رئیس و سرپرست خود پرونده اشتغال درست کند، کمک موردی بدهد ،گروه همیار راه بیاندازد،تعطیل کند،تغییر کاربری بدهدو… اصلا دیگر چه نیازی به مددکار اجتماعی . منشی و متصدی امور دفتری و کارمند از همه جا رانده نیز قادر است تا فرم های اطلاعاتی و چک لیستی معمول را پر کند و ادعای گزافی نیز نداشته باشد.
یک نگاهی هم به درون خود بیاندازیم . تا چه اندازه در تربیت مددکار اجتماعی خلاق ، خوشفکر،علاقمند،پویا و فعال موفق بوده ایم . نگاهی به کارورزی های اخیر بیاندازیم .اغلب بدون سرپرست ،بدون راهنمای کارورز مددکار اجتماعی، در برخی از دانشگاهها بدون مدرس فارغ التحصیل رشته مددکاری . دانشجویانی که از نظر انرژی ،توانایی و علاقه چیزی از قدیمی ها کم ندارند وبه واسطه جوان بودن خیلی سریع ترو به روزتر قدرت تطبیق با موقعیت کنونی را بدست آورده و قابلیت های فراونی دارند.
در نهایت ، دولت چنانچه دغدغه کنترل و تحدید آسیبهای اجتماعی را دارد و چنانچه صدای کر کننده زنگ خطر به گوش متولیان و دست اندرکاران مدیریت ناپیدای حوزه اجتماعی رسیده است وخواهان بکارگیری نیروی متخصص در جایگاه اصلی و حقیقی خودشان است از صنوف مددکاران اجتماعی مطالبه نماید.
انجمن مددکاران اجتماعی ایران و کانون مراکز مددکاری اجتماعی و انجمن علمی مددکاری اجتماعی داعیه دفاع از جایگاه و نقش مددکاری و مددکاران اجتماعی را دارند. این صنوف می توانند تحت نظر نهادهای نظارتی کشور در بررسی علمی و دقیق اثرات ناشی از عدم بکارگیری مددکاران اجتماعی در نهادهای دولتی و مدنی و سمن ها را آسیب شناسی کنند و راهکارهای عملی برای برون رفت از بحرانی را ارائه نمایند که به گفته زعمای مددکاری اجتماعی خطر نفوذ آسیبهای اجتماعی در جامعه خیلی وقت است که ارکان خانواده را به لرزه درآورده و روز به روز کنترل آن پیچیده تر و دشوارتر و دور از دسترس خواهد بود و اثرات زیانبار آن دامان آحاد جامعه ، فقیرو غنی ، باسواد و کم سواد، زن و مرد ، کودک و نوجوان را خواهد گرفت.
برای برون رفت از بزنگاه باید با چشم واقع بینانه دید ، حساس شد و از پتانسیل سینرژی بخش مددکاران اجتماعی استفاده نمود.

کبری راد
مددکار اجتماعی
دی ۱۳۹۳ گیلان – رشت

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا